per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
1
13
10.22092/ijrdr.2016.106466
106466
Research Paper
بررسی نظرات بهرهبرداران درباره مدیریت چرای دام در مرتع (مطالعه موردی: استان خراسان شمالی)
Investigation of indigenous knowledge of herders about livestock grazing management (Case study: Northern Khorasan province, Iran)
مهدی معمری
mmoameri@ut.ac.ir
1
محمد فیاض
fayyaz@rifr-ac.ir
2
معصومه عباسی خالکی
m.abbasi@uma.ac.ir
3
ضیاءالدین الماسی
4
استادیار، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
استادیار پژوهشی، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
دانشجوی دکتری مرتعداری، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردببیل، ایران
مدرس، دانشکده محیطزیست، دانشگاه تهران
دانش بومی دانشی است که افراد یک جامعه براساس تجربه و انطباق با فرهنگهای محلی و محیطزیست در طول زمان کسب کردهاند. این دانش بر پایداری جوامع و فرهنگ و همچنین برای حفظ منابع ژنتیکی جهت ادامه بقاء آن استفاده میشود و فهرستی ذهنی از منابع بیولوژیکی محلی، نژادهای حیوانات، گیاهان محلی، محصولات کشاورزی و گونههای درختی میباشد. این دانش ممکن است شامل اطلاعاتی از قبیل درختان و گیاهان که با یکدیگر بخوبی رشد میکنند یا گیاهانی شاخص مانند گونههایی که شوری خاک را نشان میدهند و یا اینکه گونههایی که در شروع بارندگی گل میدهند، باشد. این مطالعه در استان خراسان شمالی انجام شد. این استان بین مدارهای ˝42°36 و ˝14°38 شمالی و نصفالنهارهای˝31°56 و ˝30°58 شرقی در شمالشرقی ایران واقع شده است. در این مطالعه، جامعه آماری دامداران، شبانان و کهنسالانی بودند که بطور سنتی از مراتع استفاده میکنند. برای انجام مصاحبه و تکمیل پرسشنامهها، از هر طایفه عشایری یا روستا 3 نفر انتخاب شد. جمعآوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه، تکمیل پرسشنامهها و مشاهده فعالیتهای شبانان و دامداران در عرصه انجام شد. برای امتیازدهی و ارزشگذاری کمی سئوالات در گونههای مورد نظر، از طیف لیکرت استفاده شد. نتایج بررسیها نشان داد در زمینههای مختلف مدیریت چرای دام در مرتع، ازجمله پراکنش دام و بهرهبرداری یکنواخت از مرتع، شبچر، انتخاب محل استراحت دام، انتخاب محل چرای دام، قطعهبندی مرتع با روشهای سنتی و سالم بودن آب شرب دام، دامداران و شبانان دانش زیادی دارند که آنها را بکار میگیرند و میتواند در امر مدیریت مرتع مورد استفاده قرار گیرد. از طرفی بررسیها نشان داد که دامداران و شبانان به رعایت ظرفیت چرای دام و جلوگیری و یا کاهش چرای انتخابی دام در مرتع عملاً توجه چندانی ندارند.
This study was conducted in northern Khorasan province to investigate the indigenous knowledge of herders about livestock grazing management. In this study, the statistical population included herders and elderly people who use the rangelands traditionally. In each tribe or village, three people were selected to do interview and complete the questionnaires. Data collection was conducted using interviews and questionnaires, as well as observing the herders' activities in the field. The Likert scale was used for scoring and quantitative evaluation of questions for the study species. Our results confirmed the wide knowledge of herders used in different aspects of livestock grazing management including livestock distribution and uniform utilization of rangeland, night grazing, selecting the resting and grazing place for livestock, segmentation of rangeland with traditional methods, and ensuring the safety of drinking water for livestock. On the other hand, results showed that, actually, herders paid little attention to observing livestock grazing capacity and preventing or reducing selective grazing.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106466_1ba02d272ee8d6879dbbb76fb1ca8939.pdf
دانش بومی
مدیریت چرای
مرتع
شبان
خراسان شمالی
indigenous knowledge
Grazing management
rangeland
shepherd
Northern Khorasan
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
14
22
10.22092/ijrdr.2016.106467
106467
Research Paper
ارزیابی درصد پروتئین خام گونههای مراتع بیابانی در دو مرحله فنولوژیکی و مقایسه آن با حد بحرانی پروتئین مورد نیاز دام (مطالعه موردی: کهنوج، استان کرمان)
Evaluation of crude protein of dry rangeland species in two phenologocal stages and comparing with critical limit needing for native animal
(case study: Kahnuj, Kerman province)
پریا کمالی
paria.kamali@gmail.com
1
رضا عرفانزاده
rezaerfanzadeh@modares.ac.ir
2
سیدحمزه کهنوج
3
دانشآموخته کارشناسی ارشد مرتعداری، دانشکده علوم دریایی و منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
دانشیار، گروه مرتعداری، دانشکده علوم دریایی و منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
دانشآموخته کارشناسی ارشد مرتعداری، دانشکده علوم دریایی و منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
تعیین کیفیت علوفه گونههای مراتع یکی از عواملی است که جهت مدیریت اصولی مراتع لازم و ضروری است. بنابراین درصد ازت چهارده گونه مرتعی که از گونههای غالب و مهم در پوشش گیاهی در مراتع خشک و بیابانی شهرستان کهنوج (جنوب استان کرمان) هستند، در دو مرحله (رشد رویشی و پس از بذردهی) توسط دستگاه کجلدال اندازهگیری شد و سپس پروتئین خام آنها احتساب گردید. پروتئین گونههای مختلف توسط آزمون تجزیه واریانس یکطرفه مقایسه و از آزمون t زوجی جهت مقایسه پروتئین خام هر گونه گیاهی بین دو مرحله فنولوژیکی استفاده شد. همچنین برای مقایسه پروتئین حد بحرانی برای حالت نگهداری با متوسط پروتئین مرتع در هر مرحله رویشی از آزمون مقایسه t با یک مقدار ثابت استفاده شد. نتایج نشان داد پروتئین گونههای گیاهی در هر کدام از مراحل فنولوژی دارای تفاوت معنیداری با یکدیگر بودند، بطوری که در مرحله رویشی، بیشترین میانگین درصد پروتئین خام مربوط به گونه Astragalus triboloides با 6/19 درصد بود و گونه Ziziphus spina-christi با میانگین 22/4 درصد دارای کمترین درصد پروتئین بود. در مرحله پس از بذردهی بیشترین پروتئین مربوط به گونه Rhaziastricta با 85/14 درصد و کمترین میزان پروتئین مربوط به گونه Stipa capensis با 23/5 درصد بود. پروتئین خام درتمامی گونهها به استثناء دو گونه سیر نزولی از خود نشان داد. همچنین مقایسه پروتئین خام با پروتئین مورد نیاز بر اساس جداول NRC برای بز نژاد رائیینی که دام غالب منطقه است نشان داد که بطور کلی میانگین پروتئین گونههای گیاهی در مرحله رویشی بیشتر از پروتئین حد بحرانی بود. اما این اختلاف برای مرحله دوم معنیدار نبود. حفظ و گسترش گونههایی که میزان درصد پروتئین خام آنها بالا و تغییرات پروتئین در آنها در طول دوره رشد ناچیز میباشد (از قبیل Tavernieracuneifolia)، تاکید میگردد.
Determining the forage quality of plant species is among the factors necessary for proper range management. Therefore, the crude protein of 14 species was measured in two phenological stages in Kahnuj (Kerman province) using Kjeldahl methodology. The crude protein content of the study species was compared using ANOVA, and a paired t test was used to compare the crude protein content of each species between the two phenological stages. In addition, one-sample t-test was used to compare the average crude protein with critical level. According to the obtained results, the protein content of the study species showed significant differences at each phenological stage, so that in the vegetative stage, the highest and lowest crude protein was recorded for Astragalus triboloides (19.61%) and Ziziphus spina-christ (4.18%), respectively. In seed ripening stage, the highest and lowest crude protein content was recorded for Rhazia stricta (14.85%) and Stipa capensis (5.23%), respectively. The crude protein showed a downward trend for all species except two. The average content of crude protein measured at vegetative stage was higher as compared with the critical level. However, this difference was not significant for the second stage. Overall, preservation and development of species having high percentage of crude protein with low changes in protein during the growing season like Taverniera cuneifolia is recommended.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106467_23d5afe1f4ca8e758e504a110a2d4fb9.pdf
کیفیت علوفه
پروتئین خام
مرحله فنولوژیکی
مراتع مناطق خشک
forage quality
Crude protein
phenological stage
Dry rangeland
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
23
28
10.22092/ijrdr.2016.106468
106468
Research Paper
بررسی تأثیر فیلم پلاستیکی در جلوگیری از هدررفت آب در اطراف ریشۀ سیاه تاغ در منطقۀ سجزی استان اصفهان
Study about effect of efficacy plastic film to avoid from drainage of water in around the root of the Haloxylon ammodendron in Sejzi region, Isfahan province
زهره اکبری
akbarizohreh99@yahoo.com
1
سیدحمید متین خواه
2
محسن نائل
moh-nael@yahoo.com
3
دانشآموخته کارشناسی ارشد بیابانزدایی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان، ایران
استادیار، گروه مرتع و آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان، ایران
استادیار، گروه خاکشناسی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
با توسعۀ جمعیت در روی کرۀ زمین، بشر همواره به فکر تأمین منافع آنی خود بوده و توجهی به طبیعت اطراف خود نداشته است. کمبود آب در مناطق خشک کشور اصلیترین عامل محدودکننده جهت گسترش پوششگیاهی در طرحهای بیابانزدایی محسوب میگردد؛ بهطوریکه درحالحاضر بیش از 70 درصد اعتبارات پروژههای بیولوژیک بیابانزدایی و تثبیت شنهای روان صرف عملیات تأمین آب و آبیاری در مناطق بیابانی کشور میشود. این پژوهش در بخشی از عرصۀ بیابانی واقع در دشت سجزی به مدت نه ماه و با هدف دستیابی به روشی که بتواند موجب استقرار و زندهمانی هرچه بیشتر نهالها و افزایش بهرهوری آب گردد به مرحله اجرا گذاشته شد. در این پژوهش گونه سیاهتاغ تحت تیمارهای کفپوش پلاستیکی و شاهد (تیمار بدون کفپوش پلاستیکی) در منطقه کشت شد. در تیمار کفپوش پلاستیکی به جهت ممانعت از آب دزدی شکافهای موجود در منطقه از فیلمهای پلاستیکی منفذدار استفاده گردید. هر دو تیمار تحت شرایط کاملاً یکسان قرار داشتند. این پژوهش در قالب طرح کاملاً تصادفی متعادل به اجرا درآمد. طی دوره آزمایش شاخصهایی نظیر ارتفاع گیاه و قطر متوسط تاجپوشش گونه اندازهگیری شد. دادههای بدست آمده از این ارزیابیها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتیجه تجزیه واریانس دادههای بدست آمده نشان داد که روش کف پوش پلاستیکی، روش مناسب تأمین آب جهت پرورش نهال سیاهتاغ در این مناطق بیابانی با تبخیر و تعرق بسیار شدید و بادهایی با سرعت بسیار زیاد هستند. دلیل موفقیت روش کاشت به صورت کفپوش پلاستیکی بهخاطر جلوگیری از خارج شدن آب مورد نیاز برای رشد گیاه است، زیرا وجود درز و شکافهایی در زمین سجزی سبب خروج آب و عدم دسترسی آن برای گیاه میباشد که این امر سبب هدر رفت آب و رشد کم گیاهان میشود ولی در روش کاشت معمولی، آب مدت کمی پس از آبیاری از طریق شکافها از دسترس گیاه خارج میشود و در نتیجه در مدت کوتاهی نهالها نیاز به آب داشته و به همین دلیل از رشد و نمو کمتری برخوردار میباشند.
This research was aimed to achieve a method resulting in further establishment and survival of Haloxylon ammodendron seedlings as well as increased water productivity. The study was conducted in the Sejzi plain for nine months. In this experiment, Haloxylon ammodendron was cultivated in the study area under two treatments: plastic film and control. Porous plastic films were applied to avoid water loss. Both treatments were under the same conditions.This project was carried out in a completely randomized design over a period of nine months. During this period, indicators such as seedling height and crown diameter were measured. Data were analyzed by SPSS software. Our results clearly showed that the plastic film was a suitable water-supplying technique for the growth of Haloxylon ammodendron seedlings in such areas with severe evapotranspiration and high-speed winds. The land of Sejzi is porous, leading to the water loss; therefore, the success of this method is related to avoiding the loss of water needed for plant growth.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106468_89f2fea4d09ca387c8e9a55ba39db003.pdf
بیابانزدایی
کف پوش پلاستیکی
سیاهتاغ
دشت سجزی
Desert combat
Plastic lining
Haloxylon ammodendron
Sejzi plain
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
29
36
10.22092/ijrdr.2016.106469
106469
Research Paper
بررسی تغییرات ارزش رجحانی گونه های مهم مرتعی طی یک دوره چرایی در مراتع بید خیری
Survey on Changes in Preference value of pasture species over a grazing period in BID KHEYRI rangelands
غلامحسین رحمانی
g_rahmani@yahoo.com
1
رضا باقری
bagherireza10@yahoo.com
2
احمد پورمیرزایی
ah_poormirzaii@yahoo.com
3
مربی پژوهشی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان کرمان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرمان، ایران
دانشیار، گروه مرتعداری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بافت، ایران
کارشناس ارشد پژوهشی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان کرمان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرمان، ایران
ارزش رجحانی عبارت از انتخاب گونه های در دسترس در چرای آزاد توسط دام میباشد. این تحقیق به منظور تعیین ارزش رجحانی گونههای گیاهی با اهمیت مراتع نیمه استپی بید خیری در گردنه خان سرخ شهرستان بردسیر در استان کرمان توسط دام (گوسفند کرمانی) در طی دوره چرایی از اردیبهشت تا شهریور 1392 به مدت 5 ماه صورت گرفت. متوسط بارندگی منطقه حدود 270 میلیمتر در سال میباشد انجام شد. سپس دادههای بدستآمده به کمک نرم افزار SAS در یک طرح فاکتوریل مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت و مقایسه میانگین ارزش رجحانی و گروهبندی آنها با استفاده از آزمون چند دامنهای دانکن انجام شد. نتایج نشان داد که بین گونه های مورد مطالعه و همچنین بین اثرات متقابل گونه در ماه اختلاف معنی داری در سطح یک درصد وجود داشت. ارزش رجحانی گندمیان یکساله و چند ساله نسبت به سایر گونه ها در طول فصل چرا در رتبه بالاتری بود.
Preference value is defined as selection of available species by livestock. In this study, the preference value of 12 perennial species and annual grasses was determined for five months in semi-steppe rangelands of Kerman. The average annual rainfall of the study area is 270 mm. The obtained data were analyzed using SAS statistical software based on a factorial design and mean comparisons were performed by Duncan's Multiple Range Test. According to the results, significant differences were found among the study species as well as the interaction effect of species in month (p < 0.01). In addition, a higher preference value was recorded for annual and perennial grasses.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106469_7dd2d689b85242850d86dc1cb9596322.pdf
ارزش رجحانی
روش زمانسنجی
کوه پنج
Preference value
video chronometry
Koh-Panj
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
37
50
10.22092/ijrdr.2016.106470
106470
Research Paper
آت اکولوژی گونه مرتعی سبط کاشانی(Stipagrostis Karelini) در ماسهزارهای استان اصفهان
Autecology of stipagrostis karelini on the sandy areas of Isfahan province
سید مرتضی ابطحی
morabtahi70@gmail.com
1
امرعلی شاهمرادی
shahmoradi1390@yahoo.com
2
عباس کیانی پور
3
استادیار پژوهش، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کاشان، ایران
استادیار پژوهشی، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
کارشناس پژوهشی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کاشان، ایران
مطالعه گیاهان مرتعی و چگونگی رفتار آنها در اکوسیستم، اطلاعات پایهای را در مورد نحوه عمل پوشش گیاهی در دسترس قرار میدهد که لازمه شناخت دقیقتر اکوسیستمهای مرتعی جهت برنامهریزی و مدیریت صحیح مراتع میباشد. در این تحقیقات اکولوژی گونهStipagrostis Karelini در شنزارهای استان اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا نقشه رویشگاه تهیه و خصوصیات رویشگاهی شامل پستی و بلندی، اقلیم، خاک، گونههای همراه و چگونگی حضور این گونه در پوشش گیاهی تعیین گردید. همچنین فنولوژی و سیستم ریشه گونه یاد شده بررسی شد. نتایج مطالعه نشان داد که این گونه گیاهی در شنزارهای منطقه ریگ بلند کاشان با ارتفاع 750 تا 1150 متر از سطح دریا در تمامی جهات شیب رویش دارد. خاک رویشگاههای آن دارای بافتهای شنی تا شنی – لومی است. هدایتالکتریکی خاک در نقاط مختلف رویشگاه و نیز درعمقهای مختلف آن متفاوت است و دامنه ds/m 2/5 -3 را شامل میشود. دامنه اسیدیته خاک در این رویشگاهها 2/8 – 5/7 میباشد. متوسط بارندگی سالانه رویشگاههای طبیعی این گیاه، 140 – 80 میلیمتر و میانگین دمای حداقل و حداکثر بین 8/3 و 6/33 ، حداقل مطلق دما 12- و حداکثر مطلق دما 8/47 درجه سانتیگراد میباشد. رشد رویشی این گونه مرتعی از اواخر اسفند شروع میشود. زمان ظهور گلها در اردیبهشتماه است و در اواسط خردادماه بذرها میرسند. ریشههای استیپاگروستیس از نوع افشان و به رنگ روشن بوده واطراف ریشهها راغلافی از ماسه پوشانده و انشعابات آن تا عمق یک متر و به شعاع حدود 2 متر در سطح شنزار حرکت میکند.
This research was aimed to investigate the autecology of Stipagrostis karelini in the sand dunes of Isfahan province. Initially, the habitat map was prepared and characteristics including topographyclimate, soil, associated species, and the presence of this species in vegetation cover were determined. In addition, the phenology and root system of the mentioned species was investigated. According to the results, this species grows on the sand dunes of Kashan (Rig Boland) at an altitude of 750 to 1150 meters above sea level on all slope aspects. The habitat has a sandy and sandy-loam textured soil. Soil electrical conductivity varies in different parts of the habitat as well as at different soil depths, ranging between 2.5-3 ds m-1. Soil pH of the habitat ranges between 7.5 and 8.2. The average annual precipitation in the natural habitats of this species is 80-140 mm. The mean minimum and maximum temperatures are 3.8 °C and 33.6 °C respectively The absolute minimum and maximum temperature are -12 °C and 47.8 °C, respectively. The vegetative growth of this species starts from late March. The flowers appear in May and seeds ripen in mid-June. The study species has a fibrous root system, around which is covered with sand and the root penetrates the sand up to one meter at a radius of about 2 meters.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106470_02dd2e9eb6b5f3b92f93b490d0bee736.pdf
Stipagrostis Karelini
ات اکولوژی
فنولوژی
ریگ بلند کاشان
تثبیت ماسه
Stipagrostis Karelini
Autecology
phenology
Rige Boland of Kashan
sand fixation
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
51
57
10.22092/ijrdr.2016.106471
106471
Research Paper
تأثیر روشهای مختلف ذخیره نزولات بر احیاء پوششگیاهی (مطالعه موردی حوزه آبخیز رومه و دهنو شهرستان نهبندان)
Effects of different ways of rainfall storage on restoration of vegetation
(Case study: rangland of Romeh and Dehno watershed, Nehbandan city)
محمد حسن بهمدی
behmadi86@yahoo.com
1
علیرضا شهریاری
nimaaryan2002@yahoo.com
2
دانشآموخته کارشناسی ارشد، گروه مرتعداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه زابل، ایران
دانشیار، گروه مرتعداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه زابل، ایران
یکی از راههای مهم سازگاری با خشکی و جلوگیری از روند بیابانزایی، استفاده مفید از منابع آب است و باید سعی کرد تا حد ممکن از ریزشهای جوی و جریانهای سطحی به نحو مطلوب استفاده شود. به منظور انجام تحقیق از منطقهای استفاده شد که از لحاظ شرایط توپوگرافی، شیب عمومی منطقه، جهت دامنهها، تراکم شبکه هیدروگرافی، بافت و ساختمان خاک، جهت باد از شرایط یکسانی برخوردار بودند که شامل سه منطقه: 1- اجرای عملیات هلالیآبگیر. 2- اجرای عملیات کنتورفارو 3- شاهد، میباشند. سپس 15 ترانسکت 100 متری در هر منطقه بصورت تصادفی- سیستماتیک در نظر گرفته شد و تعداد 30 پلات روی آنها توزیع شدند. سطح پلاتها با روش حداقل سطح در منطقه 16 مترمربع محاسبه شد. در هر یک از پلاتها پارامترهای گیاهی نظیر درصد پوشش، تراکم و تولید اندازهگیری و محاسبه شد. دادههای جمعآوری شده از نظر همگنی واریانسها با آزمون لون و نرمال بودن دادهها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از روشهای آماری تجزیه واریانس یکطرفه برای احراز اختلاف بین مناطق و آزمون توکی برای آنالیز تفاوتها، توسط نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که بین 3 منطقه در سطح 05/0 اختلاف معنیداری وجود دارد. آماربرداری انجام شده در این تحقیق بیانگر آن بود که هلالی آبگیر و کنتور فارو نسبت به شاهد تأثیر بیشتری در جهت احیاء و افزایش پوشش گیاهی دارند. همچنین عملیات هلالی آبگیر تأثیر مطلوب و مؤثرتری در جهت افزایش پوشش گیاهی دارد.
The beneficial use of water resources is one of the important ways of compatibility with drought and preventing desertification process. It should also be tried to use rainfall and surface currents as effectively as possible. The study area including three sites (crescent pond, contour furrow, and control) had the same conditions in terms of topography, general slope, aspect, hydrographic network density, soil texture, and soil structure. Then, 15 transects of 100 meters were laid in each site in a random-systematic way on which 30 plots were established. The plot size was calculated to be 16 square meters using the minimal area method. In each plot, vegetation parameters such as canopy cover percentage, density, and production were measured. The collected data were examined in terms of the homogeneity of variances with Leven test, and the normality of the data was tested using the Kolmogorov-Smirnov test. The differences among the study sites were analyzed with one-way ANOVA using SPSS software. The results showed significant differences among the three study sites (p < 0.05). Our results clearly showed that crescent pond and contour furrow were more effective in restoration and increasing of vegetation cover as compared with control. Moreover, crescent pond was more effective in increasing of vegetation cover.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106471_9784e02f9167e99b717c6abbfa749aa0.pdf
احیاء پوششگیاهی
کنتور فارو
هلالی آبگیر
حوزه آبخیز رومه و دهنو
Vegetation restoration
Contour Furrow
Enclosure
Romeh and Dehno watershed
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
58
69
10.22092/ijrdr.2016.106472
106472
Research Paper
تعیین کیفیت علوفه چندگونة مرتعی در مرحلة رشد رویشی
Determination of forage quality of several rangeland plant species in the active growth stage
فاضل امیری
famiri@na.iut.ac.ir
1
ابراهیم گویلی
2
دانشیار، دانشکده مهندسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بوشهر، ایران
دانشآموخته،کارشناسی ارشد مرتعداری، گروه مرتع و آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان، ایران
ارزیابی اراضی مرتعی به معنی شناسایی و ارزیابی تولید بالفعل و بالقوه، به منظور بهره برداری بهینه دامهای اهلی از این منبع با ارزش طبیعی است. تعیین کیفیت علوفه یکی از مهمترین عواملی است که جهت مدیریت تغذیه ای مناسب دامهای اهلی از مراتع لازم است. در این تحقیق ارزش غذایی چند گونة مهم مرتعی، در مراتع نیمه خشک زاگرس مرکزی در سال 1389 مورد بررسی قرار گرفت. از 12 گونة غالب در تیپهای گیاهی منطقه یا سه تکرار از اندامهای قابل چرای دام در مرحلة رشد رویشی در پلاتهای نمونه برداری 2 متر مربعی (تعیین شده از طریق اندازه نمونه) به روش قطع گونه نمونه تهیه گردید. شاخصهای مهم کیفی از قبیل: درصد ماده خشک، درصد ازت، پروتئین خام، دیواره سلولی، دیواره سلولی عاری از همی سلولز، خاکستر و چربی خام، درصد ماده خشک قابل هضم، درصد ماده خشک مصرفی، انرژی متابولیسمی و ارزش غذایی نسبی برای گونه های مورد مطالعه تعیین گردید. به منظور تجزیه و تحلیل آماری دادهها از روش تجزیه واریانس استفاده شد. همبستگی بین پارامترهای کیفی بر اساس شاخص نسبی کیفیت در محیط نرم افزارهای MVSP, Mosaic, and PC-ORD تعیین شد. برای همة گونه ها، پروتئین خام و شاخص ارزش غذای نسبی با قابلیت هضم ماده خشک همبستگی مثبت، ADF با هضم ماده خشک، پروتئین خام و شاخص ارزش غذای نسبی همبستگی منفی داشتند. نتایج این تحقیق نشان داد که، بجزء برای درصد ماده خشک، در مورد سایر شاخصهای کیفیت علوفه بین گونه های مختلف تفاوت معنی داری از نظر آماری وجود دارد (05/0p <). تقریباً در همة گونه های گراس مورد مطالعه سطوح NDF و ADF بالاتر باعث کاهش کیفیت علوفه این گونه ها شده است. همچنین بر اساس شاخصهای اندازه گیری شده بالاترین کیفیت علوفه مربوط به گونه Cachrys acaulis با 46/289=RVF و گونة Agropyron trichophorom کمترین کیفیت علوفه را دارا بود (89/87=RVF).
In this study, the nutritive value of several important range species was investigated in semiarid rangelands of central Zagros in 2010. Sampling was performed within the 2-square-meter plots by clipping method. The important forage quality indices; Nitrogen (N), Crude Protein (CP), Ash, Ether Extract (Ee), Natural Detergent Fiber (NDF), Acid Detergent Fiber (ADF), Digestible Energy (DE), Dry Matter Digestibility (DMD), Metabolizable Energy (ME), Dry Matter Intake (DMI) and Relative Feed Value (RFV) were analyzed. Analysis of variance was used to analyze the data. The correlation between quality parameters was determined based on the relative quality index in MVSP, Mosaic, and PC-ORD software. There was a positive correlation between CP, DMD, DMI, and RFV for all species; however, a negative correlation was found between ADF, CP, and RFV. The results of the statistical analysis showed that forage quality of species (Leguminoseae and Gramineae) was significantly different (p < 0.05). Almost in all the grass species studied, the higher levels of ADF and NDF caused to reduce the forage quality of these species. In addition, based on the measured parameters, the highest and lowest forage quality were related to Cachrys acaulis (RFV=289.46) and Agropyron trichophorom(RFV=87.89), respectively.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106472_15494d1c518109f6407bbc33e5507266.pdf
گراس
لگوم
کیفیت علوفه
ارزش غذایی نسبی
Leguminoseae
Gramineae
forage quality
Relative feed value
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
70
79
10.22092/ijrdr.2016.106473
106473
Research Paper
امکانسنجی توسعه پایدار اکوتوریسم بیابان در کویر شیراز
Feasibility Sustainable Development of desert ecotourism in Shiraz Desert
زهرا خادمت الرسول
z.khadematorasol@yahoo.com
1
رضا قضاوی
rghazavi@kashanu.ac
2
سید حجت موسوی
hmousavi15@kashanu.ac.ir
3
دانشآموخته کارشناسی ارشد بیابانزدایی، دانشکده منابع طبیعی و علوم زمین،دانشگاه کاشان، ایران
استادیار، دانشکده منابع طبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشان، ، ایران
استادیار، دانشکده منابع طبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشان، ، ایران
توسعه صنعت گردشگری در مکانهایی که پتانسیل بالقوه جذب گردشگر را دارند میتواند به عنوان ابزاری کارآمد در جهت رشد و توسعه همه جانبه جوامع به کار گرفته شود. استان فارس به لحاظ داشتن پتانسیلهای بیشمار طبیعی، تاریخی و فرهنگی از قطبهای مهم گردشگری ایران محسوب میشود. از جمله این موارد میتوان به مناطق کویری و بیابانی آن اشاره نمود. هدف از این پژوهش بررسی و ارزیابی جاذبههای گردشگری بیابانی کویر شیراز و تعیین استراتژیهای توسعه پایدار گردشگری با استفاده از مدل SWOT میباشد. در این راستا، ابتدا توانمندیها و محدودیتهای منطقه مطالعاتی شناسایی و پس از مشورت با متخصصین، پرسشنامههایی بر این مبنا تدوین و در بین گردشگران حاضر در منطقه و کارشناسان منابع طبیعی استان پخش گردید. سپس نتایج حاصل از پرسشنامهها با استفاده از مدل SWOT و آزمونهای آماری در نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که از منظر کارشناسان و گردشگران کویر شیراز در ماتریس استراتژیها و اولویتهای اجراییSWOT در محدوده شماره یک (قوی) قرار میگیرد و استراتژی لازمه توسعه اکوتوریسم بیابان در این منطقه، استراتژی رشد و ساخت خواهد بود.
Tourism development in places that have the potential to attract tourists could be employed as an effective tool for comprehensive growth and development of communities.Fars province is considered as one of the important tourism centers in Iran in terms ofhaving numerous natural, historical, and cultural potentials, among which desert regions could be mentioned. This research was aimed to evaluate the desert tourism attractions of Shiraz Desert and determine the strategies for sustainable tourism development using SWOT. In this regard, initially, the capabilities and limitations of the study area were identified and after consultation with experts, questionnaires were developed and given to the tourists in the region and natural resources experts. Then, the results of questionnaires were analyzed using SWOT and statistical tests in SPSS software. According to the obtained results, growth and development strategy is recommended for development of desert ecotourism.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106473_607d796f22226dcc012ae0267afb3af0.pdf
اکوتوریسم
گردشگری بیابان
مدل SWOT
کویر شیراز
Ecotourism
desert tourism
SWOT model
Shiraz Desert
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
80
91
10.22092/ijrdr.2016.106474
106474
Research Paper
بررسی تغییرات سطح مراتع شمالشرق حوزة آبخیز سد قشلاق با استفاده از دادههای چندزمانة ماهوارهای
Studying changes of rangelands area in northwest of Qeshlaq dam using multi-temporal satellite data
صلاح الدین زاهدی
zahedi51@gmail.com
1
مینا بیات
2
فرهنگ قصریانی
fqasriani@rifr-ac.ir
3
کارشناس ارشد پژوهشی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان کردستان، سنندج، ایران
کارشناس ارشد پژوهشی، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران
استادیار پژوهشی، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران
در طی چند دهة گذشته تغییرات وسیعی در کاربری و پوشش اراضی حوزة آبخیز سد قشلاق سنندج روی داده است. مراتع منطقه دچار تغییرات وسیع شده، به کاربریهای دیگر تبدیل و یا کیفیت خود را از دست دادهاند. ادامه این روند علاوه بر کاهش تولید علوفه مراتع و به طبع آن افت تولید محصولات دامی و افزایش بیکاری و مهاجرت به شهر، منجر به افزایش میزان فرسایش و تولید رسوب و کاهش حجم مخزن دریاچه سد قشلاق و تقلیل عمر اقتصادی آن خواهد بود. در این مطالعه کوشش بعمل آمد تا سیر تغییرات زمانی در کاربریهای مختلف پوشش زمین در بخشی از حوزة آبخیز سد قشلاق سنندج از سال 1987 و سال 2010 تغییرات در طی مدت 23 سال با استفاده از تفسیر و آنالیز دادههای چندزمانه از سنجندة (TM) ماهوارة لندست5 به نقشه تبدیل گردد. در این راستا از دادههای موجود منطقه و اطلاعات میدانی برداشت شده نیز بعنوان دادة کمکی استفاده گردید. بیشترین میزان تغییر کاربری با مساحت 4857 هکتار کاهش مربوط به کاربری مراتع کلاس2 (با درجه کیفی متوسط) میباشد، در رتبههای بعدی مراتع کلاس3 (با درجه کیفی فقیر) با رقم 2983 هکتار افزایش و اراضی آبی کشاورزی با 1641 هکتار افزایش قرار گرفتهاند. نتایج این مطالعه نشان داد که سطح مراتع متوسط در منطقه کاهش و به مراتع فقیر و اراضی کشاورزی آبی تبدیل شده اند که نشاندهنده چرای شدید در منطقه مورد مطالعه و تبدیل مراتع حریم اراضی کشاورزی و منابع آب به اراضی کشاورزی است.
In the past decade, extensive changes have occurred in the land use and land cover of Qeshlaq dam watershed. The rangelands of the study area have undergone extensive changes, converted to other land uses, or lost their quality. The continuation of this process not only reduces the forage production and consequently livestock production but also increases unemployment and migration to the city, leading to increasing soil erosion and sediment yield as well as reduced size of the dam reservoir and reduced economic life. This research was aimed to detect and provide the map for the land-cover changes in the study area during 1987 and 2010 using TM Landsat 5 satellite images. In this regard, the available data of the study area and the data collected from field were used as ancillary data. Maximum land-use changes, with a reduction of 4857 ha in area, were related to the class II rangelands, followed by class III rangelands with an increase of 2983 ha, and agricultural irrigated lands with an increase of 1641 ha, respectively. Our results clearly confirm the heavy grazing in the study area and conversion of rangelands to agricultural lands.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106474_4a8651deb53ca4baadd888e3b97aaee4.pdf
مراتع
تغییرات پوشش زمین
سد قشلاق
لندست5
rangelands
Land-cover changes
Qeshlaq dam
Landsat5
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
92
107
10.22092/ijrdr.2016.106475
106475
Research Paper
بررسی اثرات خشکسالی و ترسالی بر فنولوژی چهار گونه گندمی چند ساله مهم در مراتع بینالود استان خراسان رضوی
Investigation of dorught and wetness conditions on phenology of main species in Binaloud rangland of Khorasan Razavi province
فریده ثقفی خادم
saghafikhadem@yahoo.com
1
علی احسانی
2
معصومه شهابی
m.shahabi62@gmail.com
3
عضو هیئت علمی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، مشهد، ایران
دانشیار پژوهشی، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
کارشناس ارشد مدیریت بیابان، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
اکثر مراتع کشور در مناطق خشک و نیمهخشک واقع شدهاند. تجدید پوشش طبیعی اکوسیستمهای مرتعی در این مناطق بدلیل بارندگیهای بسیار کم، بهرهبرداری غیراصولی و نابهنگام از روند کندی برخوردار میباشد. مطالعه فنولوژی گیاهان مرتعی از فاکتورهای مهم در اعمال مدیریت جهت بهرهبرداری بهینه از گیاهان است. از طرفی بروز خشکسالی و تنشهای متأثر از آن موجب تغییر در مراحل رشد گیاه و همچنین تاثیر در عملکرد علوفه مرتع میگردد. گونههای گندمی Bromus kopetdaghensisDrobow، Festuca arundinacea Schreb، Stipa arabica Trin. & Rupr و Poa bulbosaL. از عناصر اصلی مناطق نیمهاستپی تا جنگلهای خشک مراتع خراسان و از گونههای نسبتاً خوشخوراک و مورد تعلیف دام بشمار میروند. در این تحقیق مطالعه فنولوژی (مدل درجه- روز رشد) برای گونههای ذکر شدهطی سالهای 1389-1386 انجام گردید. همچنین مطالعه شرایط رطوبتی و طبقات خشکسالی با استفاده از نمایه بارش استاندارد شده (SPI) در مراتع بینالود استان خراسان رضوی در دوره آماری بیست ساله انجام شد. اثرات دورههای مختلف تنش خشکسالی بر ظهور اندامهای گیاهی و طول دوره رشد رویشی و زایشی بررسی گردید. نتایج نشان داد که رشد زایشی در دوره وقوع خشکسالی کوتاهتر بوده است. در شرایط خشکسالی سال 1387 دوره رویشی گونهها نسبت به بقیه سالها زودتر آغاز شده و تغییر از حالت رویشی به زایشی در دوره کوتاهتری اتفاق افتاد. نتایج حاصل از بررسی درجه-روز رشد نشان داد، دامنه تغییرات از حداکثر 12/2814 درجه سانتیگراد در سال 1389 تا حداقل 95/2406 درجه سانتیگراد در سال 1387 در نوسان بود. در نتیجه نتایج حاصل از مدل درجه - روز رشد به همراه اطلاعات تغییرات ذخیره هیدرات کربن گونههای مهم مرتع در مراحل مختلف رشد، میتواند مدیریت مرتع را در تنظیم زمان ورود و خروج دام از مرتع یاری دهد.
Studying the phenology of range species is an important factor in management actions for optimal utilization of these species. On the other hand, drought and stresses arising from it cause to the changes in plant growth stages, affecting forage yield. Bromus kopetdaghensis ، Festuca arundinacea ، Stipa arabica and Poa bulbosa are the main elements of semi-steppe areas to dry forests of Khorasan rangelands as relatively palatable species, grazed by livestock. In the current research, phenology of the mentioned species was studied during 2007-2010. Moisture conditions and drought classes were also studied by Standardize Precipitation Index (SPI) in rangelands of Binalood, Khorasan Razavi province in a twenty-year period. Effects of different drought periods were investigated on emergence of plant organs and the period length of vegetative and reproductive stages. Results showed that reproductive growth was shorter during drought period. Under drought conditions of 2008, vegetative growth was started earlier compared to other years and the change from vegetative to reproductive stage occurred in a shorter period. Results of growth degree-day showed that the range was from 2814.12 in 2010 to 2406.95 centigrade degree in 2008. Consequently, GDD model could be used with relatively high accuracy in determining the appropriate time for livestock entry and exit.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106475_71a66aa3d2cb93479c3dcee9f8106dc7.pdf
فنولوژی
نمایه بارش استاندارد
درجه- روز رشد
گونه های مهم مرتعی و مراتع بینالود استان خراسان رضوی
phenology
Standardized precipitation index
growth degree days
mail species in rangeland
Binaloud rangeland
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
108
117
10.22092/ijrdr.2016.106476
106476
Research Paper
تعیین میزان کاهش نفوذپذیری عرصههای پخش سیلاب با استفاده از دانهبندی رسوب سطحی مطالعه موردی: ایستگاه پخش سیلاب گچساران
Determination of the lower permeability systems floodwater spreading using shallow sediment granolumetry
Case study: Gachsaran Floodwater spreading station
محسن پادیاب
1
سادات فیض نیا
sfeiz@ut.ac.ir
2
دانشجوی دکتری آبخیزداری، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج، ایران
استاد، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج، ایران
به منظور تعیین میزان کاهش نفوذپذیری در ایستگاه پخش سیلاب گچساران و به دلیل اینکه پشتههای ابتدایی و نزدیک به هر کانال آبرسان بیشتر متاثر از هر بار سیلگیری میباشند، در چهار نقطه از هر کدام از نوارهای اول و دوم هر دو کانال آبرسان و در عمق 15-0 سانتیمتری از سطح زمین اقدام به نمونهبرداری گردید به طوری که در چهار خط میانی پشتهها و در 16 نقطه نمونهبرداری صورت گرفت؛ همچنین به منظور مقایسه و تعیین تغییرات نفوذپذیری عرصه پخش، در محلی که فاقد اجرای عملیات پخش سیلاب بوده (جوار عرصه پخش) به صورت تصادفی در چهار نقطه با عمق مشابه، نمونهبرداری انجام شد. سپس نمونهها با سری الکهای استاندارد دانهبندی شده و میزان نفوذپذیری هر نقطه با استفاده از جداول مربوطه تخمین زده شد. نتایج نشان داد که نفوذپذیری در عرصه پخش سیلاب کاهش چشمگیری یافته است به طوری که در نوار اول کانال آبرسان اول (TA1) میزان کاهش حدود پنج برابر عرصه شاهد بوده است و در نوار دوم کانال آبرسان اول (TA2)، حدود شش برابر کمتر از منطقه شاهد بوده است. همچنین در طول نوارهای اول و دوم کانال آبرسان دوم (TB1وTB2) میزان نفوذپذیری، به ترتیب حدود دو و پنج برابر کمتر از نتایج بدست آمده از عرصه شاهد میباشد و به طور متوسط نفوذپذیری عرصه پخش سیلاب حدود چهار برابر، از زمان اجرا کاهش یافته است. کاهش افزاینده نفوذپذیری عرصههای پخش سیلاب در طول دفعات آبگیری، مهمترین عامل محدود کننده اجرا و نگهداری این نوع طرحهای تغذیه مصنوعی میباشد و با پوشش دادن این حالت در کل سطح عرصه پخش، با دفعات آبگیری متعدد، عمر مفید و تاثیر این روش را در افزایش سطح سفرههای آب زیرزمینی کاهش میدهد.
In order to determine the amount of reduced permeability in the Gachsaran floodwater spreading station, sampling was performed at four points of the first and second strips of both channels and at a depth of 0-15 cm from the ground. Totally, samples were taken at 16 points. In addition, in order to determine the permeability changes of the spreading site, random sampling was performed in a place near the study site at four points with the same depth and no water spreading operations.Then, the samples were granulated with a series of standard sieves and the permeability of each point was estimated using the respective tables. According to the obtained results, permeability showed a significant reduction in flood spreading site, on average four times less than that of the start of the project. The reduced permeability of flood spreading areas is the most important limiting factor for implementation and maintenance of this type of artificial recharge projects.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106476_2606716fad6b990b21d1625e9e61f733.pdf
پخش سیلاب
نفوذپذیری
دانهبندی
ایستگاه گچساران
Floodwater spreading
Permeability
granolumetery
Gachsaran station
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
118
127
10.22092/ijrdr.2016.106477
106477
Research Paper
بررسی تغییرات تولید و مصرف گونههای مرتعی در مراتع استپی (مطالعه موردی: ایستگاه سُه میمه)
Investigation the Variation of Production and Consumption of Range Species in Steppe Rangeland (Case study: Meime Soh station)
مرتضی خداقلی
1
مرتضی اکبرزاده
akbar@rifr-ac.ir
2
، استادیار پژوهش، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، اصفهان، ایران
استادیار پژوهشی، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
این پژوهش بهمنظور نشان دادن رفتار رویشی Andrachne fruticosus L.، Artemisia sieberi Besser،EuphorbiadecipiensBoiss & Buhse، Noaea mucronata Forssk، Scariola orientalis Sojak، Stachys inflate Benth، Stipa arabica Trin & Rupr و گونههای یکساله در طی سالهای 1387 الی 1389 در مرتع سُه میمه انجام گردید. تعیین تولید و مصرف با استفاده از پایههای متوسط صورت گرفت و هرساله تعداد 8 پایه متوسط از گیاه به ازای همه ماههای فصل رویش و چرا در داخل محدوده قرق، برای اندازهگیری تولید و به همین تعداد در عرصه چرا شده برای اندازهگیری باقیمانده تولید منظور گردید و از تفاضل آنها مقدار مصرف مشخص شد. نتایج نشان داد که سالها و ماههای مختلف تأثیر معنیداری بر تولید گونههای موردبررسی داشته است (01/0p <). دادههای سالهای 1389-1387 نشان داد که تولید متوسط شش گونه دائمی و یکسالههای موردبررسی در منطقه 9/255 کیلوگرم علوفه خشک در هکتار و سهم گونه Artemisiasieberi و یکسالهها در تولید بالا و به ترتیب به میزان 2/38 و 9/32 درصد کل علوفه بود. تغییرات تولید کاملاً تحت تأثیر تغییرات حجم و پراکنش بارش منطقه قرار داشته و ضریب همبستگی بین آنها در همه گونهها بجز Euphorbia decipiens ازنظر آماری معنیدار بود. تولید گونههای موردبررسی در سال 1387 با وقوع شدیدترین خشکسالی بسیار نوسان داشت. در سال پر تولید گونهها بین 5/4 تا حدود 20 برابر سال کم تولید علوفه تولید نمودند. در همه گونهها بیشترین میزان علوفه در اردیبهشتماه تولید شد. میزان مصرف در سالهای مختلف متفاوت بوده و بهجز Euphorbiadecipiens تمامی گونهها در سال 1388 بیشترین مصرف را داشتهاند. همچنین گونههای یکساله در سه سال موردبررسی بیشترین میزان مصرف را به خود اختصاص دادهاند.
This study was conducted to demonstrate the growth behavior of Andrachne fruticosus L, Artemisia sieberi Besser، Euphorbia decipiens Boiss and Buhse، Noaea mucronataForssk، Scariola orientalis Sojak، Stachys inflate Benth، Stipa arabica Trin & Rupr and annual species in the Soh rangelands of Meimeh, Isfahan during 2008 to 2010. To determine the production and consumption of the study species, a number of eight individuals for each species were selected for all months of growing and grazing season within the exclosure area as well as in the grazing area. Results showed that different years and months had significant effect on production of the study species (p < 0.01). According to the results recorded during the experiment, the average production of six perennials and annuals was calculated to be 255.9 kg dry forage per hectare. The highest production rate was obtained for Artemisia sieberi and annuals, 38.2% and 32.9% of total forage production, respectively. Production changes were totally affected by changes in the volume and distribution of rainfall and the correlation coefficient between them was statistically significant in all species except Euphorbia decipiens. The production of the study species showed high fluctuation in response to the most severe drought in 2008. Forage production of the study species in the high-production year was 4.5-20 times higher as compared with the low-production year. For all species, the highest forage production was obtained in May. The consumption rate varied in different years and the highest consumption was recorded in 2009 for all species except Euphorbia decipiens. As well, the highest consumption rate was recorded for annuals during the three study years.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106477_32e064d5bfb2d4de4a5f3402ae5382aa.pdf
تولید علوفه
مصرف علوفه
سایت سُه میمه
درصد بهرهبرداری
Production
consumption
Meime Soh site
percent of consumption
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
128
137
10.22092/ijrdr.2016.106478
106478
Research Paper
بررسی پتانسیل ذخیره کربن در درمنهزارهای حریم جاده (مطالعه موردی: اتوبان ایوانکی – گرمسار)
Evaluation of carbon sequestration potential in sagebrush stands on the road side
(Case Study: Eyvanakey - Garmsar highway)
احمدرضا پناهیان
arpanahian@ut.ac.ir
1
حمیدرضا ناصری
2
مجید کریمپور ریحان
mrihan@ut.ac.ir
3
محمد جعفری
jafari@ut.ac.ir
4
سیدعلیرضا حسینی
5
دانشآموخته کارشناسی ارشد، گروه مدیریت مناطق بیابانی، مرکز تحقیقات بینالمللی بیابان، دانشگاه تهران، ایران
استادیار، گروه مدیریت مناطق بیابانی، مرکز تحقیقات بینالمللی بیابان، دانشگاه تهران، ایران
دانشیار، گروه مدیریت مناطق بیابانی، مرکز تحقیقات بینالمللی بیابان، دانشگاه تهران، ایران.
استاد، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج، ایران
دانشآموخته کارشناسی ارشد، گروه مدیریت مناطق بیابانی، مرکز تحقیقات بینالمللی بیابان، دانشگاه تهران، ایران
یکی از راههای کاهش گازهای گلخانهای در اتمسفر، جذب کربن توسط اندامهای گیاه و ترسیب آن در خاک است. کشت گیاهان و مدیریت مناسب، موجب افزایش بیوماس گیاهان بومی در نتیجه افزایش سطح فتوسنتز کننده و جذب کربن، افزایش مقدار ورودی کربن به خاک میگردد. حاشیه جادهها از جمله مناطقی است که قابلیت جذب کربن را دارند و از پتانسیل اکولوژیکی بالایی نیز برخوردار هستند. در این تحقیق میزان ذخیره کربن در درمنهزارهای حریم جاده ایوانکی – گرمسار مورد اندازهگیری قرار گرفت. بدین منظور تعداد 10 پلات 120 متر مربعی در طول سه ترانسکت 1000 متری به صورت تصادفی جهت برداشت نمونه گیاهی و در هر یک از پلاتها در پای بوتهها و در فضای بین بوتهها، پروفیل خاک حفر شده و نمونهگیری خاک در سه لایه سطحی متأثر از ماده آلی، لایه زیر سطحی و لایه گسترش ریشه و اعماق بین 0 – 10، 10 – 30 و 30 – 50 سانتیمتری در پنج تکرار آزمایش برداشت شد. نتایج نشان داد کل کربن ترسیب شده پروفیل خاک برابر 518/59 تن در هکتار و مجموع کربن آلی ذخیره شده بیوماس اندام هوایی و اندام زیرزمینی گیاه درمنه برابر 8/340 کیلوگرم در هکتار است. جهت افزایش ترسیب کربن در مراتع، گزینههای کاربردی مدیریت اکوسیستم باید بر سه محور خاک، بیوماس و لاشبرگ استوار باشند. با ایجاد پوشش گیاهی حریم جادهها علاوه بر ذخیرهسازی کربن میتوان به کاهش و کنترل فرسایش و کاهش آلودگی صوتی کمک نمود همچنین باعث بوجود آمدن کریدور اکولوژیکی، چشمانداز عمومی و ایجاد میکروکلیما میگردد.
Carbon absorption by plant tissues and sequestration in soil is one of the ways to reduce greenhouse gases in the atmosphere. The cultivation of plants and proper management lead to increased biomass of native plants, increased photosynthesis level and carbon adsorption as well as increasing the amount of carbon input to soil.Roadside is among the areas having the ability to absorb carbon with a high ecological potential. The aim of this research was to measure the carbon storage in the sagebrush stands of the Eyvanakey-Garmsar roadside. For this purpose, 10 plots of 120 square meters were randomly established along three transects of 1,000 meters. In each plot, soil profiles were dug at the foot of the plants and the space between them, and soil samples were taken at three depths of 0-10 cm, 10-30 cm, and 30-50 cm in five replications. According to the obtained results, the total carbon sequestration in the soil profile was calculated to be 59.518 tons per hectare, and the total organic carbon stored in the aboveground and underground biomass of sagebrush was equal to 340.8 kg per hectare. To increase carbon sequestration in rangelands, the applied ecosystem management options must be based on three criteria including soil, biomass, and litter. Overall, plant cultivation in the roadside will result in reduced erosion and noise pollution as well as creating ecological corridor, landscape, and microclimate.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106478_8980d7055165078ac812fa29a1581d82.pdf
ترسیب کربن
حریم جاده
درمنه
گرمسار
Carbon sequestration
Roadside
Artemisia sieberi
Garmsar
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
138
149
10.22092/ijrdr.2016.106479
106479
Research Paper
بررسی تغییرات پوشش گیاهی تحت شدتهای مختلف چــرای دام در اکوسیستمهای مرتعی زاگرس مرکزی (مراتع کرسنک و بارده شهرکرد)
Evaluation of the ability of stability assessment method in detecting the degree of stability of the rangelands under different grazing intensities and separating their conditions from each other (Case study: The semi- steppe rangelands of karsanak and bardeh of chaharmahal and bakhtiyari province)
حمزه علی شیرمردی
shirmardi1355@gmail.com
1
آتوسا مجیری
atusa_m2003@yahoo.com
2
مصطفی سعیدفر
saeedfar1956@yahoo.com
3
محمدرضا طاطیان
mr_t979@yahoo.com
4
پرویز غلامی
gholami.parviz@gmail.com
5
دانشجوی دکتری علوم مرتع، گروه مرتعداری، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ایران
دانشآموخته کارشناسی ارشد مرتعداری، گروه مرتعداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه شهرکرد، ایران
استادیار پژوهش، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، اصفهان، ایران
استادیار، گروه مرتعداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ایران
دانشجوی دکتری علوم مرتع، گروه مرتعداری، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ایران
چرای دام از مراتع میتواند منجر به تغییر ترکیب پوشش گیاهی شود. در این تحقیق اثر چهار شدت مختلف چرایی سنگین، متوسط، سبک و قرق (بدون چرا) بر شاخصهای پوشش گیاهی به منظور اصلاح شیوههای مدیریتی و برنامهریزی مناسب جهت بهرهبرداری پایدار از مراتع در منطقه کرسنک و بارده استان چهارمحال و بختیاری مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور نمونهبرداری از پوشش گیاهی به صورت ثبت درصد تاج پوشش گونههای گیاهی در شدتهای مختلف چرایی انجام گردید. در این تحقیق از روش آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون تی و آنالیز تطبیقی متعارفی جهت بررسی تغییرات پوشش گیاهی استفاده شد. نتایج نشان داد گونههایی مانند Agropyron repens، Bromus tomentellus، Astragalus effusus و Poa bulbosa حضور بیشتری در قرق و شدت چرای سبک داشتند. گونههای Boissiera squarrosa، Echinops leiopolyceras،Sisymbrium irio و Euphorbia heteradeniaحضور بیشتری در شدت چرای سنگین داشتند. با توجه به آسیب دیدن پوشش گیاهی و کاهش گونههای خوشخوراک در اثر فشار چرای دام، بهرهبرداری از مرتع در حد چرای متوسط توصیه میگردد
Livestock grazing can lead to changes in plant composition. In this study, the effect of four grazing intensities including heavy, moderate, light and no grazing (exclosure) were studied on vegetation indices in order to improve management practices and proper planning for sustainable use of rangelands in Karsanak and Bardeh area in Chaharmahal & Bakhtiari province of Iran. Therefore, vegetation sampling was done to record canopy cover percentage and vegetation composition under four grazing intensities. Data were analyzed by one-way ANOVA, t-test,andordination method (CCA) to assess vegetation changes under different grazing intensities. Results showed that plant species such as Agropyron repens, Bromus tomentellus, Astragalus effuses and Poa bulbosa were more found in exclosure and light grazing area.The major species found in heavy grazing area were Boissiera squarrosa, Echinops leiopolyceras, Sisymbrium irio and Euphorbia heteradenia. Due to the vegetation damage and reduction of palatable species, a moderate grazing is recommended in the study rangeland.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106479_9ae1b4759367cd336f0332aee67eac0e.pdf
پوشش گیاهی
ترکیب گیاهی
شدت چرا
کرسنک و بارده
چهارمحال و بختیاری
Vegetation cover
Plant composition
grazing intensity
Karsanak and Bardeh
Chaharmahal & Bakhtiari province
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
150
160
10.22092/ijrdr.2016.106480
106480
Research Paper
بررسی رابطه خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک با برخی از گونههای مرتعی
Relationship between soil physicochemical properties affecting some range species
لیلا کاشی زنوزی
alireza_ephtekhari@yahoo.com
1
شهرام بانج شفیعی
sbjschafie@rifr-ac.ir
2
حسین سعادت
hossein.saadat@mail.mcgill.ca
3
کارشناس ارشد پژوهشی، بخش تحقیقات بیابان، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران،
استادیار پژوهشی، بخش تحقیقات بیابان، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
پژوهشگر دانشگاه مک گیل، کانادا
در این تحقیق بهمنظور بررسی ارتباط پراکنش گونههای مرتعی Astragalus microcephalus, Bromus tomentellus و Onobrichis cornuta با برخی خصوصیات فیریکی و شیمیایی خاک، پس از تلفیق نقشههای کاربری اراضی، درصد شیب و زمینشناسی و تشکیل واحدهای کاری همگن در حوزه آبخیز زیلبرچای، تعداد 35 نمونه پروفیل خاک به روش Stratified Random Sampling تهیه شدند. سپس خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شامل بافت، اسیدیته، هدایتالکتریکی، آهک و ماده آلی اندازهگیری شد. با تلفیق نقشه پراکنش گونههای گیاهی با نقشه واحدهای اراضی، عوامل خاک مربوط به هریک از این گونهها بهدست آمد. ابتدا، ارتباط حضور این گونههای مرتعی با عوامل خاک، با استفاده از روش رگرسیون لجستیک بررسی شد و بعد در آن واحدهای اراضی که گونههای مزبور، تشکیل تیپ مرتعی As.mi-Br.to-On.co را دادهاند، نقشه تراکم پوشش گیاهی، با استفاده از تصاویر ماهواره لندست و شاخص NDVI تهیه شد. مقادیر درصد سطحی تراکم پوششی تیپ مرتعی As.mi-Br.to-On.co با استفاده از مدل تراکم سطحی محاسبه گردید. بر اساس نتایج آزمون Paired Samples test بجز اسیدیته و هدایتالکتریکی خاک اختلاف معنیداری بین مقادیر اندازهگیری شده در عمقهای 15-0 و 45-15 سانتیمتری خاک وجود نداشت. تجزیهوتحلیل آماری رابطه خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در عمقهای 15-0 و 45-15سانتیمتری خاک، بر اساس روش رگرسیون چند متغیره خطی انجام شد. ضریب تبیین مدل رگرسیون چندمتغیره خطی برای تراکم پوششی 30، 50، 65، 85 و 100 درصد برای عمق 15-0 سانتیمتر خاک بهترتیب 47/0، 47/0، 52/0، 74/0 و 74/0 بهدست آمد. همچنین مقادیر ضریب تبیین رگرسیونی در عمق 45-15 سانتیمتری خاک برای عوامل اسیدیته و هدایتالکتریکی خاک در تراکم پوششی 30، 50، 65، 85 و 100 درصد بهترتیب 24/0، 31/0، 32/0، 42/0 و 69/0 محاسبه شدند که نشان میدهد تراکم پوشش گیاهی تیپ مرتعی As.mi-Br.to-On.co تحت تأثیر مقدار ماده آلی و pH و بافت خاک در عمق 15-0 سانتیمتری خاک منطقه مطالعاتی بوده است.
This research was aimed to investigate the relationship between the distribution of range species including: Astragaluss microcephalus, Bromus tomentellus, Onobrichis cornuta and some soil physicochemical properties. After overlaying the maps of land-use, slope percentage, and geology, and forming the homogenous land units in the Zilber Chay Watershed, 35 soil samples were taken by stratified random sampling method. Soil physicochemical properties including texture, pH, EC, lime, and organic matter were measured. The soil factors related to each of these range species were obtained by overlaying the maps of range species distribution with land unit maps. First, the relationship between the presence of these range species with soil factors was investigated using logistic regression method. Then, the vegetation density map was prepared using Landsat satellite images and NDVI index for the land units in which the range vegetation type As.mi-Br.to-On.co was found. The values of area density percentage for the vegetation cover related to the range type As.mi-Br.to-On.co were calculated using area density model. According to the results of paired samples test, there was no significance difference among the measured values at 0-15 and 15-45 cm soil depths, except for soil acidity and electrical conductivity. The statistical analysis of the relationship between soil physiochemical properties at 0-15 and 15-45 cm soil depths was performed using multiple linear regression method. The determination coefficient of multiple linear regression model was calculated to be 0.24, 0.31, 0.32, 0.42 and 0.69, respectively, for the vegetation densities of 30, 50, 65, 85 and 100% at 0-15 cm soil depth. In addition, the regression coefficients of soil acidity and electrical conductivity were calculated to be 0.24, 0.31, 0.32, 0.42, and 0.69, respectively, for the vegetation densities of 30, 50, 65, 85, and 100% at 15-45 cm soil depth. This result indicated that the vegetation density of As.mi-Br.to-On.co was affected by the amount of organic matter, pH, and soil texture at 0-15 cm soil depth in the study area.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106480_f418a26fe1091b7356251cad68f3eec8.pdf
رگرسیون چند متغیره خطی
رگرسیون لجستیک
شاخص NDVI
درصد تراکم سطحی
زیلبرچای
Multiple Linear Regression
Logistic regression
NDVI Index
area density percentage
Zilber Chay Watershed
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
161
176
10.22092/ijrdr.2016.106481
106481
Research Paper
برآورد ارزش اقتصادی کارکرد حفاظت خاک (مطالعه موردی: تهم زنجان)
Economic value estimation of soil conservation function (Case study: Taham area-Zanjan province)
حسن یگانه
hybadrabadi@gmail.com
1
حسین آذرنیوند
2
ایرج صالح
3
حسین ارزانی
h-arzani@srbiau.ac.ir
4
حمید امیرنژاد
hamidamirnejad@yahoo.com
5
استادیار، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، ایران
دانشیار، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
دانشیار، دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی، دانشگاه تهران، ایران
استاد، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
دانشیار، گروه اقتصاد کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ایران
یکی از مهمترین خدمات و کارکردهای اکوسیستم مرتعی، کارکرد حفظ خاک است که این موضوع بخصوص در مناطق پر شیب و کوهستانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. از آنجا که کارکرد حفاظت خاک نیز همانند بسیاری از دیگر خدمات این اکوسیستم، فاقد بازاری برای تعیین ارزش آنهاست، در سالهای اخیر روشهای جدیدی به منظور برآورد این ارزش ابداع شده است. در مقاله حاضر ارزش عملکرد حفاظت از خاک در حوزه آبخیز تهم زنجان برآورد شده است. بدین منظور ابتدا میزان فرسایش و رسوب در منطقه مورد مطالعه با استفاده از مدل EPM در هر یک از زیرحوضهها در وضعیت موجود بررسی شد. در ادامه با انجام نمونهبرداری از خاک و تجزیه آزمایشگاهی، میزان مواد مغذی خاک محاسبه شد و با استفاده از نتایج حاصل از تجزیه خاک و استفاده از روش هزینه فرصت، ارزش اکوسیستم مرتعی در نگهداری از مواد مغذی خاک به تفکیک زیرحوضهها برآورد شد. همچنین به منظور تعیین کارکردهای کاهش میزان از دست رفتن اراضی و کنترل رسوبات از رویکرد هزینه فرصت استفاده شد. جمع بندی ارزش اقتصادی کل کارکردهای حفاظت خاک در منطقه مورد مطالعه نشان میدهد ارزش اکوسیستمهای مرتعی منطقه تهم حدود 44/1 میلیارد ریال در سال برآورد شد که ارزش اقتصادی هر هکتار مرتع برای کارکردهای حفاظت خاک نیز حدود 104 هزار ریال تعیین شد. در میان تیپ های گیاهی منطقه مورد تحقیق، تیپ Feov-Asmi-Brto با ارزش 171 هزار ریال در هکتار در سال بیشترین ارزش اقتصادی کارکرد حفاظت خاک را دارا میباشد. ارزشگذاری خدمات حفظ خاک اکوسیستم مرتع میتواند اطلاعات دقیقتری را در اختیار مدیران و برنامهریزان به منظور حفاظت از منابع طبیعی قرار دهد و منجر به تدوین برنامههایی دقیقتر در این زمینه شود.
In this study, the economic value of soil conservation function was estimated for the Taham watershed, Zanjan. Therefore, the amount of erosion and sedimentation in the study area was determined using EPM models. Soil nutrient levels were determined with soil sampling and laboratory analysis, and the value of rangeland ecosystems in the maintenance of soil nutrients were estimated separately using the results of soil analysis and opportunity cost method. In addition, the opportunity cost method was used to determine the functions of reduced loss of lands and sediment control. According to the results obtained for total economic value of soil conservation functions, the value of rangeland ecosystems in the study area was estimated to be 1.44 billion Rials per year, and the economic value per hectare rangeland was determined to be 104000 Rials. Among the vegetation types investigated, the highest economic value was recorded for Feov-Asmi-Brto (171000 Rials per hectare per year). The valuation of soil conservation function can provide accurate information for managers and planners for natural resources conservation, leading to develop more accurate plans in this field.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106481_069acb7bd70e1f0e12a150c3229b4e7b.pdf
ارزش اقتصادی مرتع
خدمات اکوسیستمی
حفاظت خاک
روش هزینه فرصت و حوزه آبخیز تهم
Economic value of rangeland
ecosystem functions
Soil conservation
opportunity method and Taham watershed basin
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
177
187
10.22092/ijrdr.2016.106482
106482
Research Paper
بررسی و تعیین کیفیت علوفه عجوه (Aellenia subaphylla) طی سه مرحله رویشی در مراتع قشلاقی استان سمنان
Investigation and Determination of forage quality Aellenia subaphylla during three vegetative winter pastures in semnan province
داریوش قربانیان
darghorbanian@yahoo.com
1
احسان زندی اصفهان
zenozi@rifr-ac.ir
2
محمد امیرجان
mamirgan@yahoo.com
3
عضو هیئت علمی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی سمنان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، سمنان، ایران
استادیار پژوهشی، بخش تحقیقات مرتع، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
کارشناس پژوهشی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی سمنان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، سمنان، ایران
گیاه عجوه (Aellenia subaphylla) گونهای بوتهای چندساله، مقاوم به شوری و خشکی است که در مراتع قشلاقی و میانبند استان سمنان پراکنش دارد. در نیمه دوم تابستان و اوایل پاییز علوفه قابل توجهی تولید میکند و بشدت توسط شتر چرا میشود. برای تعیین ارزش غذایی آن در سه مرحله رشد رویشی، گلدهی و بذردهی، از سرشاخه های 10 پایه در سه تکرار به شکل تصادفی نمونهبرداری شد. سپس نمونهها خشک و آسیاب شد. شش ویژگی مهم کیفیت علوفه شامل قابلیت هضم ماده خشک (DMD)، کربوهیدرات محلول در آب (WSC)، پروتئین خام (CP)، الیاف خام (CF)، انرژی متابولیسمی (ME) و دیواره سلولی منهای همیسلولز(ADF) سنجش و تعیین شد. میانگین DMD برابر14/35 درصد، CP برابر 35/17 درصد، CF برابر 93/40 درصد، WSC برابر9/13 درصد، Ash برابر 58/6 درصد، ME برابر97/3 مگاژول برکیلوگرم علوفه خشک وADF برابر 45/60 درصد برآورد شد. نتایج تجزیه واریانس و مقایسه میانگین صفات نشان داد که بیشترین مقدار پروتئین خام (CP) در مرحله گلدهی(6/20 درصد) و کمترین مقدار در مرحله بذردهی (02/13 درصد) مشاهده شد. با توجه به اینکه حداقل میزان پروتئین خام (CP) برای بیشتر دامها در حالت نگهداری 5/7 درصد گزارش شده، لذا میتواند پروتئین خام را تامین کند. در مرحله گلدهی، پروتئین خام (CP) افزایش معنیدار نشان داد لذا شرایط بهرهبرداری از علوفه در زمان گلدهی مناسبتر است. میانگین قابلیت هضم ماده خشک (DMD)، کربوهیدرات محلول در آب (WSC) و انرژی متابولیسمی (ME) در مرحله بذردهی بهطور معنیداری بیشتر از سایر مراحل رشد رویشی و گلدهی بود، لذا مرحله بذردهی نیز برای تغذیه دام قابل توصیه است. با توجه به پراکنش این گونه در مراتع قشلاقی و میانبند، زمان بهرهبرداری از علوفه ی آن منطبق با مرحله گلدهی و بذردهی است. از سوی دیگر بذر زیادی نیز تولید می کند، لذا کیفیت علوفه در مرحله بذردهی افزایش مییابد. با توجه به اینکه طی مراحل گلدهی و بذردهی، کیفیت علوفه گیاه قابل قبول است، لذا با اجرای مدیریت صحیح و اصولی مرتع میتوان استفاده مناسبی از این گونه برای تغذیه دام بعمل آورد.
Aellenia subaphylla is a perennial plant species and resistant to drought and salinity, distributed in the winter rangelands and at the margins of the interior deserts such as Damghan desert. In early autumn that available forage is reduced in rangelands, this species produces a considerable forage in addition to a good annual growth. To study the forage quality of Aellenia subaphylla at three growth stages of vegetative, flowering and seeding stages, the branches of 10 species were randomly sampled with three replications. Then the samples were dried and milled. Six forage quality traits including DMD, WSC, CP, CF, ME and ADF were measured. The average of DMD, CP, CF, WSC, Ash, ME, and ADF were estimated to be 35.14%, 17.35%, 40.93%, 13.9%, 6.58%, 3.97 MJ kg-1 dry matter, and 60.45%, respectively. The results of ANOVA and mean comparisons of the traits studied indicated that the forage quality of Aellenia subaphylla was affected by phenological stages. The highest and the lowest CP content were observed at flowering and seeding stages, respectively. The minimum amount of CP for most domestic or wild herbivores for maintenance is reported to be 7.5%. Therefore, this species could supply the CP requirements of livestock. In the flowering stage, ADF and CP increased significantly while a significant reduction was observed in CF, indicating that flowering stage could be recommended for forage utilization. In addition, the average values of DMD, WSC and ME at seeding stage were significantly higher than those of vegetative and flowering stages. Therefore, seeding stage could also be recommended for livestock nutrition. Our results clearly showed that the best time for forage utilization of Aellenia subaphylla, distributed widely in the winter rangelands, was consistent with flowering and seeding stages. On the other hand, this species produces a large amount of seeds, increasing the forage quality at seeding stage. Given that the forage quality of the species studied here was acceptable during flowering and seeding stages, a proper use of this species could be taken into consideration for livestock feed through a sound range management.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106482_d1e1a90a410943a0ebd4392d2edc2fa0.pdf
کیفیت علوفه
انرژی متابولیسمی
قابلیت هضم
مراحل فنولوژیکی
استان سمنان
Aellenia subaphylla
forage quality
Metabolizable energy
Digestibility
phenological stages
Semnan province
per
موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات مرتع و بیابان ایران
1735-0875
2383-1138
2016-03-20
23
1
188
196
10.22092/ijrdr.2016.106483
106483
Research Paper
کاربرد روش تاکسونومی عددی در اولویتبندی اثرات اجتماعی –اقتصادی بیابانی شدن (منطقه مورد مطالعه: منطقه نصرآباد؛ شهرستان آران و بیدگل)
Application of numerical taxonomy in prioritizing social- economic impacts of desertification
(Case study: NasrAbad region, Aran and Bidgol city)
زهرا اسلامیان
z.eslamian@alumni.ut.ac.ir
1
مهدی قربانی
2
طیبه مصباح زاده
tmesbah@ut.ac.ir
3
حامد رفیعی
hamedrafiee@ut.ac.ir
4
کارشناسی ارشد بیابانزدایی، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
استادیار، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
استادیار، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
استادیار، دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
بیابانزایی و تخریب سرزمین چرخهای معیوب از معضلات زیست محیطی را ایجاد کرده و باعث تشدید روند تخریب شده است. چالشهای اقتصادی- اجتماعی و بحرانهای سیاسی، بخشی از تبعات تخریب سرزمین محسوب میشود، که در نهایت میتواند افزایش خطر آسیبپذیری جوامع تحت تأثیر را درپی داشته باشد. برای تقویت تابآوری جوامع محلی در مقابله با هر گونه بلایای طبیعی ضرورت دارد تا اثرات این پدیدهها شناسایی شده و بر اساس اولویتبندی این اثرات نسبت به حل هریک از آنها اقدام کرد. از اینرو، هدف این تحقیق بررسی و اولویتبندی اثرات اجتماعی– اقتصادی با شدت متوسط بیابانی شدن در منطقه نصرآباد از دیدگاه جوامع محلی و جلب مشارکت روستاییان در راستای بیابانزدایی میباشد. در این تحقیق از روش تاکسونومی عددی برای اولویتبندی اثرات اجتماعی- اقتصادی بیابانی شدن استفاده شده است. با استفاده از رابطه کوکران و با توجه به جمعیت منطقه مورد مطالعه (5579 نفر) 80 نمونه برای تحقیق تدوین و جمعآوری شد. در این تحقیق با توجه به وضعیت متوسط فرسایش بادی در منطقه مورد مطالعه، شیوع گردوغبار و مشکلات زیست محیطی رتبه اول را از نگاه جوامع محلی به خود اختصاص داده است. مردمان ساکن منطقه بیش از هر کس دیگری راههای تعامل با این اکوسیستم شکننده را در طول زمان تجربه کرده و دریافتهاند. از اینرو، این شیوههای تعامل باید بهعنوان کلید حل چالشهای بیابانزایی محسوب شوند که این بهترین و شاید آخرین فرصت برای مقابله همه جانبه با بیابانزایی باشد.
D Desertification and land degradation have created a defective cycle of environmental problems, and have intensified degradation trend. Economic-social challenges and political crisis are considered parts of the consequences of land degradation, which may increase the vulnerability of the affected societies. To strengthen the resilience of local communities to cope with any natural disaster, it is necessary to identify and prioritize the impact of these phenomena to solve them based on prioritization of these effects. The aim of this study was to evaluate and prioritize the social - economic impact with moderate desertification in the Nasrabad region from the perspective of local communities and the participation of the villagers in line with desertification. In this study, numerical taxonomy was used to prioritize socio-economic impacts of desertification. Using the Cochran formula and given the population of the study area (5579 Person), 80 samples were collected. In this study, due to the average wind erosion, the first rank was allocated to the spread of dust and environmental problems from the perspective of local communities. The people of the region, more than anyone else, have experienced and understood the ways of interacting with these fragile ecosystems over time. Therefore, these interaction methods should be considered as the key to solving the challenges of desertification or as the best and perhaps last chance to deal with it comprehensively.
https://ijrdr.areeo.ac.ir/article_106483_b1d7b9fa1e9e6d068dda3c215f92d187.pdf
اثرات اقتصادی-اجتماعی
بیابانی شدن
تاکسونومی عددی
جامعه محلی
منطقه نصرآباد
Social- economic impacts
desertification
numerical taxonomy
local communities
Nasr Abad Region