علی اصغر نقیپور برج؛ قاسمعلی دیانتی تیلکی؛ حسین توکلی؛ مریم حیدریان آقاخانی
دوره 16، شماره 3 ، آذر 1388، ، صفحه 375-385
چکیده
تغییر اقلیم و افزایش گرمای جهانی یکی از مهمترین چالشها در توسعه پایدار محسوب میگردد که ناشی از افزایش غلظت گازهای گلخانهای در اتمسفر میباشد. دیاکسیدکربن عمدهترین جزء گازهای گلخانهای محسوب میگردد. به منظور کاهش دیاکسیدکربن اتمسفری و ایجاد تعادل در محتوای گازهای گلخانهای، کربن اتمسفر میبایست جذب و ...
بیشتر
تغییر اقلیم و افزایش گرمای جهانی یکی از مهمترین چالشها در توسعه پایدار محسوب میگردد که ناشی از افزایش غلظت گازهای گلخانهای در اتمسفر میباشد. دیاکسیدکربن عمدهترین جزء گازهای گلخانهای محسوب میگردد. به منظور کاهش دیاکسیدکربن اتمسفری و ایجاد تعادل در محتوای گازهای گلخانهای، کربن اتمسفر میبایست جذب و در فرمهای آلی ترسیب گردد. مراتع، حدود نیمی از خشکیهای جهان را تشکیل میدهند و حاوی بیش از یک سوم ذخایر کربن زیستکره خاکی میباشند. در نتیجه، این اراضی قابلیت زیادی جهت ترسیب کربن دارا میباشند. در این مطالعه اثر شدت چرا بر مقدار و توزیع ترسیب کربن خاک و زیتوده گیاهی در مراتع نیمهخشک سیساب بجنورد واقع در استان خراسان شمالی مورد ارزیابی قرار گرفت. بعد از بازدید صحرایی، سه منطقه نمادین شدت چرایی (مرجع، کلید و بحرانی) مشخص گردید. مقادیر کربن در زیتوده هوایی، زیرزمینی، لاشبرگ و خاک (عمق 15-0 و30-15 سانتیمتری) این سه منطقه محاسبه شد. نتایج نشان داد که میانگین کل ترسیب کربن در منطقه مرجع، کلید و بحرانی بهترتیب 71/38، 17/28 و 43/24 تن در هکتار بود. نتایج توزیع کربن نیز نشان داد که بیش از 97 درصد از کل ترسیب کربن را کربن آلی خاک تشکیل میداد و همچنین ذخیره کربن در زیتوده زیرزمینی، بیش از زیتوده هوایی بود. بهطور کلی میتوان چنین نتیجهگیری کرد که افزایش شدت چرا منجر به کاهش درصد پوشش گیاهی، میزان زیتوده گیاهی و در نهایت کاهش میزان ترسیب کربن در خاک و زیتوده گیاهی شده است و خاک مهمترین مخزن کربن آلی در مراتع میباشد.
علی بمان میرجلیلی؛ قاسمعلی دیانتی تیلکی؛ ناصر باغستانی
دوره 15، شماره 3 ، آذر 1387، ، صفحه 295-303
چکیده
در این تحقیق مقایسه پنج روش اندازهگیری فاصلهای تعیین تراکم، شامل روشهای نقطه مرکز یک چهارم، نزدیکترین فرد، نزدیکترین همسایه، زوج تصادفی و زاویه منظم در بوتهزارها از نظر صحت بررسی شد. گونه های مورد مطالعه در مناطق کوهستانی درمنه کوهی(Artemisia aucheri) و در منطقه دشتی علف شتر(Cornulaca monacantha) بود. بدین ترتیب سه سایت مطالعاتی در مرتع تنگ لایبید ...
بیشتر
در این تحقیق مقایسه پنج روش اندازهگیری فاصلهای تعیین تراکم، شامل روشهای نقطه مرکز یک چهارم، نزدیکترین فرد، نزدیکترین همسایه، زوج تصادفی و زاویه منظم در بوتهزارها از نظر صحت بررسی شد. گونه های مورد مطالعه در مناطق کوهستانی درمنه کوهی(Artemisia aucheri) و در منطقه دشتی علف شتر(Cornulaca monacantha) بود. بدین ترتیب سه سایت مطالعاتی در مرتع تنگ لایبید استان یزد با پوششهای متفاوت انتخاب گردید. در هر سایت منطقه کلید مشخص شد و محدودههایی به ابعاد (100×40) متر مربع انتخاب و کلیه بوتههای مورد نظر در این سطح شمرده شدند و این روش به عنوان شاهد در نظر گرفته شد و کلیه روشها با این روش با استفاده از طرح بلوک کاملا تصادفی با سه تکرار و با استفاده از آزمون دانکن مقایسه شدند، بدین ترتیب که در هر منطقه کلید در هر تکرار سه ترانسکت 100 متری به فاصله 10 متر ایجاد گردید در طول هر ترانسکت 10 نقطه که فاصله آنها از همدیگر10 متر بود مشخص گردید. برای هر یک از روشهای فاصلهای تعداد30 اندازه نمونه در هر تکرار در هر روش مورد نظر اجرا گردید. الگوی پراکنش در هر منطقه با استفاده از دو شاخص فاصلهای هاپکینز و ابرهارت محاسبه شدند. نتایج نشان داد که در منطقه دشتی با تراکم واقعی 38/0پایه در متر مربع با الگوی پراکنش کپهای و کپهها به صورت یکنواخت، روش نقطه مرکز یک چهارم، نزدیکترین برآورد به مقدار شاهد ارائه نموده است. در دامنه غربی منطقه کوهستانی با تراکم واقعی8/1 پایه در متر مربع با الگوی پراکنش تصادفی به سمت یکنواختی و بندرت کپهای روش نزدیکترین همسایه، نزدیکترین برآورد به مقدار شاهد ارائه نموده و در دامنه شرقی منطقه کوهستانی با تراکم واقعی 9/2 پایه در متر مربع و الگوی پراکنش تصادفی به سمت یکنواختی، روش نزدیکترین همسایه، نزدیکترین برآورد به مقدار شاهد ارائه نموده است. بنابراین در مراتع بوتهزار با پوشش حدود 10 درصد و الگوی پراکنش کپهای، روش نقطه مرکز یک چهارم و در مراتع درمنهزار با پوشش حدود20-16 درصد و الگوی پراکنش یکنواخت، روش نزدیکترین همسایه جهت تعیین تراکم توصیه میگردد.