مرتضی ابطحی
دوره 26، شماره 3 ، مهر 1398، ، صفحه 517-530
چکیده
یکی از معضلات زیست محیطی در مناطق خشک و بیابانی کشور که بصورت فرا حوضهای عمل میکند، فرسایش بادی و تبعات ناشی از آن مانند توفانهای گرد وغبار و جابجایی توده های عظیم ماسه میباشد. به منظور مبارزه با فرسایش بادی روشهای مختلفی وجود دارد که پایدارترین آنها احیا بیولوژیک با بهرهگیری از گیاهان مقاوم به خشکی و شن دوست میباشد. استقرار ...
بیشتر
یکی از معضلات زیست محیطی در مناطق خشک و بیابانی کشور که بصورت فرا حوضهای عمل میکند، فرسایش بادی و تبعات ناشی از آن مانند توفانهای گرد وغبار و جابجایی توده های عظیم ماسه میباشد. به منظور مبارزه با فرسایش بادی روشهای مختلفی وجود دارد که پایدارترین آنها احیا بیولوژیک با بهرهگیری از گیاهان مقاوم به خشکی و شن دوست میباشد. استقرار اولیه این گیاهان، مستلزم به کارگیری مواد تثبیت کننده ماسه مانند مالچ ها می باشد. مالچ های استفاده شده در گذشته، محصول صنایع و پالایشگاههای نفتی بود. که علیرغم محاسنی چون مقاومت و انعطاف، تبعات زیست محیطی بسیاری را در پی داشت. لذا محققین و دانشمندان کشور بر آن شدند محصولی جایگزین مالچ نفتی با خصوصیات سازگاری با محیط زیست ارائه کنند. یکی از این محصولات، مالچ پلیمر سلولزی نانو سلوفید تولیدی گروه شیمی دانشگاه مالک اشتر اصفهان است. این مالچ در عرصه های ماسه ای نوار ریگ بلند کاشان مورد استفاده قرار گرفت و طی آن مقاومت مالچ نسبت به شرایط محیطی کاشان، تاثیر گذاری آن روی استقرار گیاه و نحوه جذب و نگهداری رطوبت خاک بررسی گردید. نتایج نشان داد که این مالچ اثر منفی در استقرار گیاه ندارد. مقاومت آن نسبت به فرسایش بادی تا چند ماه اول پاشش بسیار خوب است. لیکن به مرور زمان و در ماه های گرم تابستان، شکاف هایی بر روی آن ظاهر می شود که تا حدودی خاصیت تثبیت کنندگی مالچ را تحت الشعاع قرار میدهد. میزان رطوبت خاک در تیمار 10 تن حدود 5/4 درصد بیشتر از شاهد بود. در مجموع بدلیل سله بندی و ایجاد ترک، این مالچ نمی تواند جایگزین مناسبی برای مالچ های نفتی باشد.
محمد خسروشاهی؛ مرتضی ابطحی؛ محمدتقی کاشکی؛ سکینه لطفی نسب؛ فاطمه درگاهیان؛ زهره ابراهیمی خوسفی
دوره 24، شماره 2 ، تیر 1396، ، صفحه 404-417
چکیده
تا کنون آمارهای متفاوتی از سطح بیابانهای دنیا و ایران به وسیله افراد و سازمانهای مختلف ارایه شده است. دلیل عمده وجود آمار و ارقام متفاوت از عرصه بیابانها، اختلاف عقیده صاحب نظران و دست اندکاران در ارایه تعریفی جامع از بیابان و عوامل موثر در تشکیل آن است. در این مقاله عوامل محیط طبیعی از جمله اقلیم، پوشش گیاهی، ژئومرفولوژی، خاک، زمین ...
بیشتر
تا کنون آمارهای متفاوتی از سطح بیابانهای دنیا و ایران به وسیله افراد و سازمانهای مختلف ارایه شده است. دلیل عمده وجود آمار و ارقام متفاوت از عرصه بیابانها، اختلاف عقیده صاحب نظران و دست اندکاران در ارایه تعریفی جامع از بیابان و عوامل موثر در تشکیل آن است. در این مقاله عوامل محیط طبیعی از جمله اقلیم، پوشش گیاهی، ژئومرفولوژی، خاک، زمین شناسی و هیدرولوژی که اثر مشترک آنها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در پیدایش و سیمای عمومی بیابان نقش دارند بررسی شده است. از این رو برای شناسایی و تعیین محدوده های بیابانی از جنبه عوامل مورد مطالعه، شاخص هایی تعیین و تعریف شد و بر اساس آنها ابتدا پهنه های بیابانی برای هر عامل بصورت انفرادی مشخص شد. سپس با همپوشانی لایه های تهیه شده میزان اشتراک و انفکاک آنها با ارایه نقشه های رقومی و مساحی شده تعیین گردید. نتایج نشان داد بیشترین مساحت مناطق بیابانی ایران با سطحی معادل 693690 و 567711 کیلومتر مربع به ترتیب متأثر از عامل اقلیم و پوشش گیاهی است وکمترین آن در مرحله نخست متعلق به عامل زمین شناسی با سطحی معادل 208041 کیلومتر مربع و بعد از آن به عامل ژئومرفولوژی به مساحت 272258 کیلومتربع می باشد. مساحت مناطق بیابانی ایران از جنبه خاکشناسی نیز سطحی معادل 514930 کیلومتر مربع را در بر می گیرد. مجموع سطوح بیابانی تحت پوشش عوامل پنجگانه اعم از سطوح مشترک و غیر مشترک معادل 907293 کیلومتر مربع برآورد گردید که این مقدار 55 درصد از مساحت کل ایران را در برمیگیرد.
مرتضی ابطحی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، ، صفحه 639-647
چکیده
این تحقیق با هدف بررسی اثر عمق کاشت و ذخیره نزولات بر استقرار گونههای مرتعی - Prangos uloptera- Prangos latiloba-Ferula ovina- Astragalus eriopodus -Onobrychis melanotricha در ارتفاعات کاشان اجراء شد. کشت در فصل پاییز با استفاده از آرایش کرتهای یکبار خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل با و بدون ذخیره نزولات و بذرکاری در اعماق ...
بیشتر
این تحقیق با هدف بررسی اثر عمق کاشت و ذخیره نزولات بر استقرار گونههای مرتعی - Prangos uloptera- Prangos latiloba-Ferula ovina- Astragalus eriopodus -Onobrychis melanotricha در ارتفاعات کاشان اجراء شد. کشت در فصل پاییز با استفاده از آرایش کرتهای یکبار خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل با و بدون ذخیره نزولات و بذرکاری در اعماق 1 ، 5/2 و 4 سانتیمتر بود. به منظور ذخیره نزولات، از شیار پشته، روی خطوط تراز استفاده شد. صفت مورد ارزیابی، زندهمانی گیاهان در اواخر فصل بهار (انتهای رشد رویشی) طی 3 سال اجرای طرح بود. دادهها در محیط MSTATC مورد تجزیه آماری قرار گرفت و میانگینها در صورت معنیدار بودن اثر عامل آزمایشی، بر اساس آزمون چند دامنهای دانکن در سطح آماری 5 درصد مقایسه گردید. نتایج نشان داد که گونه P.latiloba تحت تیمار با ذخیره نزولات در عمق 1 و 5/2 سانتیمتر با میانگین 73 درصد ، گونه F.ovina با ذخیره نزولات و عمق 1 سانتیمتر با میانگین 100درصد، گونه A.eriopodus با ذخیره نزولات و عمق 1 سانتیمتر با میانگین 80 درصد و گونه O.melanotricha با ذخیره نزولات و عمق 1 سانتیمتر با میانگین 53 درصد بیشترین درصد زندهمانی را داشته است. اما اعمال تیمار ذخیره نزولات بر روی گونه P.uloptera موثر نبوده و تنها عمق کشت 5/2 سانتیمتر با میانگین 73 درصد، بالاترین زندهمانی را نشان میدهد.
مرتضی ابطحی؛ محمد خسروشاهی
دوره 22، شماره 3 ، آذر 1394، ، صفحه 492-504
چکیده
یکی از پتانسیلهای موجود در حاشیه مرطوب پلایاهای کشور، سطح آب زیرزمینی بالا میباشد. با بهرهگیری از آن و بهمنظور احیا و تولید علوفه، کشت گونههای مرتعی شور دوست و سازگار امکانپذیر میباشد. در این راستا و بهمنظور بررسی برخی از خصوصیات فیزیکی وشیمیایی آب و خاک و پوشش گیاهی حاشیه مرطوب دریاچه نمک، 11 سایت مطالعاتی انتخاب و عواملی ...
بیشتر
یکی از پتانسیلهای موجود در حاشیه مرطوب پلایاهای کشور، سطح آب زیرزمینی بالا میباشد. با بهرهگیری از آن و بهمنظور احیا و تولید علوفه، کشت گونههای مرتعی شور دوست و سازگار امکانپذیر میباشد. در این راستا و بهمنظور بررسی برخی از خصوصیات فیزیکی وشیمیایی آب و خاک و پوشش گیاهی حاشیه مرطوب دریاچه نمک، 11 سایت مطالعاتی انتخاب و عواملی نظیر سطح آب زیرزمینی، خاک، آب و نوع پوشش گیاهی برداشت گردید. با حفر چاهک و نصب شاخص، سطح آب زیرزمینی و نوسانات آن نسبت به عمق اولیه (بدون اندازه گیری تراز آبی عرصه مورد مطالعه) در طول سال مورد بررسی قرار گرفت. همچنین بهمنظور مطالعه خصوصیات کیفی آب و خاک، نمونه آب در 2 فصل مرطوب و خشک و نمونه خاک از نزدیکی چاهکها برداشت شد. نتایج نشان داد که حداقل و حداکثر عمق سطح برخورد به آب در چاهک های 11 گانه بترتیب در فاصله 47 سانتیمتری در چاهک شماره 3 و 299 سانتیمتری در چاهک شماره 4 از سطح زمین بوده است. نوسانات سطح آب هر چاهک در طول سال چندان زیاد نبوده و به حدود 15 سانتی متر میرسد. بالاترین EC عصاره اشباع خاک، 174 و پایینترین آن 6/6 و حداقل و حداکثر EC آب 4 و 128 دسیزیمنس بر متر اندازهگیری شد. بهطور کلی با فاصله گرفتن از دریاچه، به عمق سطح آب اضافه و از EC آن کاسته میشود. همچنین با در نظر گرفتن استقرار گیاهان هیدروهالوفیت موجود در منطقه در اراضی با شوری کمتر از 40 دسیزیمنس بر متر، 3880 هکتار از اراضی حاشیه مرطوب جنوب دریاچه نمک ( حدود 23 درصد منطقه مورد مطالعه)، قابلیت کشت و استقرار گیاهان مذکور را دارا میباشد.
مرتضی ابطحی؛ عبدالله سیف؛ محمد خسروشاهی
دوره 21، شماره 1 ، خرداد 1393، ، صفحه 1-12
چکیده
دما و بارش از عناصر اصلی تشکیلدهندهی اقلیم یک منطقه بهشمار میروند. به همین دلیل بررسی روند گذشته و آیندهی این عناصر مورد توجه متخصصان علوم مختلف ازجمله منابع طبیعی و محیطزیست قرار گرفته است. در این تحقیق ابتدا حوضه دریاچه نمک به شش زیرحوضه تقسیم شد و سپس دادههای ماهانه بارش و دما طی سالهای 1956 تا 2005 جمعآوری و بازسازی ...
بیشتر
دما و بارش از عناصر اصلی تشکیلدهندهی اقلیم یک منطقه بهشمار میروند. به همین دلیل بررسی روند گذشته و آیندهی این عناصر مورد توجه متخصصان علوم مختلف ازجمله منابع طبیعی و محیطزیست قرار گرفته است. در این تحقیق ابتدا حوضه دریاچه نمک به شش زیرحوضه تقسیم شد و سپس دادههای ماهانه بارش و دما طی سالهای 1956 تا 2005 جمعآوری و بازسازی گردید. محاسبه میانگین بارش و حداقل و حداکثر دمای زیرحوضههای ششگانه دریاچه نمک ازجمله موارد دیگری بود که با بهرهگیری از روش تیسن در محیط آرکمپ انجام شد. برای ارزیابی روند بارش از شاخص بارش استاندارد (SPI) استفاده گردید. روند مؤلفههای اقلیمی بارش و دما براساس آزمون پارامتری رگرسیون خطی و آزمون ناپارامتری مان–کندالبررسی شد. البته روند معنیداری در بارش استاندارد شده حوضه دریاچه نمک و زیرحوضههای آن مشاهده نگردید، جز در زیرحوضه اراک که روند تغییر بارش آن کاهشی و معنیدار بود. بررسی ماهانه بارش نشان داد که در زیرحوضههای اراک، رود شور و کرج شاهد خشکسالیهای شدید در طی این 50 سال بودهایم. روند تغییر دمای حداقل و حداکثر روندی افزایشی است و در بیشتر زیرحوضهها به صورت معنیدار میباشد؛ اما افزایش دمای حوضه دریاچه نمک را میتوان معلول عوامل مختلفی ازجمله افزایش گازهای گلخانهای بهخصوص در شهرهای بزرگی مانند تهران، قم، اراک، کاشان، همدان و قزوین دانست
مرتضی ابطحی؛ محمد خسروشاهی
دوره 12، شماره 3 ، آذر 1384، ، صفحه 249-262
مجتبی پاک پرور؛ مرتضی ابطحی
دوره 8، شماره 4 ، دی 1380، ، صفحه 93-122