سعیده ناطقی؛ مرتضی خداقلی؛ مهشید سوری
دوره 31، شماره 3 ، مهر 1403، ، صفحه 271-285
چکیده
چکیده
مقدمه
اکوسیستمهای مرتعی دارای اهمیت بهسزایی بوده و نسبت به تغییرات عوامل محیطی حساس هستند. تغییرات اندک دما و رژیم بارندگی و یا سایر وقایع اقلیمی میتواند به طور اساسی ترکیب، توزیع و پراکنش گونههای گیاهی و همچنین تولید آنها را کاهش دهد. برای درک بهتر از تغییرات اقلیم آینده، ضروری است که توزیع کنونی و آینده گونهها ...
بیشتر
چکیده
مقدمه
اکوسیستمهای مرتعی دارای اهمیت بهسزایی بوده و نسبت به تغییرات عوامل محیطی حساس هستند. تغییرات اندک دما و رژیم بارندگی و یا سایر وقایع اقلیمی میتواند به طور اساسی ترکیب، توزیع و پراکنش گونههای گیاهی و همچنین تولید آنها را کاهش دهد. برای درک بهتر از تغییرات اقلیم آینده، ضروری است که توزیع کنونی و آینده گونهها مشخص شود. مدلسازی توزیع گونهها در حال حاضر تنها وسیلهای است که میتوان به کمک آن ارزیابی مقدار تغییرات توزیع گونههای متعدد را در پاسخ به تغییرات آب و هوایی انجام داد. بنابراین این پژوهش با توجه به اهمیت اقلیم در پراکنش گونههای گیاهی به بررسی پراکنش گونههای گیاهی در آینده با در نظر گرفتن ارتباط بین گونههای مهم مرتعی موجود در استان البرز و عامل اقلیم میپردازد.
مواد و روشها
در این پژوهش، چهار گونه گیاهی شامل Stipa arabica، Ferula ovina، Bromus tomentellus، Artemisia aucheri در محدوده استان البرز مورد بررسی قرار گرفتند. جهت تعیین میزان بارش و دما از دادههای ایستگاههای سینوپتیک که توسط روش من- کندال تحلیل روند شدند، استفاده شد. با استفاده از نقشههای طرح شناخت مناطق اکولوژیک موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور و ArcGIS نقشه پوشش گیاهی استان و پراکنش فعلی گونهها، ترسیم و ثبت نقاط حضور و غیاب گونهها انجام شد. به منظور تهیه لایه اطلاعات محیطی 19 بایو اقلیمی برای حال حاضر، محاسبه و برای سال 2050 از سایت WorldClim.org با دقت 30 ثانیه دانلود شدند. این دادهها برای دو سناریو RCP4.5 و RCP8.5 برای دوره آتی بهدست آمد. سپس، مقادیر متغیرهای محیطی به عنوان متغیرهای مستقل و اطلاعات حضور و غیاب گونه به عنوان متغیر وابسته در نرمافزار SPSS وارد شدند و مدل آماری رگرسیون لجستیک از حضور گونههای منتخب حاصل شد. این مدل آماری در محیط نرمافزار ArcGIS تعریف و نقشه بالقوه گونهها تهیه شد. برای اعتبارسنجی مدل نقشههای رویشگاه بالقوه حاصل با استفاده از 22 متغیر مستقل و با کمک ماتریس خطا، از ضریب آماری کاپا استفاده شد.
نتایج
نتایج بیانگر روندهای صعودی دمایی در تمامی ایستگاهها بوده که 76/65 درصد روندها معنیدار بود. در ارتفاعات شمالی و شرقی استان البرز نیز افزایش میانگین دما خصوصاً در اوایل فصول بهار، اواخر پاییز و زمستان سبب ذوب زودهنگام برف در منطقه شده و با توجه به کاهش بارش در مناطق کوهستانی موجب ایجاد مشکلات زیادی در ذخیره آب خواهد شد. بر اساس پیشبینیهای مدل رگرسیون لجستیک گونه Stipa arabica، 68626 هکتار معادل13 درصد استان، Bromus tomentellus،298842 هکتار معادل58 درصد استان، Ferula ovina، 195465هکتار معادل 38 درصد استان و Artemisia aucheri، 232539هکتار معادل 45 درصد از استان دارای احتمال رخداد طبقه 100-75 درصد جهت حضور این گونهها میباشد. ارزیابی مدل رگرسیون با استفاده از ضریب کاپا به ترتیب برای گونههای Stipa arabica، Bromus tomentellus، Ferula ovina و Artemisia aucheri برابر با 86، 85، 82 و 79 بود که طبق طبقهبندی کخ و اسمیت، مدلهایی با دقت خوب هستند. نقشه 19 بایو اقلیمی تحت دو سناریو 5/4 و 5/8 برای سال 2050 میلادی تهیه گردید. شرایط حاضر مشابه با سناریو 5/4 میباشد ولی در هر دو مدل شاهد کاهش احتمال رخداد طبقه 100-75 درصد در سال 2050 خواهیم بود. همچنین میانگین تمام پارامترهای دمایی در ایستگاه کرج تا سال 2050 در حدود 9/1 درجه سانتیگراد افزایش و مقدار بارش، 33/1 میلیمتر کاهش خواهد داشت.بحث و نتیجهگیری
محققین گزارش نمودند اگر چه تغییرات معنیداری در بارش در طول 50 سال گذشته رخ نداده است اما کاهش بارش در ماه آوریل و افزایش بارش در ماه دسامبر و ژوئیه میتواند تغییر اقلیم احتمالی را در این مناطق در آینده مشخص نماید و اقلیم در ایران بهویژه در بهار در حال گرم شدن است که نتایج مطالعه حاضر را تأیید میکند. حداقل و حداکثر ارتفاعی که گونه Stipa Arabica در آنها حضور دارد به ترتیب 1400 و 2400 متر است که نتایج مدلسازی در سال 2050 این حداقل و حداکثر ارتفاع را به ترتیب در سناریو 5/4، 2400-2100 متر و در سناریو 5/8، 2900 متر نشان میدهد. حداقل و حداکثر ارتفاعی که گونه Ferula ovina در آنها حضور دارد به ترتیب 1850 و 2600 متر است. درصورتیکه نتایج مدلسازی در سال 2050 این حداقل و حداکثر ارتفاع را به ترتیب در سناریو 5/4 بدون تغییر و در سناریو 5/8، 3000-2800 متر نشان میدهد. گونه Bromus tomentellus در حال حاضر در ارتفاع 2700-1600 متر قرار گرفته است، در حالی که در سناریو 5/4 (شرایط متعادل) و سناریو 5/8 (سناریو بدبینانه) در ارتفاع بالاتر از 2500 متر میباشد که نشان میدهد این گونه از نظر ارتفاعی تفاوت چندانی نداشته است. حداقل و حداکثر ارتفاعی که گونه Artemisia aucheri در آنها حضور دارد به ترتیب 1600 و 2800 متر است. شیب و دما دو پارامتر اصلی مؤثر بر پراکنش این گونه بوده و به طوری که شیب بر روی عمق خاک تأثیر گذاشته و در نتیجه بر استقرار ریشه مؤثر است. این گونه به دلیل جبران گرما در شرایط بدبینانه به سمت ارتفاعات بالاتر یعنی در حدود 3000 متری جابهجا شده است که نتایج سایر محققین را تأیید مینماید. با افزایش دما در اثر تغییر اقلیم، وسعت رویشگاه گونههای تحت بررسی کاهش خواهد یافت و به سمت مناطقی که مرتفعتر و در نتیجه دارای دمای کمتری باشند، جابهجا خواهند شد.
مهشید سوری؛ مینا بیات؛ سعیده ناطقی؛ پروانه عشوری
دوره 31، شماره 1 ، خرداد 1403، ، صفحه 53-73
چکیده
سابقه و هدففلزات سنگین به دلیل سمیت و پایداری در محیطزیست، یکی از مهمترین آلایندههای خاک محسـوب مـیشـوند. معادن عموماً از منابع آلودهکننده اکوسیستمهای طبیعی هستند و منطقه خواف با داشتن معادن متعدد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. بنابراین شناسایی گیاهان مرتعی که دارای توانایی در جذب فلزات از خاکهای آلوده و پالایش خاکهای ...
بیشتر
سابقه و هدففلزات سنگین به دلیل سمیت و پایداری در محیطزیست، یکی از مهمترین آلایندههای خاک محسـوب مـیشـوند. معادن عموماً از منابع آلودهکننده اکوسیستمهای طبیعی هستند و منطقه خواف با داشتن معادن متعدد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. بنابراین شناسایی گیاهان مرتعی که دارای توانایی در جذب فلزات از خاکهای آلوده و پالایش خاکهای آلوده این منطقه باشند، حائز اهمیت است. در این راستا، این پژوهش، به منظور بررسی ظرفیت گیاهپالایی گونههای گیاهی Artemisia sieberi و Salsola richteriوorientalis Scariola در محدوده معادن سنگ آهن شهرستان خواف در استان خراسان رضوی انجام شد.مواد و روشهادر ابتدا برای تعیین تیپ غالب پوششگیاهی و تعیین نقاط نمونهبرداری از گیاه، تمامی گونههای گیاهی منطقه (در فواصل 500، 1000 و 3000 متری از معدن) پایش شدند و بعد سه گونه گیاهی متعلق به تیپ غالب پوششگیاهی منطقه به منظور تعیین میزان عناصر سنگین به عنوان گونههای مورد بررسی، در نظر گرفته شدند. در مرحله بعد، از بخشهای مختلف سه گونه گیاهی غالب منطقه و خاک اطراف ریشه آنها در فواصل مختلف یادشده از معدن در جهت باد غالب منطقه نمونهبرداری شد. بعد از عملیات نمونهبرداری از گیاه و خاک، نمونههای جمعآوری شده برای تعیین عناصر فلزی در برگ، ریشه و ریزوسفر آنها ارزیابی گردید. شایان ذکر است، در مجموع در 36 نمونه گیاهی و در 36 نمونه خاک، عناصر مس، آهن و سرب بررسی شد. برای اندازهگیری میزان آلودگی به فلزات در نمونههای برداشت شده، از دستگاه پلاسمای جفت شده القایی استفاده شد. سپس، به منظور ارزیابی و بررسی توانایی گیاهان انتخاب شده در پاکسازی محیط از فلزات مختلف یادشده، چند شاخص مختلف گیاهپالایی بررسی شد.نتایجنتایج تحقیق نشان داد، پوششهای گیاهی مختلف از نظر شاخصهای مختلف گیاهپالایی اختلاف معنیداری با یکدیگر دارند، بهطوریکه بیشترین میزان شاخصهای تغلیظ زیستی BCF سرب (38/1)، آهن (37/1) و مس (99/1) و BAC سرب (55/1)، آهن (72/1) و مس (95/1) مربوط به پوشش گیاهی Salsola richteri است که قابلیت تجمعی بالای این گیاه را در جذب سرب، آهن و مس نشان میدهد. بیشترین میزان شاخص آلودگی خاک سرب (64/2) در خاک اطراف پوشش گیاهی Artemisia sieberi گزارش گردید که نشان میدهد مقدار سرب نسبت به مقدار طبیعی آن در محیط رویشگاهی این گونه بالاتر است و در وضعیت آلودگی متوسط سرب قرار میگیرد. همچنین بیشترین میزان آلودگی عنصر آهن مربوط به خاک اطراف گونههای Artemisia sieberi و Scariola orientalis میباشد.نتیجهگیرینتایج نشان داد که بیشترین و کمترین میزان غلظت فلزات شاخساره، فلزات ریشه و فلزات خاک به ترتیب در فواصل 500 و 10000 متری از معدن مشاهده شد. براساس نتایج بخش خاک مشخص گردید که میانگین غلظت عناصر مورد بررسی بیشتر از مقادیر غلظت این عناصر در خاکهای جهانی است. از اینرو، غلظت زیاد عناصری مانند مس با میزان 490 میلیگرم بر کیلوگرم، سرب با میزان 343 میلیگرم بر کیلوگرم و آهن با میزان 49000 میلیگرم بر کیلوگرم قابل توجه است. شایان ذکر است در گونه Salsola richteri شاخص تغلیظ زیستی BCF فلزات سرب، آهن و مس در فاصله 500 متری به ترتیب برابر 4/1، 5/1، 45/1 و 02/1 میباشد و شاخص تغلیظ زیستی BAC فلزات سرب، آهن و مس در فاصله 500 متری به ترتیب برابر 7/1، 8/1، 4/1 و 34/1 است. بنابراین، با توجه به نتایج، میتوان از گونه گیاهی Salsola richteri به عنوان گیاه بیشاندوز در رفع آلودگی خاک معادن خواف استفاده کرد.
محمدامین سلطانی پور؛ سعیده ناطقی؛ عبدالحمید حاجبی؛ مهشید سوری
دوره 29، شماره 2 ، مرداد 1401، ، صفحه 145-155
چکیده
برای مدیریت پایدار مرتع، محاسبه ظرفیت مراتع و تعیین حد بهرهبرداری مجاز گونههای مهم و کلیدی مراتع لازم و ضروریست. با داشتن ظرفیت واقعی مراتع و ارائه دقیق برنامههای مدیریتی میتوان از نابودی پوشش گیاهی، خاک و کاهش منابع آب در اراضی مرتعی جلوگیری کرد. شدت چرای مناسب، استفاده مداوم و اقتصادی را در مرتع موجب میگردد، ...
بیشتر
برای مدیریت پایدار مرتع، محاسبه ظرفیت مراتع و تعیین حد بهرهبرداری مجاز گونههای مهم و کلیدی مراتع لازم و ضروریست. با داشتن ظرفیت واقعی مراتع و ارائه دقیق برنامههای مدیریتی میتوان از نابودی پوشش گیاهی، خاک و کاهش منابع آب در اراضی مرتعی جلوگیری کرد. شدت چرای مناسب، استفاده مداوم و اقتصادی را در مرتع موجب میگردد، ازاینرو برای نیل به پایداری و تداوم تولید در مراتع و تعیین مناسبترین حد بهرهبرداری، مطالعه اثر شدتهای مختلف برداشت بر تولید علوفه سه گونه Halocnemum strobilaceum، Desmostachya bipinnata و Aeluropus lagopoides در منطقه زمینسنگ استان هرمزگان از سال 1387 به مدت سه سال انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل چهار شدت برداشت 25، 50 و 75 درصد و شاهد (بدون برداشت) بودند. در هر تیمار 10 پایه از گونه بهعنوان تکرار مورد توجه قرار گرفت و بر روی هریک از متغیرهای وابسته مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل در نرمافزار SASتجزیهوتحلیل شد. نتایج نشان داد که شدت برداشت بر میزان علوفه سبز گونهها تأثیر گذاشته و کلیه تیمارها با شاهد اختلاف معنیداری داشتند. بنابراین، برداشت مجاز تا 50 درصد را برای گونههایAeluropus lagopoides و Desmostachya bipinnata و تا 75 درصد را برای گونه Halocnemum strobilaceum میتوان پیشنهاد کرد تا سلامتی و شادابی این گونهها نیز در طول سالهای برداشت حفظ شود. با توجه به یافتههای بالا، حد بهرهبرداری تعیین شده میتواند در تعیین حد بهرهبرداری مجاز منطقه مورد مطالعه و مناطق مشابه با آن از نظر آب و هوایی به همراه اطلاعات مربوط به سایر گیاهان استفاده شود.
سعیده ناطقی؛ احمد نوحه گر؛ امیرهوشنگ احسانی؛ ام البنین بذرافشان
دوره 24، شماره 4 ، دی 1396، ، صفحه 778-790
چکیده
پایش تغییرات پوششگیاهی نقش اساسی در برنامهریزی و مدیریت محیط زیست دارد. روشهای متعددی برای آشکارسازی تغییرات یک منطقه با استفاده از تصاویر ماهوارهای وجود دارد که هر کدام دارای مزایا و محدودیتهایی هستند. یکی از روشهای مطالعه تغییرات استفاده از شاخصهای پوشش گیاهی است. در این حالت استفاده از دادههای ماهوارهای امکان مطالعه ...
بیشتر
پایش تغییرات پوششگیاهی نقش اساسی در برنامهریزی و مدیریت محیط زیست دارد. روشهای متعددی برای آشکارسازی تغییرات یک منطقه با استفاده از تصاویر ماهوارهای وجود دارد که هر کدام دارای مزایا و محدودیتهایی هستند. یکی از روشهای مطالعه تغییرات استفاده از شاخصهای پوشش گیاهی است. در این حالت استفاده از دادههای ماهوارهای امکان مطالعه گسترده پوشش گیاهی را فراهم میسازد. هدف از این تحقیق ارزیابی 4 شاخص گیاهی NDVI، SAVI، RVI و WAVI میباشد. این مطالعه در جزیره قشم در سالهای 1380(2001) و 1393 (2014) انجام گرفت. در این تحقیق از دادههای سنجده ETM+ و OLI که دارای تطابق هندسی مناسبی بودند استفاده شده است. پس از محاسبه هر یک از شاخصها به منظور ارزیابی دقت شاخصها، بر اساس اطلاعات حاصل از بازدید صحرایی از منطقه و تصاویر و به کمک تفسیر چشمی تصویر کاذب، نقاط تعلیمی تهیه شده و به محیط نرم افزار ENVI.5 وارد شدند. بدین ترتیب با در اختیار داشتن 100 نمونه تعلیمی و در نظر گرفتن چهار کلاس اراضی بایر، جنگل حرا، کشاورزی و آب از روش پیشنهادی دلاپیان و اسمیت صحت تولید کننده و صحت کاربر هر نقشه جهت بررسی صحت طبقهبندی ارزیابی گردید. نتایج نشان داد شاخص SAVI با بیشترین ضریب کاپا 93/0 درصد در سال 1393 و 0.83 درصد در سال 1380 بهترین عملکرد و شاخصWAVI با کمترین ضریب کاپا 81/0 در سال 1380 و 43/0 در سال 1393 ضعیفترین نتایج را از بین شاخصها داشت. برای ارزیابی تغییرات از روش جدول متعامد (crosstab) استفاده شد و نتایج نشان داد در طی 13 سال 21 درصد به مساحت جنگلهای حرا و 60 درصد به اراضی کشاورزی و پوشش گیاهی طبیعی داخل جزیره افزوده شده است.
حمید علی پور؛ مهسا پاکدین؛ سعیده ناطقی؛ علی دسترنج؛ سیده نگار هاشمی
دوره 23، شماره 2 ، شهریور 1395، ، صفحه 329-322
چکیده
تعیین کیفیت علوفه گونههای گیاهی موجود در مراتع یکی از مهمترین عواملی است که برای مدیریت صحیح و اصولی مراتع لازم و ضروری است. در تحقیق حاضر کیفیت علوفه گونههای مرتعی Onobrychis transcaspica، Onobrychis radiate،Astragalusbrevidens، Melica ciliata، Agropyron pectiniforme، Sangisorba minor، در سه مرحله رویشی، گلدهی و بذردهی در مراتع شهرستان بجنورد مورد بررسی قرار گرفت. در هر مرحله فنولوژیکی ...
بیشتر
تعیین کیفیت علوفه گونههای گیاهی موجود در مراتع یکی از مهمترین عواملی است که برای مدیریت صحیح و اصولی مراتع لازم و ضروری است. در تحقیق حاضر کیفیت علوفه گونههای مرتعی Onobrychis transcaspica، Onobrychis radiate،Astragalusbrevidens، Melica ciliata، Agropyron pectiniforme، Sangisorba minor، در سه مرحله رویشی، گلدهی و بذردهی در مراتع شهرستان بجنورد مورد بررسی قرار گرفت. در هر مرحله فنولوژیکی پنج تکرار از هر گونه به صورت تصادفی نمونه برداری شد. شاخصهای معرف کیفیت علوفه شامل، پروتئین خام(CP)، دیواره سلولی منهای همی سلولز(ADF)، هضمپذیری ماده خشک (DMD) و انرژی قابل متابولیسم (ME) در آزمایشگاه تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان میدهد که کیفیت علوفه در کلیه گونههای مورد مطالعه در مرحله رشد رویشی بالاتر از دو مرحله گلدهی و بذردهی است، به طوری که با پیشرفت سن گیاه از میزان پروتئین خام، ماده خشک قابل هضم و انرژی متابولیسمی کاسته شده و به مقدار دیواره سلولی منهای همیسلولز افزوده شده است. در میان گونههای مورد مطالعه، لگومها در هر سه مرحله رشد بالاترین مقدار CP (53/14 درصد) و کمترین میزان ADF (91/43 درصد) را نسبت به گندمیان (10/8=CP و 14/54=ADF) دارند. در بین این گونههای بیشترین و کمترین میزان پروتئین خام به ترتیب به Astragalus brevidens و Agropyron pectiniformeتعلق داشت. تجزیه واریانس دادهها حاکی از آن است که اثر گونه و مرحله فنولوژی در تمامی شاخصهای مورد بررسی در سطح یک درصد معنیدار است.
سعیده ناطقی؛ احمد نوحه گر؛ امیرهوشنگ احسانی؛ ام البنین بذرافشان
دوره 23، شماره 2 ، شهریور 1395، ، صفحه 416-404
چکیده
پایش تغییرات کاربری و پوشش سطح اراضی از موضوعات مهم حوزه برنامهریزی و مدیریت بهشمار میآید. یکی از روشهای متداول شناسایی تغییرات، استفاده از روش آشکارسازی بردار تغییرات (Change Vector Analysis) است. این روش بر پایه آشکارسازی تغییرات رادیومتریک بین دو سری زمانی داده ماهوارهای بر اساس تکنیک حد آستانهگذاری استوار است. بدین منظور ...
بیشتر
پایش تغییرات کاربری و پوشش سطح اراضی از موضوعات مهم حوزه برنامهریزی و مدیریت بهشمار میآید. یکی از روشهای متداول شناسایی تغییرات، استفاده از روش آشکارسازی بردار تغییرات (Change Vector Analysis) است. این روش بر پایه آشکارسازی تغییرات رادیومتریک بین دو سری زمانی داده ماهوارهای بر اساس تکنیک حد آستانهگذاری استوار است. بدین منظور از دادههای سنجنده ETM+ماهواره لندست مربوط به سال2001، و سنجده OLI سال 2014 مربوط به جزیره قشم استفاده شد. بمنظور پایش تغییرات ابتدا بازتابهای طیفی به رادیانس فراتر از جو با روشFLAASH تبدیل گردید. سپس برخی شاخصهای پوشش گیاهی نظیر NDVI، WAVI، RVI، SAVI و BI بر روی دادهها اعمال و همبستگی بین شاخصها محاسبه گردید. نتایج نشان داد شاخص SAVI با ضریب همبستگی 95 درصد در سال 2014 و 92 درصد در سال 2001 با شاخص BI همبستگی بالایی دارد واستفاده از شاخص SAVI در مطالعه تغییرات پوشش سطح اراضی مناطق خشک و نیمهخشک نتایج بهتری ارائه میدهد. نتایج آنالیز تغییرات نشان داد که در فاصله سالهای 2001 تا 2014، 150 کیلومتر مربع از اراضی اطراف و بین جنگلهای حرا به زیر آب رفته و در همین فاصله از وسعت جنگلهای حرا به میزان 63/30 کیلومترمربع کاهش یافته است که بیشتر در حاشیه جنگلهای حرا منطقه قشم و کرانههای شرقی بندر خمیر روی داده است. همچنین 2/8 کیلومتر مربع از وسعت اراضی کشاورزی و پوشش گیاهی جزیره در نواحی مرکزی، شرقی و جنوب شرقی جزیره کاسته شده است که مربوط به اراضی کشاورزی و نخلستانهای دشت توریان در مرکز جزیره و پوشش گیاهی طبیعی رامکان، زیرنگ و ریگو در جنوب شرقی جزیره میباشد.
احمد احمدی؛ امرعلی شاهمرادی؛ صدیقه زارع کیا؛ الهه احمدی؛ سعیده ناطقی
دوره 20، شماره 1 ، خرداد 1392، ، صفحه 172-181
چکیده
مطالعة رفتار اکولوژیکی گیاهان بهعنوان عناصر اصلی اکوسیستم و ویژگیهای رویشگاهی آنها گامی اساسی در جهت یافتن راهحلهای مناسب برای حفظ، اصلاح و احیاء این بخش مهم از منابع طبیعی تجدید شونده است. گیاه مرتعیAstrgalus effusus متعلق به خانوادة بقولات و از گیاهان خوشخوراک و دائمی مناطق نیمهاستپی است. بهمنظور مطالعه آتاکولوژی این ...
بیشتر
مطالعة رفتار اکولوژیکی گیاهان بهعنوان عناصر اصلی اکوسیستم و ویژگیهای رویشگاهی آنها گامی اساسی در جهت یافتن راهحلهای مناسب برای حفظ، اصلاح و احیاء این بخش مهم از منابع طبیعی تجدید شونده است. گیاه مرتعیAstrgalus effusus متعلق به خانوادة بقولات و از گیاهان خوشخوراک و دائمی مناطق نیمهاستپی است. بهمنظور مطالعه آتاکولوژی این گونه، ابتدا رویشگاههای آن در استان مشخص شد؛ سپس ویژگیهای رویشگاهی شامل پستی و بلندی، اقلیم و خاک تعیین گردید. گونههای همراه، چگونگی حضور گونه مورد مطالعه در پوشش گیاهی، سیستم ریشه، فنولوژی، ارزش رجحانی و آفات گیاه نیز بررسی شد. نتایج بدستآمده نشان میدهد که این گونه در تمامی حوزههای آبخیز استان از ارتفاع 3579-800 متر از سطح دریای آزاد و در تمامی جهات جغرافیایی دیده میشود. میانگین بارندگی در این رویشگاهها 223 تا 362 میلیمتر برآورد شد. متوسط درجه حرارت سالانه ازحداقل 6/9 تا 13 درجه سانتیگراد متفاوت است. مطالعات خاکشناسی نشان داد که این گونه بهترین رشد را در خاکهای با بافت متوسط از شنیلومی تا لومیرسی با اسیدیتة 04/8-04/7 و هدایتالکتریکی 54/0- 4/0دسیزیمنس بر متر داشت. بررسی نحوه حضور گونه مورد نظر در پوشش گیاهی رویشگاههای مختلف آن نشان داد که پوشش تاجی این گونه 4-2 درصد، تراکم 24000-7000 پایه در هکتار و فراوانی آن 70-50 درصد میباشد. از گونههای همراه میتوان به گونههایBromus tomentellus ، Onbrychis cornuta، Thymus kotschyanus وAchillea millefolium اشاره کرد. این گونه در منطقه گل آدم سلماس (با ارتفاع 2000 متراز سطح دریا) رشد اولیه خود را از اواسط فروردین شروع نموده و تا اواسط اردیبهشتماه به رشد رویشی خود ادامه میدهد، اواسط خرداد، اواخر تیر و اواخر مردادماه بهترتیب زمان گلدهی، رسیدن بذر و ریزش بذر میباشد. در منطقه پلدشت با ارتفاع800 متر از سطح دریا، مراحل فنولوژی حدود 20 تا 25 روز زودتر از منطقه گل آدم اتفاق میافتد. این گونه جزو گیاهان راستریشه بوده و گسترش ریشه آن تا سه متر در روستای دول پمو حوزة آبخیز مهاباد بررسی شده است. این گونه فاقد هر گونه مادة سمی است و علوفة بهاره مناسبی برای دامها محسوب میشود.