مهشید سوری؛ مینا بیات؛ سعیده ناطقی
دوره 32، شماره 2 ، تیر 1404، صفحه 109-123
چکیده
سابقه و هدف:استقرار ضعیف بذور بویژه در مناطق خشک و نیمهخشک موجب کاهش عملکرد گیاهان مرتعی میشود، افزایش سرعت سبزشدن و استقرار گیاهچهها میتواند سبب شتاب بیشتر آنها در جذب آب و عناصر غذایی گردد. تیمار پرایمینگ باعث کوتاه شدن زمان کاشت تا سبز شدن، حفاظت بذرها و یکنواختی سبز شدن گردیده که در نهایت منجر به استقرار یکنواخت و بهبود ...
بیشتر
سابقه و هدف:استقرار ضعیف بذور بویژه در مناطق خشک و نیمهخشک موجب کاهش عملکرد گیاهان مرتعی میشود، افزایش سرعت سبزشدن و استقرار گیاهچهها میتواند سبب شتاب بیشتر آنها در جذب آب و عناصر غذایی گردد. تیمار پرایمینگ باعث کوتاه شدن زمان کاشت تا سبز شدن، حفاظت بذرها و یکنواختی سبز شدن گردیده که در نهایت منجر به استقرار یکنواخت و بهبود عملکرد در محصول میشود. هدف از این پژوهش، معرفی موثرترین پرایمینگ بر شاخصهای جوانه زنی، ارتفاع، تولید، وزن ریشه و ساقه گونه Astragalus squarrosus Bunge میباشد.مواد و روشها: در این تحقیق اثر هیدروپرایمینگ، اسموپرایمینگ و هورمون پرایمینگ بر فاکتورهای جوانهزنی، ارتفاع، تولید، وزن ریشه و ساقه گونه Bunge Astragalus squarrosus مورد بررسی قرار گرفت. بذرهای سه اکوتیپ یزد، سمنان و اصفهان، تحت تیمارهای هیدروپرایمینگ (آب مقطر)، هورمون پرایمینگ (اسید جیبرلیک 500 ppm) و اسموپرایمینگ پلی اتیلن گلایکول 6000 در دو سطح (4/0- و 8/0- مگاپاسکال) به صورت جداگانه پرایم شدند. تحقیق بر اساس آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با اعمال دو فاکتور (تیمار پرایمینگ و تیمار تنش خشکی) بر روی بذور جمع آوری شده سه جمعیت از سه منطقه، گونه Astragalus squarrosus Bunge در گلخانه اجرا گردید.نتایج: بررسی نتایج، گویای معنیداربودن اثر پرایمینگ بر شاخصهای درصد جوانهزنی، تولید، ارتفاع، وزن ریشه و ساقه گونه Astragalus squarrosus Bunge در سطح احتمال یک درصد بود. ویژگیهای مورد بررسی بذرهایی که در معرض انواع پرایمینگ قرار گرفته بودند در مقایسه با بذرهای شاهد اختلاف معنیداری با یکدیگر داشتند. بر اساس نتایج، بیشترین ارتفاع گیاه با (40 سانتیمتر) و تولید علوفه (42 گرم بر مترمربع)، درصد جوانه زنی (7/38 درصد)، وزن ریشه (37 گرم) و وزن ساقه (8/42 گرم) در اکوتیپ یزد با استفاده از تیمار هیدروپرایمینگ و تحت تنش خشکی 75 درصد ظرفیت مزرعه بوده است، رتبه دوم نیز در تیمار اسموپرایمینگ پلی اتیلن گلایکول 6000 در سطح (4/0- مگاپاسکال) مشاهده شد. نتایج حاصل از این تحقیق، نشان داد بهترین عملکرد و نتیجه برای کاشت گونه Bunge Astragalus squarrosus در راستای احیای مراتع خشک تخریب یافته، هیدروپرایمینگ (آب مقطر) به همراه خراشدهی بذر میباشد.نتیجهگیری: بر اساس نتایج بهدست آمده از این تحقیق و همچنین، با توجه به این موضوع که هیدروپرایمینگ بسیار ارزانتر و سادهتر از اسموپرایمینگ و هورمون پرایمینگ میباشد، بنابراین، هیدروپرایمینگ به عنوان تیمار بهبود دهنده عملکرد گونه Astragalus squarrosus معرفی میشود. این مسئله میتواند در بهبود کارکرد و عملکرد این گونه علوفهای باارزش بومی مورد توجه بهره برداران و کارشناسان مرتع قرار گیرد.
مجید کاظم زاده؛ زهرا نوری؛ مجید رحمانی؛ اصغر بیات؛ سلما ساعدی فرکوش
دوره 32، شماره 2 ، تیر 1404، صفحه 124-139
چکیده
سابقه و هدف در سالهای اخیر اقدامات آبخیزداری گستردهای شامل اقدامات بیولوژیکی، مکانیکی و بیومکانیکی با هدف کنترل سیل، فرسایش و رسوب و ذخیره آب در زمینههای تحقیقاتی، مطالعاتی و اجرایی در حوزههای آبخیز کشور انجامشده است. ارزیابی طرحهای آبخیزداری بهمنظور تجزیهوتحلیل عملکرد اقدامات آبخیزداری اجرا شده و تدوین ...
بیشتر
سابقه و هدف در سالهای اخیر اقدامات آبخیزداری گستردهای شامل اقدامات بیولوژیکی، مکانیکی و بیومکانیکی با هدف کنترل سیل، فرسایش و رسوب و ذخیره آب در زمینههای تحقیقاتی، مطالعاتی و اجرایی در حوزههای آبخیز کشور انجامشده است. ارزیابی طرحهای آبخیزداری بهمنظور تجزیهوتحلیل عملکرد اقدامات آبخیزداری اجرا شده و تدوین راهکارهای اصولی یکی از نیازهای اساسی در مدیریت حوزههای آبخیز است. لذا هدف از این تحقیق ارزیابی کمی و کیفی اثرات اقدامات بیولوژیکی و بیومکانیکی آبخیزداری بر تغییرات پوشش گیاهی حوزه آبخیز عظیمیه، کرج، استان البرز میباشد.مواد و روش هادر این مطالعه تغییرات پوشش گیاهی با استفاده از تصاویر ماهوارهای سری لندست 5، 7 و 8 و شاخص NDVI در بازه زمانی 20 سال (2000-2019) تعیین گردید. سپس با استفاده از الگویتم روندچندگانه (پلیترند) روند تغییرات خطی و غیرخطی و تاثیر اقدامات آبخیزداری اجرا شده در حوزه آبخیز بر روی پوشش گیاهی در حوزه آبخیز عظیمیه کرج، استان البرز مورد بررسی قرار گرفت. همچنین به منظور ارزیابی صحت و دقت نتایج و تصاویر ماهواره ای از اندازه گیری میدانی نیز استفاده شد. همچنین بهمنظور بررسی تاثیر عوامل اقلیمی بر روی تغییرات پوشش گیاهی از شاخص خشکسالی و دادههای بارش ایستگاه کرج استفاده گردید.نتایج نتایج روند پوشش گیاهی در حوزه آبخیز عظیمیه نشان داد که 9/41 درصد از حوزه آبخیز دارای تغییرات معنیدار پوشش گیاهی در طول بازه 20 سال بوده است. از تغییرات معنیدار پوشش گیاهی 3/88 درصد تغییرات دارای روند افزایشی بوده است. نتایج حاصل از روش پلیترند نشان داد که تغییرات پوشش گیاهی در حوزه به ترتیب 4/63 ، 8/27 و 8/8 درصد بهصورت روند درجه سه، خطی و درجه دو بوده است. ارزیابی اثرات اقدامات اجرایی در بهبود وضعیت پوشش گیاهی حوزه نشان داد که میزان درصد تاج پوشش گیاهی در حوزه قبل از اقدامات آبخیزداری بهطور متوسط 28 درصد بوده است که پس از اجرای اقدامات آبخیزداری به 34 درصد افزایش یافته است. از کل عرصه اجرای عملیات بیولوژیکی در حوزه آبخیز عظیمیه (2724 هکتار)، در 70 درصد محدوده، تغییرات در وضعیت پوشش گیاهی مرتع بهصورت افزایش غیرخطی بوده است و این تغییرات در پروژههایی مانند کپه کاری، بذرپاشی و درختکاری و تراسبندی بیشتر از سایر عملیات بیولوژیکی بوده است. همچنین قسمتهای از مناطق پایین دست حوزه آبخیز عظیمیه تحت تأثیر رشد و توسعه مناطق مسکونی و عملیات عمرانی مانند احداث اتوبان همت، پوشش گیاهی آن با روند غیرخطی از بین رفته است.نتیجه گیریارزیابی عملکرد طرحهای آبخیزداری در حوزه آبخیز عظیمیه کرج نشان داد که اقدامات آبخیزداری باعث افزایش معنیدار پوشش گیاهی در منطقه شده است. از طرفی توسعه و شهرسازی در مناطق پایین دست حوزه آبخیز، باعث از بین رفتن و تخریب پوشش گیاهی طی سنوات گذشته شده است. ارزیابی طرحهای آبخیزداری میتواند نتایج مثبت و منفی اقدامات اجرا شده سنواتی را نمایان کند، و از این طریق میتوان در جهت رفع موانع و مشکلات آنها گام برداشت.
مسعود صفری؛ مرزبان فرامرزی؛ رضا امیدپ.ر؛ حسن فتحی زاد
دوره 32، شماره 2 ، تیر 1404، صفحه 140-159
چکیده
سابقه و هدفپوشش گیاهی و زیتوده روزمینی از اجزای کلیدی اکوسیستمهای خشک و نیمهخشک محسوب میشوند و نقش مهمی در پایداری محیط، ترسیب کربن، حفظ تنوع زیستی و تأمین چراگاه برای دامهای اهلی و وحشی دارند. این مناطق به دلیل حساسیت بالا به تغییرات محیطی، نیازمند پایش دقیق و مداوم هستند. در دهههای اخیر، استفاده از شاخصهای پوشش گیاهی مبتنی ...
بیشتر
سابقه و هدفپوشش گیاهی و زیتوده روزمینی از اجزای کلیدی اکوسیستمهای خشک و نیمهخشک محسوب میشوند و نقش مهمی در پایداری محیط، ترسیب کربن، حفظ تنوع زیستی و تأمین چراگاه برای دامهای اهلی و وحشی دارند. این مناطق به دلیل حساسیت بالا به تغییرات محیطی، نیازمند پایش دقیق و مداوم هستند. در دهههای اخیر، استفاده از شاخصهای پوشش گیاهی مبتنی بر دادههای سنجش از دور برای مدلسازی پوشش و زیتوده گیاهی بهعنوان روشی مؤثر در مدیریت منابع طبیعی مطرح شده است. با این حال، در مناطق خشک و نیمهخشک کمتر به بررسی و ارزیابی دقیق این شاخصها پرداخته شده است. هدف این تحقیق، ارزیابی کارایی تصاویر ماهوارهای لندست 8 و سنتینل 2 و شاخصهای مختلف پوشش گیاهی در مدلسازی پوشش و زیتوده گیاهی مراتع خشک غرب ایران با استفاده از روش رگرسیون خطی بود.مواد و روشهااین تحقیق در مراتع خشک استان ایلام انجام شد. دادههای میدانی شامل اندازهگیری پوشش گیاهی و زیتوده روزمینی در 50 پلات 30×30 متری بهصورت تصادفی سیستماتیک جمعآوری شد. نمونهبرداری در فصل اوج رشد گیاهان و قبل از چرای دام انجام گردید. در هر پلات، درصد پوشش گیاهی زنده، لاشبرگ، خاک لخت و سنگریزه ثبت شد و زیتوده روزمینی با قطع پوشش گیاهی از سطح خاک و توزین نمونههای خشکشده اندازهگیری گردید.تصاویر ماهوارهای لندست 8 و سنتینل 2 برای دوره زمانی مشابه با نمونهبرداری میدانی تهیه شدند. شاخصهای پوشش گیاهی شیبمحور مانند NDVI و EVI و شاخصهای فاصلهمحور مانند MSAVI و SAVI با استفاده از نرمافزارهای ENVI و ArcGIS استخراج گردیدند. برای مدلسازی پوشش گیاهی و زیتوده، از روش رگرسیون خطی استفاده شد. شاخصهای منتخب با مقایسه آمارههای ضریب تبیین (R²) و ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) ارزیابی شدند.نتایجنتایج نشان داد که شاخصهای فاصلهمحور مانند MSAVI نسبت به شاخصهای شیبمحور در مدلسازی پوشش و زیتوده گیاهی عملکرد بهتری داشتند. شاخص MSAVI، مستخرج از تصاویر لندست، با R² برابر با 19/0 برای پوشش گیاهی و 21/0 برای زیتوده، بالاترین دقت را ارائه کرد. مدلسازی پوشش گیاهی با روش رگرسیون خطی نشان داد که درصد پوشش گیاهی در منطقه بین 5 تا 81 درصد متغیر است. همچنین، برآورد زیتوده روزمینی در منطقه با استفاده از این روش در محدوده 8/6 تا 4/58 گرم در متر مربع قرار داشت. براساس نتایج، هنگام استفاده از شاخصهای شیبمحور مانند NDVI، دقت مدلسازی پوشش گیاهی با تصاویر سنتینل بیشتر از تصاویر لندست بود. اما در شرایط استفاده از شاخصهای فاصلهمحور، تصاویر لندست دقت بهمراتب بالاتری ارائه کردند، در حالی که دقت تصاویر سنتینل در این حالت نسبت به شاخصهای شیبمحور کاهش یافت.نتیجهگیرینتایج این مطالعه نشان داد که عملکرد مدلسازی پوشش گیاهی وابسته به نوع شاخصهای مورد استفاده و تفکیک مکانی دادههای ماهوارهای است. در شاخصهای شیبمحور مانند NDVI، تصاویر سنتینل دقت بیشتری نسبت به تصاویر لندست در برآورد پوشش گیاهی داشتند. در مقابل، در شاخصهای فاصلهمحور، تصاویر لندست دقت بالاتری ارائه کردند، در حالی که دقت تصاویر سنتینل در این شرایط کاهش یافت. این یافتهها نشان میدهد که انتخاب مناسب شاخصهای طیفی متناسب با شرایط منطقهای میتواند تأثیر قابلتوجهی بر دقت مدلسازی داشته باشد. علاوه بر این، نتایج تأکید میکند که در مناطق خشک، شاخصهای فاصلهمحور ممکن است عملکرد بهتری داشته باشند، زیرا اثرهای بازتاب خاک لخت را کاهش میدهند و اطلاعات دقیقتری در مورد پوشش گیاهی فراهم میکنند. این نتایج میتواند مبنایی برای بهینهسازی روشهای سنجش از دور در مطالعات آینده باشد.
مریم نعیمی؛ عادل جلیلی؛ سمیرا زندی فر
دوره 32، شماره 2 ، تیر 1404، صفحه 160-184
چکیده
سابقه و هدف مدیریت منابع آب بهویژه آبهای زیرزمینی، در مناطق خشک و نیمهخشک از اهمیت خاصی برخوردار است. عوامل مختلف طبیعی و انسانی در چند دهه اخیر، باعث ایجاد شرایط بحرانی در آبهای زیرزمینی شده است. عدم شناخت صحیح و بهرهبرداری بیرویه از منابع آب زیرزمینی، خسارتهای جبرانناپذیری مانند افت شدید و غیرقابل برگشت سطح آب زیرزمینی، ...
بیشتر
سابقه و هدف مدیریت منابع آب بهویژه آبهای زیرزمینی، در مناطق خشک و نیمهخشک از اهمیت خاصی برخوردار است. عوامل مختلف طبیعی و انسانی در چند دهه اخیر، باعث ایجاد شرایط بحرانی در آبهای زیرزمینی شده است. عدم شناخت صحیح و بهرهبرداری بیرویه از منابع آب زیرزمینی، خسارتهای جبرانناپذیری مانند افت شدید و غیرقابل برگشت سطح آب زیرزمینی، کاهش دبی چاهها و قنوات، تغییرات الگوی جریان آب زیرزمینی مانند پیشروی جبهههای آب شور و تداخل آبهای شور را بهدنبال داشته است. لذا در این پژوهش به ارزیابی ویژگیهای کمی آب زیرزمینی در حوضهی آبریز کویر مرکزی طی دورهی آماری 82-1381 تا 98-1397 پرداخته شده است.مواد و روش ها حوضه آبریز کویر مرکزی، بخشی از افتادگی بزرگ ایران مرکزی است که شهرهای مهمی چون سمنان، دامغان، نیشابور، سبزوار، گرمسار، کاشمر و اسفراین را در خود جای داده و منطقهای به وسعت 226523 کیلومترمربع را در حد فاصل جنوب البرز و شمال شرق زاگرس بهوجود میآورد. بهمنظور ارزیابی وضعیت کمی آب زیرزمینی، دادههای سطح آب و تراز چاههای مشاهداتی موجود در آبخوانهای محدودههای مطالعاتی حوضهی آبریز کویر مرکزی در دورهی آماری مذکور مورد استفاده قرار گرفت. در ادامه، نقشههای پهنهبندی همعمق و همتراز ، بررسی نوسانات سطح آب زیرزمینی، تغییرات حجم ذخیرهی آبخوان و وضعیت خشکسالی در هر یک از محدودههای مطالعاتی مورد بررسی قرار گرفت.نتایج نتایج در سطح حوضه آبریز کویر مرکزی براساس آمار بهنگام شده تا سال آبی 1397-1398، نشان دهنده تعداد 29360 منبع آب زیرزمینی (چاه، چشمه و قنات) با حجم تخلیه و برداشت 3659 میلیون مترمکعب در سال است. تعداد چشمهها، قناتها، چاههای عمیق و نیمهعمیق بهترتیب به لحاظ تعداد حدود 19، 21، 39 و 21 درصد و از نظر تخلیه، حدود 9، 16، 72 و 3 درصد از کل تعداد و تخلیه منابع آب زیرزمینی را شامل میشود.همچنین، بیشترین تغییرات سطح آب در محدودههای رشتخوار، ایوانکی و کاشمر وقوع یافته است که بهترتیب کمبودی برابر با 30/29-، 50/25- و 40/18- متر را دارند. تغییرات سالانه و تجمعی حجم ذخیرهی مخزن در حوزه آبریز کویر مرکزی طی دورهی آماری 1377 تا 1397 نشان می دهد در مجموع 12/25317 میلیون مترمکعب از حجم مخزن کاسته شده است. در ادامه، روند تغییرات شاخص خشکسالی آب زیرزمینی (GRI) برای کل حوضه نشان میدهد که اولین خشکسالی در مهر سال 1389 رخ داده است، درحالیکه روند کلی ارزش GRI کاهشی بوده است.نتیجه گیریبهطور کلی در اغلب محدودههای مطالعاتی حوضه تلفیق کویر مرکزی، میزان تخلیه از چاهها به مراتب بیشتر از چشمهها و قنوات است. بنابراین سیستم غالب بهرهبرداری از آب زیرزمینی بهصورت چاههای عمیق و نیمهعمیق است. در مجموع، این نتایج حاکی از استفاده ناپایدار از آب برای حفظ و گسترش فعالیتهای انسانی در بزرگترین حوضه ایران واقع در بخش خشک/نیمهخشک است. در صورت عدم کنترل، چنین استفاده بیش از حد از آب زیرزمینی میتواند معضلات محیط زیستی و پیامدهای اقتصادی- اجتماعی جدی به همراه داشته باشد. در نهایت، با عنایت به غیر قابل پیشبینی بودن خشکسالیهای اقلیمی و عدم امکان جلوگیری از وقوع آن، ضروری است با اقداماتی همچون لزوم برنامهریزی و اعمال مدیریت صحیح منابع آبهای زیرزمینی، اثرات منفی آن کاهش یابد.
نسیم شعبانی؛ مصطفی ترکش اصفهانی؛ علیرضا رجبی مظهر؛ نفیسه صلاحی مقدم؛ پیمان اکبرزاده؛ حسن شادمان؛ مهدی خوشبخت
دوره 32، شماره 2 ، تیر 1404، صفحه 185-200
چکیده
سابقه و هدف تغییرات اقلیمی بهعنوان یکی از تهدیدات جدی برای تنوع زیستی در اکوسیستمهای طبیعی شناخته میشود که تأثیرات عمدهای بر بقا، عملکرد و پراکنش گونههای گیاهی و جانوری دارد. این تغییرات میتوانند باعث تغییر در نرخهای جمعیتی، انقراض گونهها و تغییرات در پراکنش رویشگاههای گیاهی شوند. بنابراین، درک دقیق از جایگاه اقلیمی ...
بیشتر
سابقه و هدف تغییرات اقلیمی بهعنوان یکی از تهدیدات جدی برای تنوع زیستی در اکوسیستمهای طبیعی شناخته میشود که تأثیرات عمدهای بر بقا، عملکرد و پراکنش گونههای گیاهی و جانوری دارد. این تغییرات میتوانند باعث تغییر در نرخهای جمعیتی، انقراض گونهها و تغییرات در پراکنش رویشگاههای گیاهی شوند. بنابراین، درک دقیق از جایگاه اقلیمی گونهها و پیشبینی واکنش آنها به تغییرات اقلیمی برای مدیریت منابع طبیعی ضروری است. مدلهای پراکنش گونهای (SDMs) ابزارهای مفیدی برای پیشبینی تغییرات رویشگاهها و ارزیابی تأثیرات آینده تغییرات اقلیمی هستند. در این مطالعه، عملکرد سه مدل پراکنش گونهای شامل: مدل حداکثر آنتروپی (Maxent)، تحلیل عاملی آشیان اکولوژیک (ENFA) و رگرسیون غیرپارامتریک مضربی (NPMR) مورد مقایسه قرار گرفته است و اثر تغییر اقلیم بر پراکنش رویشگاه گونه گون گزی طی سالهای 2050 و 2100 تحت سناریوی HadGEM-RCP 4.5 با استفاده از بهترین مدل بررسی شده است. مواد و روش ها استان اصفهان با مساحتی بالغ بر 107 هزار کیلومتر مربع به دلیل تنوع ارتفاعی گسترده (707 متر تا حدود 4000 متر)، اقالیم رویشی مختلفی (نیمه بیابانی، استپی، نیمه استپی، جنگلهای خشک و کوههای مرتفع) را در برمیگیرد. گونه گیاهی گون گزی (Astragalus adscendens) به عنوان یک گونه بومی و مهم مراتع ایران شناخته میشود. به منظور مدلسازی این گونه، 70 سایت حضور و 70 سایت عدم حضور گونه با استفاده از روش تصادفی طبقه بندی شده از نقشه تیپ گیاهی استان اصفهان استخراج شد. همچنین تعداد 70 سایت جدید با استفاده از دستگاه موقعیت یاب جهانیGPS از طریق بازدید میدانی در شهرستانهای سمیرم و فریدونشهر به عنوان دادههای ارزیابی مدل برداشت و استفاده گردید. تعداد 22 لایه محیطی شامل سه متغیر فیزیوگرافی (شیب، جهت و ارتفاع) و 19 متغیر زیست اقلیمی در سه دوره زمانی حال حاضر و سالهای2050 و 2100 تحت سناریوی اقلیمی 5/4RCP و مدل گردش عمومی HadGEM2 تهیه شدند، این متغیرها از سه پارامتر اصلی شامل بارش ماهانه، دمای حداقل و حاکثر ماهانه استخراج میگردند. تمامی لایههای محیطی با اندازه پیکسل یک کیلومترمربع آمادهسازی شدند. در نهایت سه روش مدلسازی شامل مدل حداکثر آنتروپی (Maxent)، تحلیل عاملی آشیان اکولوژیک (ENFA) و رگرسیون غیرپارامتریک مضربی (NPMR) برای پیشبینی پراکنش گونه گون گزی استفاده شد. نتایج هر سه مدل عملکرد مناسبی جهت پیش بینی رویشگاه گونه گون گزی ارائه کردند (0.85AUC>). کاهش سطح رویشگاه در هر سه مدل، تحت سناریوی تغییر اقلیم HadGEM-RCP 4.5 قابل مشاهده است. بارش سالانه بهعنوان مهمترین عامل محیطی مؤثربر پراکنش گونه گیاهی گون گزی شناسایی شد. منحنیهای پاسخ گونه نسبت به متغیرهای محیطی مؤثر مستخرج از مدلهای Maxent و NPMR نشان میدهند که گونه گون گزی در بارشهای بیش از 350 میلیمتر و ارتفاعات بالای 2500 متر حضور بیشتری دارد. شکل منحنی عکسالعمل گونه گون گزی نسبت به شیب صعودی بوده و نشان میدهد که احتمال حضور گونه با افزایش شیب، بیشتر میشود. بر اساس ارزیابی مدل، عملکرد مدل Maxent نسبت به سایر مدلها بهتر است و از شاخص AUC بالاتری برخودار است. نتیجه گیری تغییرات اقلیمی، به ویژه کاهش بارش و افزایش دما، تأثیرات منفی جدی بر پراکنش گونه گون گزی خواهند داشت بطوریکه تا سال 2100، حضور گونه گون گزی در استان اصفهان به ویژه در منطقه فریدونشهر (غرب استان) به شدت کاهش مییابد و تنها در ارتفاعات پادنا در منطقه سمیرم، به صورت لکههایی در مناطق مرتفع قابل مشاهده خواهد بود. لازم به ذکر است مدلهای پراکنش گونهای استفاده شده در این تحقیق صرفاً شرایط اقلیمی و توپوگرافی را در نظر گرفته است و سایر عوامل مؤثر همچون ویژگیهای خاک، عوامل مدیریتی و برهمکنشهای زیستی در آن لحاظ نشدهاند. ازاینرو، نتایج ارائهشده میتوانند برآوردی کلی از پراکنش بالقوه گونه تحت سناریو اقلیمی HadGEM-RCP 4.5 باشند ولی برای مدیریت دقیقتر رویشگاه، بررسی سایر عوامل محیطی و زیستی ضروری است.
سمانه رضوی زاده؛ زهرا سعیدی فر؛ محمد خسروشاهی؛ فاطمه درگاهیان؛ سارا تیموری؛ عادل جلیلی
دوره 32، شماره 2 ، تیر 1404، صفحه 201-220
چکیده
مقدمهمحیط زیست دارای منابعی ارزشمند و در عین حال خطرات بالقوه است. بلایای طبیعی، به ویژه سیل، به عنوان یک تهدید بزرگ برای جامعه مطرح است. سیل یک پدیده طبیعی تکرارشونده است که همواره باعث تخریب گسترده و خسارات انسانی و اقتصادی میشود. در این میان، شناخت عوامل مؤثر بر تغییرات سیلابی رودخانهها، بهویژه در اثر احداث سازههای کنترل ...
بیشتر
مقدمهمحیط زیست دارای منابعی ارزشمند و در عین حال خطرات بالقوه است. بلایای طبیعی، به ویژه سیل، به عنوان یک تهدید بزرگ برای جامعه مطرح است. سیل یک پدیده طبیعی تکرارشونده است که همواره باعث تخریب گسترده و خسارات انسانی و اقتصادی میشود. در این میان، شناخت عوامل مؤثر بر تغییرات سیلابی رودخانهها، بهویژه در اثر احداث سازههای کنترل آب و وقوع خشکسالی، از اهمیت ویژهای برخوردار است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر خشکسالی و احداث سدها بر تغییرات سیلابهای حداکثر رودخانه کارون انجام شده است.مواد و روشها بهمنظور تحلیل روند سیلابها، دادههای دبی حداکثر لحظهای ایستگاه هیدرومتری اهواز در یک بازه زمانی ۵۰ ساله (1395-1345) مورد بررسی قرار گرفت. برای تحلیل دادهها از روشهای آماری شامل تحلیل واریانس، رتبهبندی دبیهای حداکثر و تحلیل فراوانی سیلاب استفاده شد. همچنین، وضعیت سدهای احداثشده در حوزه آبخیز کارون و شاخص خشکسالی SPEI جهت بررسی اثرات متقابل تغییرات اقلیمی و مداخلات انسانی بر رژیم سیلابی رودخانه مورد ارزیابی قرار گرفت.نتایجتحلیل روند احداث سدها در آبخیز کارون نشان داد که توسعه سدسازی در طول این دوره تأثیر قابلتوجهی بر کاهش دبیهای حداکثر داشته است. نتایج نشان داد که احداث سدها تأثیر قابلتوجهی در کاهش دبیهای اوج سیلابی پاییندست به خصوص در دو دهه اخیر (1395-1375) داشته، اما در برخی موارد، مدیریت نامناسب مخازن منجر به افزایش شدت سیلابهای ناگهانی شده است. پس از احداث سدهای بزرگ ازجمله سدهای کارون 1، 3 و 4، میزان دبیهای اوج در ایستگاه هیدرومتری اهواز کاهش محسوسی داشته است. این کاهش نشاندهنده نقش سازههای کنترلی در مدیریت سیلابها و تنظیم جریانهای خروجی است. بااینحال، در برخی موارد، تغییر در رژیم جریان و تأخیر در تخلیه مخازن میتواند موجب افزایش خطر وقوع سیلابهای ناگهانی شود، بهویژه در مواقعی که ظرفیت مخازن به دلیل رسوبگذاری کاهش یافته است. همچنین، بررسی شاخص خشکسالی SPEI نشان داد که دورههای خشکسالی طولانیمدت با کاهش ظرفیت نفوذپذیری خاک و افزایش رواناب سطحی، احتمال وقوع سیلابهای ناگهانی را افزایش دادهاند. به طوری که در دهه اخیر مورد بررسی (95-1385)با شرایط خشکسالی شدید، 13 درصد شرایط خشکسالی بسیار شدید و 29 درصد خشکسالی متوسط و ضعیف همراه بوده است و تنها در محدوده بسیار کوچکی در حدود 1 درصد شرایط ترسالی و در کمتر از 5 درصد شرایط نرمال بوده است این درحالی است که در دهه اول ( 55-1346 ) 18 درصد مساحت حوضه تحت تأثیر انواع خشکسالی و تقریباً 22 درصد دارای شرایط نرمال بوده است. 60 درصد مساحت کل حوضه نیز در شرایط انواع ترسالی قرار گرفته است.نتیجهگیریتأثیر خشکسالیهای به وقوع پیوسته در یک دهه اخیر بر وقوع سیلاب به صورت افزایش فراوانی وقوع سیلاب در دهه آخر بازه زمانی مطالعه شده است. از سوی دیگر اکثریت قریب به اتفاق سیلابهای دهه اخیر سیلابهای با دوره بازگشت کم (2 و 5 ساله) و با شدت کم هستند. این در حالی است که در دهههای قبلی، همزمان با شدت خشکسالی کم، شاهد فراوانی وقوع سیلاب کمتر اما وقایع سیلابی با دوره بازگشت بیشتر بودهایم. این یافتهها اهمیت در نظر گرفتن همزمان عوامل اقلیمی و سازهای در مدیریت منابع آب و کاهش خسارات سیلاب را برجسته میسازد.