محمد خسروشاهی؛ زهرا سعیدی فر؛ خسرو شهبازی؛ سمیرا زندی فر؛ سکینه لطفی نسب اصل؛ آزاده گوهردوست؛ فاطمه درگاهیان؛ مریم نعیمی؛ طاهره انصافی مقدم؛ لیلا کاشی زنوزی؛ زهره ابراهیمی خوسفی؛ مرتضی خداقلی
دوره 30، شماره 4 ، بهمن 1402، ، صفحه 521-541
چکیده
سابقه و هدفمطالعات و تحقیقات نشان میدهد که طی دهههای اخیر پدیده گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی باعث افزایش دما و کاهش بارندگی و خشکسالیهای مکرر شده است. خشکسالی، گسترش بیابانزایی و تغییر در پوشش گیاهی زمین که ارمغان پدیده تغییرات محیطی و اقلیمی طی دهههای اخیر است، مهمترین عامل طبیعی بروز و تشدید پدیده گردوغبار و حرکت ...
بیشتر
سابقه و هدفمطالعات و تحقیقات نشان میدهد که طی دهههای اخیر پدیده گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی باعث افزایش دما و کاهش بارندگی و خشکسالیهای مکرر شده است. خشکسالی، گسترش بیابانزایی و تغییر در پوشش گیاهی زمین که ارمغان پدیده تغییرات محیطی و اقلیمی طی دهههای اخیر است، مهمترین عامل طبیعی بروز و تشدید پدیده گردوغبار و حرکت ماسههای روان در نقاط مختلف کشور هستند. فرسایش بادی و پدیده گردوغبار بهعنوان یکی از فرایندهای مهم تخریب سرزمین و چالشی جدی در ایران بهشمار میرود. این پدیده بر اثر تعامل بین فرایندهای آبوهوایی و زمینی اتفاق میافتد. هدف تحقیق بررسی و تحلیل روند تغییرات زمانی و مکانی تعداد روزهای گردوغبار در کشور و بررسی نقش اقلیم در گسترش آن است. مواد و روشهابهمنظور انجام این تحقیق، پس از دریافت آمار ساعتی و روزانه گردوغبار (از طریق 148 ایستگاه سینوپتیک و کلیماتولوژی) و پارامترهای بارش، تبخیر و دما بهعنوان عناصر کلیدی اقلیمی (از 171 ایستگاه) در 22 استان واقع در مناطق خشک و نیمهخشک کشور، اقدام به بررسی نحوه گسترش وقایع گردوغباریو تعیین روابط همبستگی اقلیم و گردوغبار شد. پس از محاسبه تعداد روز گردوغبار در کشور اطلاعات در محیط GIS فراخوانی شد و نقشه تغییرات فضایی پارامتر تعداد روز گردوغبار در سه دهه 1996-1987، 2006-1997 و 2016-2007 تهیه گردید و در ادامه اقدام به تحلیل فضایی این پارامتر و نحوه گسترش آن در طول سه دهه مورد بررسی شد. در ادامه پارامتر اقلیمی که بیشترین همبستگی را با تعداد روز گردوغبار داشت انتخاب و پس از تهیه نقشه تغییرات مکانی آن در محیط نرمافزار Gis، اقدام به بررسی تطابق مکانی پارامتر مذکور با نحوه گسترش تعداد روزهای گردوغبار گردید. در گام بعد، پس از انجام آزمون همگنی بر روی رخدادهای گردوغبار، بهمنظور تعیین میزان سهم سه عنصر اقلیمی مذکور بهعنوان متغیرهای مستقل و تعداد روز گردوغبار بهعنوان متغیر وابسته، از مدل رگرسیون مربعات جزئی استفاده شد. نتایج نتایج نشان داد که تعداد روزهای گردوغبار و دامنه وقوع آن در کشور افزایش یافته است، بهطوریکه در دهه اخیر مورد مطالعه (2007-2016) نسبت به دو دهه ماقبل بیشترین رخدادهای گردوغباری در کشور رخ داده است. این افزایش بهویژه در نواحی غرب و جنوبغرب کشور که متأثر از وقایع گردوغبار فرامحلی نیز بودند از شدت بیشتری برخوردار بوده است، این وقایع گردوغبار با فراوانی بیشتری به نواحی مرکزی کشور نیز گسترش پیدا کرده است. آزمون همگنی نیز در بسیاری از استانها یک نقطه جهش مشترک (سال 2008-2007) در تعداد گردوغبار را نشان داد که میتواند مربوط به شروع خشکسالیهای شدید و تغییرات اقلیمی محسوس از این سال در سطح کشور باشد. بررسی عناصر اقلیمی مورد مطالعه (دما، بارش و تبخیر) بر تغییرات تعداد روزهای گردوغبار در کشور نشان داد که طی سالهای اخیر دما بیشترین سطح همبستگی معنیداری را (58/0) با وقوع گردوغبار داشته است. نقشه گرادیان دما در دهه اخیر (2016-2007) نسبت به دهه ماقبل آن (2006-1997) نیز نشاندهنده سیر صعودی دما بهویژه در نوار غرب و جنوبغرب و نواحی جنوبشرقی کشور است. مدلسازی اثر عناصر اقلیمی دما، بارش و تبخیر بر پارامتر تعداد روز گردوغبار نشان داد که سهم عناصر اقلیمی مورد مطالعه بر رخدادهای گردوغباری حدود 33 درصد است و بقیه اثرها میتواند به عوامل دیگری ازجمله عوامل انسانی و یا خصوصیات خاک، نوع پوشش گیاهی، تابش خورشیدی و امثال آن مربوط باشد. نتیجهگیریبهطورکلی نتایج بررسی روند تغییرات روز گردوغباری و شاخصهای اقلیمی نشاندهنده افزایش چشمگیر تعداد روزهای گردوغبار در غالب نقاط کشور و مساعد شدن شرایط برای این افزایش بوده است. شناسایی مناطق و دلایل روند افزایشی طوفانهای گردوغباری، بهعنوان نواحی در معرض گسترش بیابانزایی، میتواند در جهت برنامهریزی و تصمیمات مدیریتی برای کنترل این پدیده مؤثر واقع شود. یقیناً در صورت ادامه روند کنونی و عدم انجام اقدامات جدی و عملی برای کاهش و کنترل گردوغبار، این وضعیت میتواند منجر به تشدید اثرها و آسیبهای زیستمحیطی و اجتماعی-اقتصادی نامطلوب بشود.
محمد هادی راد؛ محمد خسروشاهی
دوره 30، شماره 3 ، دی 1402، ، صفحه 395-408
چکیده
سابقه و هدف سابقه استفاده از کهور آمریکایی یا سمر (Prosopis juliflora) برای بیابانزدایی و بهویژه تثبیت شن، در ایران طولانی است. با توجه به غیر بومی بودن این گونه، توجه به نیازهای اکولوژیکی، بهویژه نیاز آبی و یا تبخیر تعرق ضروریست. این موضوع میتواند موجب پایداری برنامههای تثبیت شن و کنترل ریزگردها شده و در توسعه کیفی اکوسیستمها ...
بیشتر
سابقه و هدف سابقه استفاده از کهور آمریکایی یا سمر (Prosopis juliflora) برای بیابانزدایی و بهویژه تثبیت شن، در ایران طولانی است. با توجه به غیر بومی بودن این گونه، توجه به نیازهای اکولوژیکی، بهویژه نیاز آبی و یا تبخیر تعرق ضروریست. این موضوع میتواند موجب پایداری برنامههای تثبیت شن و کنترل ریزگردها شده و در توسعه کیفی اکوسیستمها نقش مؤثری داشته باشد. تعیین میزان تبخیر تعرق گیاهان از طریق لایسیمتری، یکی از دقیقترین روشهای اندازهگیری مستقیم تبخیر تعرق است. مواد و روشها آزمایش با استفاده از لایسیمترهای وزنی و زهکشدار از ابتدای سال 1400 با کاشت نهال در داخل لایسیمترهای موجود در سایت تحقیقات لایسیمتری ایستگاه تحقیقات بیابانزدایی شهید صدوقی یزد شروع و بهمدت دو سال ادامه یافت. از نه عدد لایسیمتر که دارای حجم 95/1 مترمکعب (ارتفاع 170 سانتیمتر و قطر 121 سانتیمتر) و سطح 15/1 مترمربع بود، استفاده شد. میزان تبخیر تعرق و ضریب گیاهی کهور آمریکایی در سطوح مختلف رطوبتی خاک شامل ظرفیت زراعی (بدون تنش)، 67% ظرفیت زراعی (تنش ملایم خشکی) و 34% ظرفیت زراعی (تنش شدید خشکی) برای مراحل مختلف رشد، مورد توجه قرار گرفت. آبیاری بهصورت قطرهای و بر اساس کسری از ظرفیت زراعی با تعبیه تعداد مناسب قطره چکان برای هر تیمار محاسبه و انجام شد. برای تیمار ظرفیت زراعی، 67% و 34% به ترتیب تعداد 6، 4 و 2 قطره چکان 8 لیتر در ساعت منظور گردید. با تنظیم دور دو بار در هفته، آبیاری بهصورت خودکار با مقدار مناسب آب برحسب تیمار رطوبتی در اختیار گیاهان قرار گرفت. نتایج نتایج بدست آمده نشان داد که کهور آمریکایی در شرایط لایسیمتری و در موقعیت اقلیمی محل آزمایش، از تبخیر تعرق سالانه 5/496 میلیمتر و ضریب گیاهی 21/0 برخوردار بود. مقادیر ذکرشده برای تیمارهای 67% و 34% ظرفیت زراعی به ترتیب 4/445 و 2/275 میلیمتر با ضریب گیاهی 18/0 و 11/0 بود. نتایج حاصل از محاسبه تبخیر تعرق در مراحل مختلف رشد درختان کهور آمریکایی نشان داد که در تمامی سطوح آبیاری، بالاترین میزان تبخیر تعرق مربوط به دوره توسعه با 124روز بود که منطبق با رشد سریع سرشاخهها، جستها و توسعه برگ بود. مقادیر تبخیر تعرق در این دوره رشد در رژیمهای مختلف آبیاری برای ظرفیت زراعی، 67% و 34% رطوبت خاک به ترتیب 11/322، 74/281 و 33/158 میلیمتر بود. کمترین میزان تبخیر تعرق نیز مربوط به دوره پایانی رشد بود. ضریب گیاهی مراحل مختلف رشد در تیمار ظرفیت زراعی به ترتیب برای دوره اول، دوم و سوم، 19/0، 24/0 و 14/0 محاسبه شد. با این شرایط میتوان منحنی رشد سیگموئید (دوره اول رشد، توسعه و انتهایی رشد) را برای این گیاه تعریف کرد.نتیجهگیری توصیه میشود برای جنگلکاری با این گونه در مناطق جنوبی کشور و بهرهگیری از توان آن در تثبیت شن و کنترل گردوغبار، ضمن توجه به تراکم بهینه کاشت برای کاهش رقابت، به میزان تبخیر تعرق آن بهویژه در ماههای گرم سال که از سرعت رشد بیشتری نیز برخوردار است و میتواند بیش از 5/2 میلیمتر در روز باشد، توجه کرد. با بررسی و محاسبه میزان تبخیر تعرق درختان بزرگسال با کارایی مناسب در تثبیت شن و کنترل گردوغبار مشخص شد که برای ایجاد سطح پوشش تاجی ذکر شده، ضروری است که مقدار 4846 مترمکعب آب در هکتار (برابر 6/484 میلیمتر در سال) در دسترس گیاه قرار گیرد. بهعبارتی، با این مقدار تبخیر تعرق، گیاه میتواند سطح پوشش تاجی خود را تا 5/19 مترمربع گسترش داده و با وجود 155 اصله در هکتار (8×8 متر)، 30% از عرصه را پوشش دهد که برای تثبیت شن، مناسب میباشد.
فرزاد حیدری مورچه خورتی؛ محمد خسروشاهی؛ راضیه صبوحی؛ مرتضی خداقلی؛ لیلا کاشی زنوزی
دوره 30، شماره 2 ، شهریور 1402، ، صفحه 196-213
چکیده
سابقه و هدف تحقیقبرای کنترل و کاهش فرسایش بادی تحقیقات زیادی با مواد مختلف انجام شدهاست. از آن جمله میتوان به بررسی عملکرد بیوپلیمر گوار بر کاهش تولید گرد و غبار با غلظتهای مختلف 5/0، 0/1 و 5/1 درصد اشاره نمود. نتایج آن نشان داد که افزودن بیوپلیمر سبب بهبود ظرفیت نگهداشت آب، افزایش مقاومت سطح و فشاری خاک و کاهش تولید گرد و غبار میگردد. ...
بیشتر
سابقه و هدف تحقیقبرای کنترل و کاهش فرسایش بادی تحقیقات زیادی با مواد مختلف انجام شدهاست. از آن جمله میتوان به بررسی عملکرد بیوپلیمر گوار بر کاهش تولید گرد و غبار با غلظتهای مختلف 5/0، 0/1 و 5/1 درصد اشاره نمود. نتایج آن نشان داد که افزودن بیوپلیمر سبب بهبود ظرفیت نگهداشت آب، افزایش مقاومت سطح و فشاری خاک و کاهش تولید گرد و غبار میگردد. در تحقیقی دیگر استفاده از بیوپلیمر آگارگام نشان داد که اثر قابل توجهی بر بهبود ویژگیهای مکانیکی خاک دارد. هدف از این بررسی تأثیر کاربرد پلیمرنوکلئوس (M19) در کنترل تپههای ماسهای میباشد. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر کاربرد خاکپوش nucleos(M19) بر کاهش فرسایش بادی، کنترل تپههای ماسهای و گرد و غبار میباشد. مواد و روشهااین تحقیق در دشت سگزی که با توجه به نزدیکی آن به مناطق شهری، تأسیسات نظامی، حمل و نقل و نیز صنایع و کارگاههایی که در آن واقع شدهاند، از جنبه جلوگیری از فرسایش بادی و بیابانزدایی در اولویت مطالعاتی و اجرایی قرار دارد، اجرا شد. پس از انتخاب عرصه، ابتدا دو پلات 500 مترمربعی با شرایط یکسان (یک تپه فعال با عرصه اطراف آن که دارای پوشش گیاهی دست کاشت و طبیعی) انتخاب شد. به منظور تعیین اثر خاکپوش، محدوده هر پلات توسط پیکههای چوبی مشخص و علاوه بر آن اطراف تپههای ماسهای برای تعیین میزان جابجایی آنها پیکهکوبی و سپس پلات اندازهگیری با مالچ nucleos(M19) توسط دستگاه سمپاش پمپی مالچی شد. در ادامه تغییرات رطوبت خاک، اطلاعاتی شامل زندهمانی و میزان رشد نهال و توانایی خاکپوش در کنترل جابجایی تپهماسهای و میزان تنش فشاری طی ماههای مختلف اندازهگیری و در نهایت میزان اثربخشی خاکپوش با تیمار شاهد با استفاده از آزمون T-Test مقایسه شد. نتایجنتایج حاصل از بررسی تغییرات رطوبت و اثر خاکپوش بر آن نشان داد که بیشترین مقدار رطوبت منطقه بعد از بارش بوده و تفاوت مشخصی بین روند خشک شدن پلات شاهد و پلات مالچپاشی شده مشاهده نشد. همچنین مشخص گردید که این مالچ بر میزان رشد سالانه نهالها تأثیر مثبتی دارد. طی بازه زمانی تحقیق، تپه ماسهای شاهد حدود 75/0 تا 5/2 متر بسته به فصل و جهت باد جابجا شد، در صورتی که تپه ماسهای مالچپاشی شده کاملاً ثابت ماندهبود. از سویی دیگر با گذشت زمان، سطح عرصه مالچپاشی شده پوسته پوسته شد و علایم فرسودگی در آن مشاهده گردید. نتیجهگیریاولین نکته در استفاده از این پلیمر به عنوان خاکپوش، دو فاز شدن آن در بازه زمانی حمل و انبارداری تا زمان مالچپاشی میباشد. به نحوی که دو لایه بهطور واضح از هم قابل تشخیص میباشد. در نتیجه، در موقع آمادهسازی امولسیون نهایی، برای یکنواخت شدن پلیمر، همزدن آن امری ناگزیر است و میتواند از جمله خصوصیات منفی پلیمر مورد استفاده تلقی شود.این مالچ بر تغییرات رطوبت خاک تأثیر مثبت گذاشته و سبب افزایش نگهداشت رطوبت در خاک شدهاست. از سوی دیگر مقایسه رشد نهالهای موجود در عرصه مالچپاشی شده و شاهد نیز نشان دهنده تأثیر مثیت آن بر رشد نهالها میباشد.تنها نکته مثبت و مهم این خاکپوش، انعطافپذیری بالای آن پس از مالچپاشی میباشد. به نحوی که تردد با احتیاطبر روی آن امکانپذیر میباشد. در نهایت یک طی گذشت بازه زمانی یک ساله ابتدا ترکهای ریزی در سطح عرصه تحقیق مشاهده شد و به مرور بر تعداد و عمق ترکها افزوده شد و سپس این ترکها باعث پوسته پوسته شدن سطح عرصه مالچپاشی شده گردید. به دنبال این عارضه، ناپایداری و علایم فرسودگی در عرصه مالچپاشی شده، مشاهده شد. ولی هیچگونه جابجایی و تغییر مکانی در تپه مالچپاشی شده مشاهد نشد. باید توجه داشت که ممکن است با گذشت زمان و ایجاد تخریب بیشتر در سطح عرصه مالچپاشی شده و بهدنبال پوسته پوسته شدن بیشتر، سطح مالچپاشی شده بهطور کامل تخریب شده و فرسایش تپه نیز آغاز شود که با توجه به این موارد استفاده از نوع مالچ در این عرصه و عرصههای مشابه توصیه نمیشود.
سید مرتضی ابطحی؛ محمد خسروشاهی
دوره 30، شماره 1 ، فروردین 1402، ، صفحه 24-38
چکیده
یکی از مشکلات بخش اجرا در مقوله احیای بیولوژیک حاشیه کویرها، فقر تنوع گونهای سازگار با شرایط موجود و نحوه استقرار آنهاست. قابلیتهای طبیعی حاشیه مرطوب دریاچه نمک کاشان طی اجرای پروژه تحقیقاتی تحت عنوان بررسی ویژگیهای ژئوهیدروپدولوژی و پوشش گیاهی حاشیه کویرهای مرطوب ایران برای احیاء بیولوژیک آنها (شناخت قابلیت رویشگاه) شناسایی ...
بیشتر
یکی از مشکلات بخش اجرا در مقوله احیای بیولوژیک حاشیه کویرها، فقر تنوع گونهای سازگار با شرایط موجود و نحوه استقرار آنهاست. قابلیتهای طبیعی حاشیه مرطوب دریاچه نمک کاشان طی اجرای پروژه تحقیقاتی تحت عنوان بررسی ویژگیهای ژئوهیدروپدولوژی و پوشش گیاهی حاشیه کویرهای مرطوب ایران برای احیاء بیولوژیک آنها (شناخت قابلیت رویشگاه) شناسایی و مناطق با شوری و سطح آب زیرزمینی متفاوت پهنهبندی شد. با استفاده از اطلاعات طرح ذکرشده، برای غنای تنوع گونهای و احیا بیولوژیک حاشیه مرطوب دریاچه نمک، استقرار شش گونهSuaeda fruticosa, Halostachys caspica, Atriplex halimus, Salsola imbricata, Halocnemum strobilaceum, ، Aeluropus littoralis در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی تحت تیمار گونه در سه تکرار بررسی شد. صفت اصلی مورد ارزیابی، درصد زندهمانی بود. با وجود متفاوت بودن شکل رویشی یکی از گونهها (Aeluropus littoralis) صفاتی مانند ارتفاع و قطر تاج پوشش برای بیان اهمیت هر گونه در تولید علوفه شتر و جلوگیری از فرسایش بادی نیز طی پنج سال اجرای طرح اندازهگیری شد. نتایج با نرمافزار SPSS آنالیز و مشخص گردید که گونههای H. strobilaceum، S. fruticosa، H. caspica و S. imbricata بهترتیب با 5/51، 4/46، 4/41 و 4/37 درصد دارای بالاترین زندهمانی در طی پنج سال اجرای طرح بودهاند که با توجه به دیم بودن کشت و با در نظر گرفتن نتایج حاصل از پروژههای کشت و احیا که توسط بخش اجرا در چنین مناطقی انجام شده و بیشتر آنها نتیجه مطلوبی در پی نداشته است، قابل توجه میباشد.
محمود آباده؛ محمد خسروشاهی
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، ، صفحه 718-732
چکیده
پدیده خشکسالی یکی از مهمترین بلایای طبیعیست که جوامع انسانی را تهدید میکند. برای پایش این پدیده شاخصهای گوناگونی مورد استفاده قرار میگیرد. هدف از این تحقیق ارزیابی و پایش پدیده خشکسالی بر اساس دو شاخص بارش استاندارد شده (SPI) و بارش- تبخیر و تعرق استاندارد شده (SPEI) در استان هرمزگان است. شاخص SPI تنها بر اساس دادههای بارش و شاخص SPEI ...
بیشتر
پدیده خشکسالی یکی از مهمترین بلایای طبیعیست که جوامع انسانی را تهدید میکند. برای پایش این پدیده شاخصهای گوناگونی مورد استفاده قرار میگیرد. هدف از این تحقیق ارزیابی و پایش پدیده خشکسالی بر اساس دو شاخص بارش استاندارد شده (SPI) و بارش- تبخیر و تعرق استاندارد شده (SPEI) در استان هرمزگان است. شاخص SPI تنها بر اساس دادههای بارش و شاخص SPEI بر اساس دادههای بارش و مقادیر تبخیر و تعرق پتانسیل (روش تورنت وایت) خشکسالی را محاسبه میکنند. جهت انجام این تحقیق از دادههای ماهانه بارش و دادههای میانگین درجه حرارت ماهانه پنج ایستگاه سینوپتیک بندرعباس، بندر لنگه، حاجیآباد، میناب و بندر جاسک برای یک دوره 30 ساله (1988-2017) استفاده شد. نتایج نشان داد هر چند مقادیر شاخص SPIو SPEI دارای همبستگی بودهاند امّا شاخص SPEIنسبت به خشکی حساستر و پاسخ سریعتری نسبت به آن داشته است و دورههای خشک و مرطوب طولانیتری نشان داده است. در خصوص مقایسه بین ایستگاهی نیز مشخص شد که بین مقادیر شاخص SPI ایستگاههای مورد مطالعه تفاوت معنیداری وجود نداشته است، همچنین تفاوت معنیداری در مقادیر شاخص SPEI بین ایستگاهی نیز دیده نشده است. در ادامه مشخص شد پراکنش شاخص SPI در سطح استان هرمزگان یکنواختتر از پراکنش شاخص SPEI بوده است.
زهرا سعیدی فر؛ محمد رحیمی؛ سکینه لطفی نسب اصل؛ محمد خسروشاهی؛ محمدرضا یزدانی
دوره 26، شماره 1 ، خرداد 1398، ، صفحه 143-157
چکیده
حوضه آبریز جازموریان یکی از حوضههای مهم و حیاتی کشور است که بهدلیل کمبود منابع آب سطحی و درنتیجه قرارگیری آبهای زیرزمینی آن در اولویت بهرهبرداری، با افت شدیدی در سطح سفرههای زیرزمینی روبهرو شده است. هدف از انجام این تحقیق شناسایی عوامل مؤثر بر افت سطح سفره آب زیرزمینی و پیشبینی تغییرات تراز آن در صورت ادامه روند فعلی، در ...
بیشتر
حوضه آبریز جازموریان یکی از حوضههای مهم و حیاتی کشور است که بهدلیل کمبود منابع آب سطحی و درنتیجه قرارگیری آبهای زیرزمینی آن در اولویت بهرهبرداری، با افت شدیدی در سطح سفرههای زیرزمینی روبهرو شده است. هدف از انجام این تحقیق شناسایی عوامل مؤثر بر افت سطح سفره آب زیرزمینی و پیشبینی تغییرات تراز آن در صورت ادامه روند فعلی، در حوضه آبخیز جازموریان میباشد. در این مطالعه باتوجه به اهمیت شناخت عوامل مؤثر بر وضعیت منابع آب زیرزمینی و دلایل افت این منابع، ابتدا ویژگیهای زمینشناسی و ژئومورفولوژیک حوضه و تأثیرات آن بر کمیت و پراکنش منابع آب زیرزمینی مورد بررسی قرار گرفت، آنگاه اقدام به مطالعه تأثیر خشکسالیهای هیدرواقلیمی با استفاده از دو شاخص جریان رودخانهای (SDI) و شاخص بارش استاندار شده (SPI) در ایستگاههای هیدرومتری، بارانسنجی و سینوپتیک واقع در آبخوانهای حوضه گردید و سهم برداشتهای انجام شده بر تغییرات منابع آب زیرزمینی توسط چاه، چشمه، قنات و همچنین تأثیر سازههای سطحی و مصارف انجام شده بر روی تغییرات سطح تراز حوضه مشخص شد. در ادامه دادههای متوسط ماهانه و سالانه تراز آب زیرزمینی در طی سالهای 93-1370 برای پیشبینی تغییرات آب زیرزمینی تا سال 1420 با استفاده از مدلهای سری زمانی بررسی گردید. نتایج بررسی میزان اثر عوامل مختلف بر تغییرات آب زیرزمینی حوضه نشان داد که خشکسالیهای هیدرواقلیمی با وجود تأثیرگذاری بر تغییرات آب زیرزمینی دارای اثر معنیداری نبودهاند که نشاندهنده تأثیر سایر عوامل بر تغییرات آب زیرزمینی حوضه میباشد. سدها و چاههای عمیق و نیمهعمیق بهترتیب با همبستگی منفی 83/0، 75/0 و 68/0 بیشترین اثر منفی را بر افت آب زیرزمینی منطقه داشته و متوسط آبدهی چاهها و چشمهها با افزایش تراز آب زیرزمینی افزایش معنیداری داشته است. همچنین بررسی تغییرات سطح آب زیرزمینی حوضه نشاندهنده روند کاهشی معنیدار با 37/0 متر کاهش در سال بوده و پیشبینیها نشان داد در سالهای آینده با افت شدیدتری روبرو خواهد شد. این افت در تابستان با درصد تغییرات 96/1 حداکثر و در پاییز با 87/1 درصد کمتر از سایر فصول خواهد بود. در صورت ادامه روند فعلی بهرهبرداری از منابع آب زیرزمینی، وضعیت منطقه در آینده با چالشهای فراوانی روبرو خواهد شد.
محمدرضا راهداری؛ حسن احمدی؛ علی طویلی؛ محمد جعفری؛ علی اکبر نظری سامانی؛ محمد خسروشاهی؛ شهروز شریفی
دوره 26، شماره 1 ، خرداد 1398، ، صفحه 226-240
چکیده
با توجه به حاکمیت مناطق بیابانی در وسعت زیادی از ایران، بررسی و مطالعه رژیم بادی بهمنظور طراحی ایمن خطوط ریلی و همچنین حمل رسوبات بادی از اهمیت قابلتوجهی برخوردار است. در این پژوهش به واکاوی رژیم بادی و قابلیت حمل ماسه با استفاده از روش فرایبرگر در ایستگاههای هواشناسی موجود در حاشیه راهآهن قم-تهران به طول 178 کیلومتر ...
بیشتر
با توجه به حاکمیت مناطق بیابانی در وسعت زیادی از ایران، بررسی و مطالعه رژیم بادی بهمنظور طراحی ایمن خطوط ریلی و همچنین حمل رسوبات بادی از اهمیت قابلتوجهی برخوردار است. در این پژوهش به واکاوی رژیم بادی و قابلیت حمل ماسه با استفاده از روش فرایبرگر در ایستگاههای هواشناسی موجود در حاشیه راهآهن قم-تهران به طول 178 کیلومتر پرداخته شده است. گلبادهای سالیانه نشان میدهند که درمجموع حاکمیت بادهای غربی و شمالغربی در حدود 40%، 50%، 42% و 57% بهترتیب در ایستگاههای هواشناسی تهران، شهریار، قم و فرودگاه امام خمینی حاکم است. بیشترین مقدار قابلیت حمل ماسه در ایستگاه هواشناسی فرودگاه امام (8/0,UDI= 574DP=) در غرب منطقه و کمترین مقدار آن در ایستگاه قم (47/0,UDI= 109DP=) در جنوب منطقه است. از سوی دیگر علاوه بر ایستگاه هواشناسی فرودگاه امام خمینی، ایستگاههای گرمسار (481 DP=)، سلفچگان (485 DP=) و ساوه (552 DP=) نیز در کلاس انرژی باد شدید قرار داشتند. ایستگاههای هواشناسی شهریار (215 DP=) و کهک (326 DP=) در کلاس متوسط و درنهایت ایستگاههای تهران (191 DP=) و قم در کلاس کم قرار دارند. با حرکت از ایستگاه ریلی نمکزار به سمت ایستگاه ریلی امام خمینی روند افزایشی قابلیت حمل ماسه مشاهده گردید و از سویی ارزیابیهای میدانی بیانگر حساسیت بلاک ریلی نمکزار-سپر رستم به طول 3/21 کیلومتر نسبت به ورود ماسه به خط ریلی است. در پایان به مدیران راهآهن جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد میگردد با ارزیابی قابلیت حمل ماسه در حاشیه خطوط ریلی در مناطق بیابانی نسبت به کنترل ورود ماسه به این خطوط اقدام نمایند.
سکینه لطفی نسب اصل؛ محمد خسروشاهی؛ زهرا سعیدی فر؛ فاطمه درگاهیان
دوره 25، شماره 4 ، بهمن 1397، ، صفحه 923-943
چکیده
تحلیل روند تغییرات زمانی بارش و خشکسالی به دلیل توجه روزافزون به پدیده تغییر اقلیم یکی از موضوعات مورد بحث قرن اخیر در جوامع علمی است. ازاینرو، این تحقیق به بررسی و تحلیل روند تغییرات بارندگی و وضعیت خشکسالی متأثر از آن در حوضه آبخیز جازموریان به کمک روش ناپارامتریک من-کندال و مقایسه شاخصهای خشکسالی هواشناسی بارش استاندارد شده(SPI) ...
بیشتر
تحلیل روند تغییرات زمانی بارش و خشکسالی به دلیل توجه روزافزون به پدیده تغییر اقلیم یکی از موضوعات مورد بحث قرن اخیر در جوامع علمی است. ازاینرو، این تحقیق به بررسی و تحلیل روند تغییرات بارندگی و وضعیت خشکسالی متأثر از آن در حوضه آبخیز جازموریان به کمک روش ناپارامتریک من-کندال و مقایسه شاخصهای خشکسالی هواشناسی بارش استاندارد شده(SPI) ، دهکها(DI) ، درصد نرمال (PNI)، Z چینیCZI) ) و عدد Z ZSI)) با استفاده از آمار بارندگی 24 ایستگاه بارانسنجی با پایه مشترک آماری 30 ساله طی سالهای آبی 63 -1362 تا 92 -1391 میپردازد. بدینمنظور پس از محاسبه شاخصهای خشکسالی، بر اساس معیارهای شباهت و همبستگی آماری دستهبندی آنها به کمک تحلیل خوشهای انجام شد. نتایج تحقیق وجود جهش مثبت و معنیدار در میزان بارندگی در سالهای 71 و 74 را به اثبات رساند و تحلیل آماری دادهها نشان داد که در سالهای 71، 74 و 83 بیشترین میزان بارندگی و در سالهای 62، 79، 82 و 84 نیز کمترین میزان بارندگی در سطح حوضه رخ داده است. تحلیل خوشهای نشان داد که شاخصهای PN و ZSI با 100 درصد شباهت در تشخیص دورههای خشک و تر، شدت، مدت و تداوم آنها کاملاً مشابه عمل نموده و حداکثر مشابهت را در میان تمامی گروهها دارند. نتایج همچنین نشان داد که شاخصهای CZI و SPI با 5/99 درصد شباهت در رتبه دوم از لحاظ بیشترین همانندی قرار داشتند. اعتبارسنجی نتایج از طریق مقایسه عددی دو شاخص CZI و SPI حکایت از روند تقریباً یکسان این دو شاخص و اختلاف کم آنها در ارائه وضعیت خشکسالی در حوضه آبریز جازموریان با یکدیگر داشت اما از سویی نشان داد در ارزیابی شدت خشکسالیها شاخص CZI خشکسالیها را شدیدتر نشان میدهد. بهطور کلی نتایج بیانگر تمرکز بیشتر خشکسالی در نواحی جنوبشرقی و جنوبی حوضه بوده و گویای وجود استعداد تمامی مناطق حوضه در رویارویی با این پدیده میباشد. ازاینرو شناخت پدیده خشکسالی در حوضه آبخیز جازموریان از طریق مطالعه شاخصهای CZI و SPI بهمنظور اتخاذ سیاستهای درست و بهینه در مدیریت و حفظ منابع آبی و افزایش بهرهوری آب در بخشهای مختلف با توجه به محدودیتهای آبی در منطقه مورد بررسی و مدیریت خطرهای ناشی از آن از جنبههای زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی پیشنهاد میگردد.
زهره ابراهیمی خوسفی؛ عباسعلی ولی؛ محمد خسروشاهی؛ رضا قضاوی
دوره 24، شماره 1 ، خرداد 1396، ، صفحه 152-164
چکیده
تالاب گاوخونی یکی از تالاب های مهم ایران مرکزی است که در دهه های اخیر عوامل متعدد اقلیمی و انسانی تغییرات قابل توجهی در سطوح خشک و مرطوب آن به وجود آورده است و زمینه را برای تولید بیشتر گرد و غبار در مناطق مرکزی ایران فراهم نموده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش سطوح خشکیده تالاب گاوخونی بر تولید گرد و غبارهای داخلی ایستگاه اصفهان با ...
بیشتر
تالاب گاوخونی یکی از تالاب های مهم ایران مرکزی است که در دهه های اخیر عوامل متعدد اقلیمی و انسانی تغییرات قابل توجهی در سطوح خشک و مرطوب آن به وجود آورده است و زمینه را برای تولید بیشتر گرد و غبار در مناطق مرکزی ایران فراهم نموده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش سطوح خشکیده تالاب گاوخونی بر تولید گرد و غبارهای داخلی ایستگاه اصفهان با بهره گیری از تکنیک دورسنجی و گل توفان ها در بازه ی زمانی 22 ساله (71-1370 تا 92-1391) می باشد. بدین منظور از تصاویر ماهواره لندست و داده های بادسنجی ایستگاه سینوپتیک اصفهان استفاده گردید. پس از اعمال عملیات تصحیح هندسی و رادیومتریک، با استفاده از شاخص اختلاف آب نرمال شده(NDWI)، تقویم سطوح خشک و مرطوب تالاب تهیه و مساحت هر طبقه محاسبه گردید. جهت تعیین سرعت آستانه فرسایش بادی، نمونه های دست نخورده به دستگاه سنجش فرسایش بادی انتقال داده شد. تعداد روزهای تؤام با گرد و غبار در ایستگاه سینوپتیک اصفهان بر اساس سرعت باد بیشتر از سرعت آستانه فرسایش بادی محاسبه گردید .ارتباط بین تعداد روزهای گرد وغبار و سطوح خشکیده تالاب با تحلیل همبستگی مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت جهت حصول اطمینان از جهت وزش بادهای غبارزا از سمت تالاب گاوخونی به ایستگاه اصفهان، گل بادها و گل توفان های فصلی و سالانه ترسیم و مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل همبستگی، رابطه معکوس معنی دار بین تعداد روزهای غبارآلود و سطوح خشکیده تالاب در فصول پاییز، بهار و تابستان و در مقیاس سالانه در ایستگاه اصفهان را نشان داد. همچنین نتایج حاصل از بررسی جهت حرکت بادهای غبارزا با استفاده از گل توفان ها حاکی از عدم وزش این بادها از سمت تالاب گاوخونی به سمت اصفهان می باشد.
شهرام بانج شفیعی؛ محمد خسروشاهی؛ حسن روحی پور؛ علی اشرف جعفری؛ فرهاد خاکساریان؛ لیلا کاشی زنوزی
دوره 24، شماره 1 ، خرداد 1396، ، صفحه 224-237
چکیده
با کاهش محدودیت منابع آبی و نیز کاهش نزولات جوی استفاده از راهکارهای مناسب در کاهش مصرف آب برای ایجاد پوشش گیاهی در عرصههای منابع طبیعی بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد. بهاین منظور در این تحقیق تأثیر بکارگیری برخی از مواد جاذبالرطوبه مثل پلیمر سوپرجاذب و نیز صفحات پلانتبک بر روی مصرف آب و رشد نهال تاغ (Haloxylon persicum) در ایستگاه ...
بیشتر
با کاهش محدودیت منابع آبی و نیز کاهش نزولات جوی استفاده از راهکارهای مناسب در کاهش مصرف آب برای ایجاد پوشش گیاهی در عرصههای منابع طبیعی بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد. بهاین منظور در این تحقیق تأثیر بکارگیری برخی از مواد جاذبالرطوبه مثل پلیمر سوپرجاذب و نیز صفحات پلانتبک بر روی مصرف آب و رشد نهال تاغ (Haloxylon persicum) در ایستگاه تحقیقاتی کشاورزی و منابع طبیعی استان سمنان طی سالهای 1394-1392 مورد مطالعه قرار گرفت. انجام آبیاری در این مطالعه بر اساس رسیدن مکش رطوبتی خاک به فشارهای 0/1، 0/5 و 0/15 بار انجام شد. مقدار مصرف آب در هر کدام از مکشهای مذکور، رسیدن به ظرفیت زراعی همان خاک بود. علاوه بر تیمارهای فوق تیمار دیم نیز در نظر گرفته شد. قبل از کاشت نهال پلیمر سوپرجاذب در نسبت وزنی 6/0 درصد با خاک چالههای کاشت نهال مخلوط شدند. در تیمار صفحات پلانتبک، این صفحات پس از حفر چالهها در ابعاد 50×60×60 سانتیمتری در کف چالهها کارگذاری و سپس خاکپوش گردیدند. به اینصورت تیمارهای جاذبالرطوبه با احتساب شاهد (بدون هرگونه مواد جاذبالرطوبه)، شامل تیمار پلیمر سوپرجاذب و صفحات پلانتبک بودند. اجرای پروژه فوق از لحاظ آماری بصورت طرح یک بار خرد شده با طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی بود که در آن مکشهای رطوبتی خاک در کرت اصلی و تیمار مواد جاذبالرطوبه در کرت فرعی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تأثیر توأم مکشهای رطوبتی و مواد جاذبالرطوبه نشان داد که میزان مصرف آب با طولانیتر شدن فواصل آبیاری برای رسیدن به مکشهای بالاتر (منفیتر) سبب میشود که از مصرف آب در این مکشها کاسته گردد بهطوریکه در مکش رطوبتی خاک در وضعیت 0/5 بار مصرف آب در صفحات پلانتبک برای هر نهال در طول دوره رشد به 157 لیتر رسید که نسبت به خاک شاهد و خاک دارای پلیمر در همین مکش بطور میانگین از کاهش 24 درصدی برخوردار بود و حال آنکه در مکش 0/15 بار، مصرف آب در پلانتبک در مقایسه با متوسط شاهد و پلیمر به حدود 34 درصد رسید. همچنین از تأثیر توأم مکشهای رطوبتی خاک و مواد جاذبالرطوبه بر رشد گیاه (ارتفاع و قطر یقه) نیز چنین نتیجه گردید که تأثیر پلانتبک بطور معنیداری در اکثر سطوح آبیاری بر رشد تاغ بیش از تیمار شاهد و پلیمر مؤثر است.
سمیه سادات سیدعلی؛ محمد رحیمی؛ جعفر دستورانی؛ محمد خسروشاهی
دوره 23، شماره 3 ، مهر 1395، ، صفحه 555-566
چکیده
آگاهی از تغییرات، نوسانات و روند پارامترهای اقلیمی و هیدرولوژیک در حوزههای آبخیز مناطق خشک و نیمه خشک به منظور مدیریت منابع آب ضروری است. رودخانه حبلهرود از جمله معدود رودخانههای دایمی استان سمنان بوده و نقش مهمی در تأمین آب دشت گرمسار دارد. در مقاله حاضر، نقش عوامل اقلیمی و کاربری اراضی در آورد حوزه آبخیز مورد بررسی قرار گرفته ...
بیشتر
آگاهی از تغییرات، نوسانات و روند پارامترهای اقلیمی و هیدرولوژیک در حوزههای آبخیز مناطق خشک و نیمه خشک به منظور مدیریت منابع آب ضروری است. رودخانه حبلهرود از جمله معدود رودخانههای دایمی استان سمنان بوده و نقش مهمی در تأمین آب دشت گرمسار دارد. در مقاله حاضر، نقش عوامل اقلیمی و کاربری اراضی در آورد حوزه آبخیز مورد بررسی قرار گرفته است. برای اینمنظور، روند تغییرات دادههای اقلیمی(بارندگی و دما) و دبی در ایستگاههای واقع در داخل و نزدیک به حوضه در گامهای زمانی ماهانه، فصلی و سالانه با استفاده از آزمون ناپارامتری من-کندال بررسی شد. برای آگاهی از تغییرات کاربری اراضی و تاثیر آن بر رواناب با استناد به روش پیشنهادی هلسل و هیرش، اثر عامل بارش (بعنوان متغیر بیرونی) و نیز اثر همبستگی زنجیرهای از دادههای ارتفاع رواناب حذف و مجددا" آزمون روند برای دادههای لگاریتمی باقیمانده ارتفاع رواناب (مقادیر تعدیل شده) بکار گرفته شد. در بخشی از این تحقیق، برای پی بردن به نقش عوامل اقلیمی در سیمای حوضه، تغییرات خط برف طی 20 سال اخیر نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد پارامترهای بارندگی و میانگین دما در سه گام زمانی ماهانه، فصلی و سالانه و همچنین دادههای رواناب پس از حذف اثر بارش و همبستگی زنجیرهای بین دادهها، فاقد روند معنیدار است. از اینرو میتوان گفت عوامل اقلیمی و تغییر کاربریها تاثیر مهمی بر وضعیت منابع آب سطحی حوضه آبخیز نداشته است. در این راستا روش هلسل و هیرش بهخوبی اثر بارش و تغییرات آن را حذف و اثر سایر عوامل را نشان داد و میتوان از آن در سایر مناطق نیز استفاده کرد. همچنین خط برف حوضه، روند معنیداری را نشان نداد. آنچه ترسیم نمودار حداقل و میانگین ارتفاع خط برف حوضه نشان داد نوسانات زیاد سالانه و نیز دوره انتخابی برای تحلیل دادهها است. این عوامل ، میتواند دلیل اصلی بر معنی دار نبودن روند دبی جریان و ارتفاع رواناب باشد.
مرتضی ابطحی؛ محمد خسروشاهی
دوره 12، شماره 3 ، آذر 1384، ، صفحه 249-262
محمدتقی کاشکی؛ رضا غفوریان؛ محمد خسروشاهی
دوره 12، شماره 1 ، خرداد 1384، ، صفحه 1-20
کاظم دشتکیان؛ محمد خسروشاهی
دوره 11، شماره 4 ، بهمن 1383، ، صفحه 383-408
حسین عطارپورفرد؛ مجید حسنی؛ محمد خسروشاهی
دوره 11، شماره 3 ، آذر 1383، ، صفحه 275-286
محمد خسروشاهی؛ مجید حسنی؛ شیرین محمدخان؛ عباس عطارپور؛ سید عزیز کرمی؛ ابوالفضل خلیل پور؛ ابراهیم فراهانی؛ حمیدرضا عباسی
دوره 10، شماره 4 ، بهمن 1382، ، صفحه 409-428
محمد خسروشاهی؛ مجید حسنی؛ سید عزیز کرمی
دوره 10، شماره 1 ، خرداد 1382، ، صفحه 40-56