دوره 31، شماره 3 ، مهر 1403
محمدعلی علیزاده؛ علی اشرف جعفری؛ فرید نورمند موید؛ سعید دوارده امامی؛ کرم سپهوند؛ بهروز محمدی
دوره 31، شماره 3 ، مهر 1403، صفحه 219-231
چکیده
خلاصه:سابقه و هدفاسپرس از گیاهان مهم علوفه ای است که دارای ارزش تغذیه دام و سازگاری با شرایط کشت دیم و آبی است. تغذیه دام ها از علوفه آلوده سفیدک اسپرس موجب بیماری دام ها می گردد. سفیدک پودری اسپرس ناشی از قارچ Leveillula taurica میباشد که نسوج برگ را در زیر لکهها و پوشش قارچ به حالت نکروز در می آورد. آلودگی گیاه به این بیماری بخصوص در حالت ...
بیشتر
خلاصه:سابقه و هدفاسپرس از گیاهان مهم علوفه ای است که دارای ارزش تغذیه دام و سازگاری با شرایط کشت دیم و آبی است. تغذیه دام ها از علوفه آلوده سفیدک اسپرس موجب بیماری دام ها می گردد. سفیدک پودری اسپرس ناشی از قارچ Leveillula taurica میباشد که نسوج برگ را در زیر لکهها و پوشش قارچ به حالت نکروز در می آورد. آلودگی گیاه به این بیماری بخصوص در حالت شدید آن باعث کندی رشد گیاه و کوچک ماندن گل آذین و باعث کاهش محصول میشود. مرحله اصلی خسارت آن در چین های دوم و سوم میباشد. هدف این پروژه به منظور ارزیابی عملکرد علوفه و تحمل پذیری به سفیدک دو جمعیت 15353 و 3001 در مقایسه با واریتههای بومی در ده مکان آزمایش در سطح کشور بود.مواد و روشهاپروژه تحقیقی ترویجی به مدت 3 سال (1399-1397) در مزارع کشاورزان در استان زنجان، تبریز، اصفهان، البرز و لرستان به اجرا در آمد. بذر جمعیتهای متحمل به بیماری سفیدک اسپرس 3001 و 15353 و جمعیت بومی (حساس به سفیدک) در 10 مکان آزمایشی در استان اصفهان (فریدن)، استان آذربایجان شرقی (مزارع سراب، بستانآباد، ورزقان و هریس)، استان زنجان (مزارع روستای سارمساقلو و روستای نیک پی)، استان لرستان (مرکز خدمات ده پیر خرم آباد) و استان البرز (ایستگاه تحقیقات البرز کرج و روستای سوهان- طالقان) به صورت آبی کشت شدند. داده های مربوط به عملکرد علوفه، ارتفاع گیاه و شاخص شدت بیماری در سال دوم و سوم جمع آوری شدند. ارزیابی عملکرد علوفه، ارتفاع گیاه در سه چین در دو سال انجام شد. از آنجایی مرحله خسارت سفیدک سطحی در چین سوم بوده لذا ارزیابی شاخص شدت بیماری برای چین سوم برای دو سال انجام گرفت.نتایجمیانگین شاخص شدت بیماری دو جمعیت 3001 و 15353 در 10 مکان مورد مطالعه در طول دو سال، به ترتیب 74/4، 45/4 درصد بود و متحمل بودن این جمعیت ها به سفیدک سطحی محرز گردید. این در حالی بود که میانگین شاخص شدت بیماری جمعیت های شاهد بومی، 18/48 درصد بود و در گروه خیلی حساس به سفیدک دسته بندی شدند نتایج نشان داد که میانگین کل عملکرد علوفه خشک دو جمعیت 3001 و 15353 به میزان 7/7، 4/7 تن در هکتار نسبت به جمعیت بومی (به میزان 4/6 تن در هکتار)، به ترتیب دارای افزایش عملکرد به میزان 15 و 10 درصد بودند.نتیجهگیریجمعیت های 3001 و 15353 به دلیل متحمل بودن به سفیدک سطحی و برتری و پایداری عملکرد علوفه خشک به میزان 1 تن بیشتر از شاهد (جمعیت بومی) در همه مراحل توسط کارشناسان موسسه تحقیقات ثبت، کنترل و گواهی بذر کرج مورد بازدید قرار گرفتند و در جلسه کمیته معرفی رقم به عنوان دو رقم جدید به نام بردبار1 و بردبار2 جهت کشت آبی و دیم معرفی شدند.
یاسر قاسمی آریان؛ فیروزه مقیمی نژاد؛ محمدرضا شهرکی؛ علیرضا یاری
دوره 31، شماره 3 ، مهر 1403، صفحه 232-247
چکیده
چکیدهسابقه و هدفنهاد مشارکتی، اولین و ضروریترین رکن تقویت سرمایه اجتماعی به حساب آمده که پایداری آن ضامن بقا و استمرار مشارکت اجتماعات محلی در پروژههای مدیریت منابع طبیعی است. گروه توسعه روستا و صندوق اعتباری خرد، دو نهاد اجتماعی و اقتصادی مهم در اجرای پروژه بینالمللی احیای اراضی جنگلی و تخریب یافته با تأکید ویژه بر ...
بیشتر
چکیدهسابقه و هدفنهاد مشارکتی، اولین و ضروریترین رکن تقویت سرمایه اجتماعی به حساب آمده که پایداری آن ضامن بقا و استمرار مشارکت اجتماعات محلی در پروژههای مدیریت منابع طبیعی است. گروه توسعه روستا و صندوق اعتباری خرد، دو نهاد اجتماعی و اقتصادی مهم در اجرای پروژه بینالمللی احیای اراضی جنگلی و تخریب یافته با تأکید ویژه بر اراضی حساس به خاکهای شور و اراضی مستعد ﻓرسایش بادی (RFLDL) در شهرستان سرایان استان خراسان جنوبی بوده که درسآموختههای ارزشمندی از مشارکت بهرهبرداران در اجرای اثربخشتر پروژههای مقابله با بیابانزایی به همراه داشتهاند. پایداری این نهادها منوط به شرکت و فعالیت اعضا در نشستهای تصمیمگیری گروههای توسعه در جهت تقویت سرمایههای اجتماعی، اقتصادی، انسانی، طبیعی و فیزیکی روستا و همچنین رعایت مقررات آییننامه صندوق اعتباری خرد و واریز مبالغ خرد ماهانه است. با اینحال فعالیت کم یا انحلال برخی از این نهادها، امروزه به یکی از چالشها و دغدغههای مهم کارشناسان اجرایی پروژه یادشده تبدیل شده است. تحقیق حاضر با هدف تبیین عوامل اصلی عدم پایداری این نهادها به انجام رسید.مواد و روشها این تحقیق از نظر روش، توصیفی-تحلیلی، از نظر هدف، کاربردی و روش گردآوری اطلاعات به دو روش اسنادی و پیمایشی است. جامعه هدف، کلیه اعضای گروههای توسعه روستا و صندوقهای اعتباری خرد در روستاهای هدف اجرای پروژه RFLDL در شهرستان سرایان است. ابزار سنجش تحقیق، پرسشنامه محققساخته بوده، که بر اساس فرمول کوکران و تطبیق با جدول کرجسی و مورگان ، 96 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. پس از تایید روایی با نظر متخصصان، پایایی پرسشنامه برابر 83/0 به دست آمد که نشان از قابلیت اعتماد مناسب است. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار 22SPSS انجام گرفت. بررسی رابطۀ بین متغیرها با استفاده از نرمافزار Smart PLS3 انجام شد. برای این منظور بار عاملی هر یک از گویهها به دست آمد.نتایجنتایج مربوط به تبیین مولفههای اصلی پایداری نهادهای مشارکتی در قالب 4 گروه عوامل اجتماعی – فرهنگی، اقتصادی -معیشتی، آموزشی – ترویجی و سیاستگذاری- مدیریتی طبقه بندی و اولویتبندی شد. بر این اساس در عوامل اجتماعی – فرهنگی گویه های "عدم توجه به ویژگیهای ساختاری و ترکیب گروهها"، "فقدان تعهد و احساس مسئولیت لازم در بین اعضای گروه" و "فقدان الگوی مشخص برای حفظ و بقای گروهها"، در عوامل اقتصادی گویههای "سرمایه مالی اندک صندوق"، "پایین بودن مبلغ تسهیلات صندوق" و "ناتوانی صندوق در انعقاد قرارداد و جذب سرمایه از سایر منابع"، در عوامل آموزشی – ترویجی گویههای "همزمان نبودن مهارتآموزی با اعطای وام " و "ناکافی بودن آموزشها برای استفاده موثر از تسهیلات" و در عوامل سیاستگذاری- مدیریتی گویه "تامین نشدن تسهیلات دولتی برای حمایت از صندوقها" دارای بیشترین اولویت بودند. نتایج بررسی فرضیهها و تحلیل مسیر نیز نشان داد که مولفهی مدیریتی- سیاستگذاری با ضریب 581/0-0، قویترین تأثیر منفی و معنیداری را بر پایداری نهادهای مشارکتی در سطح 99 درصد داشته است.نتیجهگیری به طور کلی نتایج این تحقیق نشان میدهد عوامل سیاستگذاری – مدیریتی و عوامل اجتماعی (بخصوص ساختار و ترکیب نهادها) به عنوان مهمترین عوامل پایداری نهادهای مشارکتی محسوب میگردند. لذا پیشنهاد میشود کارشناسان وتسهیلگران، ابتدا هماهنگی و انسجام سازمانی را در سطح دستاندرکاران دولتی تقویت بخشیده و ضمن تامین اعتبارات مناسب، موانع حقوقی پیشروی مشارکت اجتماعات محلی در اجرای پروژههای مقابله با بیابانزایی را مرتفع سازند. همچنین لازم است مطالعات تحلیل شبکه، به منظور دستیابی به ترکیب مناسب اعضا، در مرحله تاسیس و استقرار نهادها مد نظر قرار گیرد.
خدیجه بهلکه؛ مهدی عابدی؛ Sara Palacio؛ Arantzazu Luzuriaga؛ Adrian Escudero
دوره 31، شماره 3 ، مهر 1403، صفحه 248-265
چکیده
چکیدهسابقه و هدفرویشگاههای گچی محیطی پرتنش را برای گیاهان ایجاد میکنند و به علت وجود سمیت یونی استقرار گیاهان تحت تاثیر قرار میگیرد. گیاهان بوتهای به عنوان گیاه پرستار میتوانند از گونههای زیراشکوب خود در برابر شرایط سخت این رویشگاه محافظت کنند. این گیاهان در شرایط محیطی سخت اهمیت بیشتری دارند زیرا آنها از فرایندهای ...
بیشتر
چکیدهسابقه و هدفرویشگاههای گچی محیطی پرتنش را برای گیاهان ایجاد میکنند و به علت وجود سمیت یونی استقرار گیاهان تحت تاثیر قرار میگیرد. گیاهان بوتهای به عنوان گیاه پرستار میتوانند از گونههای زیراشکوب خود در برابر شرایط سخت این رویشگاه محافظت کنند. این گیاهان در شرایط محیطی سخت اهمیت بیشتری دارند زیرا آنها از فرایندهای خاصی استفاده میکنند تا شرایط خردزیستگاهی را تغییر داده و به توسعه گیاهان زیراشکوب کمک کنند. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر زیستی Artemisia diffusa و گونههای زیراشکوب آن در یک شیب ارتفاعی در رویشگاه گچی استان سمنان انجام شد.مواد و روشهابرای این منظور 4 رویشگاه با میزان گچ بالای 40 درصد و بر اساس شیب ارتفاعی انتخاب شد. این رویشگاهها شامل تلخه، سرخه پایین، رامه و سرخه بالا با ارتفاع به ترتیب 1302، 1358، 1431 و 1544 متر از سطح دریا بودند. در هر رویشگاه 20 پلات زوجی در زیراشکوب گونه پرستار A.diffusa و فضای باز مجاور آنها مستقر و سپس درصد پوشش آنها برآورد شد. در مجموع 80 پلات در این مطالعه بررسی شده است. واحد نمونهبرداری بوته است که به عنوان یک لکه در نظرگرفته میشود. برای بررسی پاسخ گیاهان، آنها در چهار گروه عملکردی شامل گندمیان یکساله، پهنبرگان یکساله، پهنبرگان چند ساله و بوتهایها قرار گرفتند. برای تحلیل پارامترهای خاک در هر رویشگاه 10 نمونه خاک بهصورت زوجی در زیراشکوب A.diffusa و فضای باز مجاور آن برداشت شد و خصوصیات فیزیکو شیمیایی شامل اسیدیته، شوری، گچ، کربنات کلسیم، شن، سیلت، رس، فسفر، کربن، نیتروژن و سولفور بررسی گردید.تفاوت بین تیمارها ازمدل خطی ترکیبی تعمیم یافته و مقایسه میانگینها با استفاده از آزمون توکی HSD انجام شد. پارامترهای خاک با استفاده از آنالیز مؤلفه اصلی PCA تحلیل و تمام محاسبات در نرم افزار R انجام شد. برای اندازهگیری روابط زیستی بین گیاهان از شاخص نسبی روابط زیستی استفاده شد.نتایجبر اساس نتایج به دست آمده در مجموع 22 گونه گیاهی متعلق به 16 خانواده شناسایی شدند. نتایج نشان داد که ارتفاع و موقعیت قرار گرفتن گونهها در زیراشکوب و فضای باز مجاور اثر معناداری در رویشگاههای مختلف دارد. درصد پوشش گیاهی کل گونهها در تلخه (9/1±7/7)، سرخه پایین (36/2±2/13) و سرخه بالا (3/5±75/12)، در زیر اشکوب بیشتر از فضای باز بود و در سایت رامه تفاوت معناداری نداشت. به علاوه، در تلخه درصد پوشش پهنبرگان یکساله (2/1±3/5)، در سرخه پایین گندمیان یکساله (3/2±3/8) و پهنبرگان یکساله (06/1±5) در سرخه بالا بوتهایها (5/3±5/7) و گندمیان یکساله (84/0±15/3) در زیراشکوب بیشتر از فضای باز مجاور پایه گیاهی بودند. همچنین نتایج نشان داد که در تمام رویشگاهها رابطه زیستی درمنه برای کل گونههای زیراشکوب دارای اثر تسهیلی است و موجب بهبود شرایط برای استقرار گونهها در زیر تاج پوشش خود میشود، که میزان شدت تسهیل آن با افزایش ارتفاع کاهش معناداری داشت (05/0; P <95/2(F=. این مطالعه نشان داد که تسهیل پهنبرگان یکساله با افزایش ارتفاع (1544 متر از سطح دریا) کاهش مییابد (001/0; P <01/10F=) در حالیکه تسهیل برای گونههای بوتهای صرفا در ارتفاع بالا ایجاد میشود (006/0; P <5(F=. نتایج حاصل از مدل نشان داد ارتفاع، موقعیت و اثر متقابل ارتفاع و موقعیت اثر معناداری را بر پارامترهای شیمیایی خاک داشتند. در رویشگاه تلخه به طور معناداری میزان سولفور (21/1±57/4)، فسفر (3/0±1/2)، رس (24/2±12/17)، سیلت (61/1±78/31)، کربن (78/0±17/4) و آهک (76/5±65/24) در زیراشکوب بیشتر از فضای باز و میزان شن (22/3±8/71) و گچ (47/3±93/56) کمتر از فضای باز مجاور پایه گیاهی بود. به طور کلی میزان گچ در ارتفاعات پایین کمتر و میزان اسیدیته بیشتر بود و در رویشگاه بالا عکس این نتیجه مشاهده شد.نتیجهگیریبه طور کلی گیاه Artemisia diffusa در رویشگاه گچی استان سمنان دارای اثرات تسهیلی است که با افزایش ارتفاع از اثرات تسهیلی آن کاسته میشود. زیرا با افزایش ارتفاع و مقدار گچ شرایط محیطی سختتر میشود در نتیجه رقابت بین گیاهان برای کسب منابع محدود افزایش پیدا میکند. با توجه به اینکه رویشگاههای گچی دارای گونههای خاص و بومی هستند دانستن نوع روابط در این گونه رویشگاهها از اهمیت ویژهای برخوردار است تا در صورت لازم برای احیای این مناطق از گونههای پرستار سازگار با شرایط استفاده شود.
آذین شرفی؛ سید اکبر جوادی؛ احسان زندی اصفهان؛ محمد جعفری؛ مهشید سوری
دوره 31، شماره 3 ، مهر 1403، صفحه 266-283
چکیده
سابقه و هدفگیاهان شورروی گیاهانی هستند که در شرایط آب و خاک بسیار شور رشد کرده و تولید دارند؛ ولی با محصولات کشاورزی بر سر خاک و آب با کیفیت به عنوان منابع اصلی تولید رقابتی ندارند. گیاهان شورروی به دلایل مختلف مانند ویژگیهای ظاهری، شکل رویشی، فیزیولوژی و مکانیسمهای تحمل به شوری قادرند شوری بالا را تحمل کنند. اگرچه مطالعات خوبی ...
بیشتر
سابقه و هدفگیاهان شورروی گیاهانی هستند که در شرایط آب و خاک بسیار شور رشد کرده و تولید دارند؛ ولی با محصولات کشاورزی بر سر خاک و آب با کیفیت به عنوان منابع اصلی تولید رقابتی ندارند. گیاهان شورروی به دلایل مختلف مانند ویژگیهای ظاهری، شکل رویشی، فیزیولوژی و مکانیسمهای تحمل به شوری قادرند شوری بالا را تحمل کنند. اگرچه مطالعات خوبی در مورد رشد و تحمل به شوری گونههای هالوفیت انجام شده است، ولی اطلاعات در مورد جذب عناصر سنگین و توان گیاه پالایی گونه های مختلف هالوفیت اندک است. آلودگی به فلزات سنگین یک مشکل جدی در اراضی مجاور معادن است، که می توان به روش هایی از جمله گیاه پالایی برای اصلاح خاک های آلوده اقدام کرد، ولی مطالعات بیشتری در این زمینه مورد نیاز است. هدف از انجام پژوهش حاضر، ارزیابی پتانسیل چند گونه شورروی در گیاهپالایی خاکهای آلوده معدنی بود.مواد و روشهابدین منظور توان چند گونه گیاهی Haloxylon persicum، Tamarix ramossisima و Halocnemum strobilaceum در گیاه پالایی فلزات سنگین آرسنیک، مس، سرب و نیکل در سایت معدنکاری میدوک بررسی شد. معدن مس میدوک در ۴۲ کیلومتری شمال شرقی شهربابک در قرار گرفته است. پوشش گیاهی این منطقه شامل بوتههای کوتاه و درختان جنگلی پراکنده مانند درختان ارژن (Buxus hyrcana)، بادام کوهی (Prunus antarctica)، بنه (Pistacia atlantica)، اسکنبیل (Calligonum comosum)، گز (Tamarix spp.)، قیچ (Astragalus spp.) و گیاهان بوتهای مانند جاز (Artemisia sieberi)، ، جفنه (Salsola richteri)، ، ریواس (Rheum ribes)، کنگر (Cirsium vulgare)، جاشیر (Ferula communis) و کاه کوتی (Ziziphora clinopodioides) می باشد. از پنج گونه شوروری مذکور در فاصلههای 1000، 1500، 2000 و 5000 متری از معدن مس میدوک نمونهبرداری انجام شد که شامل 4 تکرار و هر تکرار شامل 20 پایه بود. نمونهگیری با برداشت گیاه و سپس جداسازی شاخساره (اندامهای هوایی) و ریشه (اندام زیرزمینی) در زمان گلدهی گیاه انجام شد. اندازهگیری عناصر مس، نیکل، آرسنیک و سرب با استفاده از دستگاه پلاسمای جفت شده القاییICP-OES انجام شد.نتایجنتایج نشان داد که تفاوتهای معنادار بین گونههای Ha.strobilaceum، Ha.persicum و Ta.ramossisima در مورد مقادیر آرسنیک، مس و سرب در اجزای مختلف گیاهان و خاک مشاهده شده است. گونه Ha.persicum بیشترین مقادیر آرسنیک و مس را در شاخساره، ریشه و خاک داشت. در فاصله 1000 متری، بیشترین غلظت آرسنیک در شاخساره، ریشه و خاک و همچنین مقادیر مس در شاخساره و خاک مشاهده میشود. در حالتی که در فاصله 5000 متری، غلظت کمتری از مس در خاک و غلظت بیشتری از آرسنیک در شاخساره و خاک دیده میشود. در حالتی که در گونه Ta.ramossisima بیشترین غلظت آرسنیک در ریشه و بیشترین مقدار سرب نیز در شاخساره مشاهده میشود. نتایج تائید کننده پتانسیل گیاهپالایی هر پنج گونه شورروی برای اصلاح خاکهای آلوده در فاصله 1000 متری معدن مس بود، در عین حالی که گونه Halocnemum strobilaceum توان بالاتری برای گیاه پالایی خاک های آلوده داشت. همچنین، آلودگیهای زیستمحیطی در منطقه فاقد آلودگی تا آلودگی متوسط مشاهده نشد؛ که احتمالا نشاندهنده عدم انتقال فلزات سنگین به محصولات کشاورزی در زمینهای با فاصله بیشتر از معدن بود.نتیجهگیریتفاوتهای معناداری در توزیع و غلظت عناصر بین این گونهها و در فواصل مختلف مشاهده شده است، که این نتایج میتواند به درک بهتری از تأثیرات محیطی بر تراکم و توزیع عناصر در گیاهان کمک کند. نتایج این پژوهش پتانسیل گیاه پالایی گونههای گیاهی Haloxylon persicum، Tamarix ramossisima و Halocnemum strobilaceum را نشان داد، که بیانگر توان قابل قبول گونه های شورروی برای اصلاح خاک های آلوده معدنی بود. پتانسیل گیاه پالایی گونه Halocnemum strobilaceum بالاتر از سایر گونه ها بود. همچنین، بر اساس شاخصهای تجمع عناصر و مقدار پایین آلودگی گونه های مورد بررسی در نقاط با فاصله بیشتر از معدن (بیشتر از 1500 متر) نشان داد که به نظر می رسد کشاورزی در منطقه اطراف معدن با رعایت احتیاط و بررسی متناوب منطقه از نظر غلظت فلزات سنگین امکانپذیر باشد.
معصومه ناروئی؛ مرتضی خداقلی؛ راضیه صبوحی
دوره 31، شماره 3 ، مهر 1403، صفحه 284-300
چکیده
سابقه و هدف: شناخت عوامل محیطی مؤثر در استقرار پوشش گیاهی، میتواند به مدیریت صحیح اکوسیستمهای مرتعی کمک کند. رویشگاه مطلوب، تأثیر به سزایی بر بقا و تولیدمثل گونه ها دارد. آشکارسازی تغییرات پارامترهای اقلیمی، بیانگر آن است که تغییرات اقلیمی در ایران شروع شده و ضرورت دارد که رویشگاه بالقوه گونههای شاخص، در حال حاضر ...
بیشتر
سابقه و هدف: شناخت عوامل محیطی مؤثر در استقرار پوشش گیاهی، میتواند به مدیریت صحیح اکوسیستمهای مرتعی کمک کند. رویشگاه مطلوب، تأثیر به سزایی بر بقا و تولیدمثل گونه ها دارد. آشکارسازی تغییرات پارامترهای اقلیمی، بیانگر آن است که تغییرات اقلیمی در ایران شروع شده و ضرورت دارد که رویشگاه بالقوه گونههای شاخص، در حال حاضر و سالهای آینده، تحت مدلهای هشدار اقلیمی، مشخص گردد. با پیشرفت علم آمار و سیستم اطلاعات جغرافیایی، پیشبینی رویشگاه گونههای گیاهی با استفاده از روش های مدلسازی ، میسر شده است. ازاینرو، این پژوهش با هدف تهیه نقشه پیشبینی رویشگاههای گونه Platychaete aucheri بر پایه مدل پیشبینی اقلیمی، در استان سیستان و بلوچستان انجام شد.مواد و روشها: ابتدا با استفاده از 8 ایستگاه سینوپتیک داخل و مناطق مجاور، پایگاه دادهها شامل متغیرهای بارش، دمای شبانه، دمای روزانه و متوسط دما، از سال تاسیس هر ایستگاه تا سال 2019 تشکیل و 19سنجه اقلیمی محاسبه شد. همچنین با استفاده از مدل رقومی ارتفاع با دقت 30 متر، سه متغیر فیزیوگرافی شامل شیب، جهت و ارتفاع تهیه گردید. سپس با استفاده از نقشههای بهنگام شده طرح شناخت مناطق اکولوژیک و بازدیدهای میدانی، نقاط حضور و غیاب گونه P.aucheri مشخص شد. اساس تجزیه و تحلیل به کار برده شده در این تحقیق را رگرسیون لجستیک تشکیل میدهد که بر اساس مقادیر محیط زیستی مربوط به نقاط حضور و غیاب گونه میباشد. با استفاده از رگرسیون لجستیک، رفتار رویش این گونه در منطقه سیستان و بلوچستان مشخص و نقشه مدلسازی شده و معادلات مربوطه در شرایط کنونی محاسبه شد. پس از اطمینان از کارآمد بودن مدل، از دادههای اقلیمی پیشبینی شده توسط مدل گردش عمومی MRI-ESM2-0تحت سناریو 5/4 و 5/8 استفاده گردید و با استفاده از معادلات فعلی و قرار دادن دادههای استخراج شده ازپایگاه، Worldclimeنقشه پراکنش آینده گونه P.aucheriبرای سال 2050 تحت سناریوهای اقلیمی RCP4.5وRCP8.5تولیدگردید. بدین صورت که در مرحله تعریف مدل رگرسیون لجستیک در ArcGIS، به جای نقشه متغیرهای اقلیمی که در مدل وجود دارند نقشههای همان متغیرها که برای سال 2050 پیشبینی شدهاند، جایگذاری گردیدند.نتایج:نتایج حاصل از نقشههای بالقوه نشان داد که پراکنش فعلی گونه، P.aucheriدر بخشهای مرکزی و جنوبی حضور پر رنگتری داشته و با حرکت به سمت مناطق شمالی از درصد حضور گونه کاسته شده است. سطح رویشگاه مناسب (احتمال وقوع بیشتر از 75 درصد) گونه P.aucheri در استان معادل 12873269 هکتار ، تقریبا 71 درصد میباشد. ارزشیابی مدل با استفاده از دادههای حضور و عدم حضور گونه و با استفاده از ضریب آماری کاپا انجام شد در این ارتباط مقدار ضریب آماری کاپا 85/0به دست آمد که با توجه به طبقه بندی ارائه شده از ضرایب کاپا، مدل از دقت خوب و قابل قبولی برخوردار است. نقشههای حاصل از پیشبینی مدل رگرسیون لجستیک نشان میدهد که سطح رویشگاه گونه P.aucheri در سال 2050 تحت هر دو سناریو RCP4.5 و RCP8.5افزایش چشمگیری خواهد یافت و در احتمال وقوع بیشتر از 75 درصد مشاهده میشود که مساحت رویشگاه گونه P.aucheri در استان به ترتیب برابر 15506391 و 17788376 هکتار خواهد شد که به ترتیب سطحی معادل3/85 و 85/97 درصد را به خود اختصاص خواهد داد. تحت سناریوRCP8.5 احتمال وقوع حضور گونه به شدت افزایش خواهد یافت و مشاهده میشود که احتمال حضور این گونه در طبقات پایین 50 درصد به صفر میرسد. نتیجه گیری:در مجموع، تغییر اقلیم و به تبع آن افزایش شاخصههای دمایی، باعث حفظ رویشگاه فعلی، افزایش احتمال حضور گونه در سطح کل استان و گسترش عمودی گونه P.aucheri و حرکت آن به سمت عرضهای جغرافیایی بالاتر در امتداد گرادیان ارتفاعی منطقه، خواهد شد. از این رو، حد بالای مورد انتظار گستره رویشی گونه P.aucheri، طی سه دهه آینده، دستخوش تغییر قرار خواهد گرفت.
سعیده ناطقی؛ مرتضی خداقلی؛ مهشید سوری
دوره 31، شماره 3 ، مهر 1403، صفحه 301-322
چکیده
چکیده مقدمه اکوسیستمهای مرتعی دارای اهمیت بهسزایی بوده و نسبت به تغییرات عوامل محیطی حساس هستند. تغییرات اندک دما و رژیم بارندگی و یا سایر وقایع اقلیمی میتواند به طور اساسی ترکیب، توزیع و پراکنش گونههای گیاهی و همچنین تولید آنها را کاهش دهد. برای درک بهتر از تغییرات اقلیم آینده، ضروری است که توزیع کنونی و آینده گونهها ...
بیشتر
چکیده مقدمه اکوسیستمهای مرتعی دارای اهمیت بهسزایی بوده و نسبت به تغییرات عوامل محیطی حساس هستند. تغییرات اندک دما و رژیم بارندگی و یا سایر وقایع اقلیمی میتواند به طور اساسی ترکیب، توزیع و پراکنش گونههای گیاهی و همچنین تولید آنها را کاهش دهد. برای درک بهتر از تغییرات اقلیم آینده، ضروری است که توزیع کنونی و آینده گونهها مشخص شود. مدلسازی توزیع گونهها در حال حاضر تنها وسیلهای است که میتوان به کمک آن ارزیابی مقدار تغییرات توزیع گونههای متعدد را در پاسخ به تغییرات آب و هوایی انجام داد. بنابراین این پژوهش با توجه به اهمیت اقلیم در پراکنش گونههای گیاهی به بررسی پراکنش گونههای گیاهی در آینده با در نظر گرفتن ارتباط بین گونههای مهم مرتعی موجود در استان البرز و عامل اقلیم میپردازد.مواد و روشهادر این پژوهش، چهار گونه گیاهی شامل Stipa arabica، Ferula ovina، Bromus tomentellus، Artemisia aucheri در محدوده استان البرز مورد بررسی قرار گرفتند. جهت تعیین میزان بارش و دما از دادههای ایستگاههای سینوپتیک که توسط روش من- کندال تحلیل روند شدند، استفاده شد. با استفاده از نقشههای طرح شناخت مناطق اکولوژیک موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور و ArcGIS نقشه پوشش گیاهی استان و پراکنش فعلی گونهها، ترسیم و ثبت نقاط حضور و غیاب گونهها انجام شد. به منظور تهیه لایه اطلاعات محیطی 19 بایو اقلیمی برای حال حاضر، محاسبه و برای سال 2050 از سایت WorldClim.org با دقت 30 ثانیه دانلود شدند. این دادهها برای دو سناریو RCP4.5 و RCP8.5 برای دوره آتی بهدست آمد. سپس، مقادیر متغیرهای محیطی به عنوان متغیرهای مستقل و اطلاعات حضور و غیاب گونه به عنوان متغیر وابسته در نرمافزار SPSS وارد شدند و مدل آماری رگرسیون لجستیک از حضور گونههای منتخب حاصل شد. این مدل آماری در محیط نرمافزار ArcGIS تعریف و نقشه بالقوه گونهها تهیه شد. برای اعتبارسنجی مدل نقشههای رویشگاه بالقوه حاصل با استفاده از 22 متغیر مستقل و با کمک ماتریس خطا، از ضریب آماری کاپا استفاده شد.نتایجنتایج بیانگر روندهای صعودی دمایی در تمامی ایستگاهها بوده که 76/65 درصد روندها معنیدار بود. در ارتفاعات شمالی و شرقی استان البرز نیز افزایش میانگین دما خصوصاً در اوایل فصول بهار، اواخر پاییز و زمستان سبب ذوب زودهنگام برف در منطقه شده و با توجه به کاهش بارش در مناطق کوهستانی موجب ایجاد مشکلات زیادی در ذخیره آب خواهد شد. بر اساس پیشبینیهای مدل رگرسیون لجستیک گونه Stipa arabica، 68626 هکتار معادل13 درصد استان، Bromus tomentellus،298842 هکتار معادل58 درصد استان، Ferula ovina، 195465هکتار معادل 38 درصد استان و Artemisia aucheri، 232539هکتار معادل 45 درصد از استان دارای احتمال رخداد طبقه 100-75 درصد جهت حضور این گونهها میباشد. ارزیابی مدل رگرسیون با استفاده از ضریب کاپا به ترتیب برای گونههای Stipa arabica، Bromus tomentellus، Ferula ovina و Artemisia aucheri برابر با 86، 85، 82 و 79 بود که طبق طبقهبندی کخ و اسمیت، مدلهایی با دقت خوب هستند. نقشه 19 بایو اقلیمی تحت دو سناریو 5/4 و 5/8 برای سال 2050 میلادی تهیه گردید. شرایط حاضر مشابه با سناریو 5/4 میباشد ولی در هر دو مدل شاهد کاهش احتمال رخداد طبقه 100-75 درصد در سال 2050 خواهیم بود. همچنین میانگین تمام پارامترهای دمایی در ایستگاه کرج تا سال 2050 در حدود 9/1 درجه سانتیگراد افزایش و مقدار بارش، 33/1 میلیمتر کاهش خواهد داشت.بحث و نتیجهگیری محققین گزارش نمودند اگر چه تغییرات معنیداری در بارش در طول 50 سال گذشته رخ نداده است اما کاهش بارش در ماه آوریل و افزایش بارش در ماه دسامبر و ژوئیه میتواند تغییر اقلیم احتمالی را در این مناطق در آینده مشخص نماید و اقلیم در ایران بهویژه در بهار در حال گرم شدن است که نتایج مطالعه حاضر را تأیید میکند. حداقل و حداکثر ارتفاعی که گونه Stipa Arabica در آنها حضور دارد به ترتیب 1400 و 2400 متر است که نتایج مدلسازی در سال 2050 این حداقل و حداکثر ارتفاع را به ترتیب در سناریو 5/4، 2400-2100 متر و در سناریو 5/8، 2900 متر نشان میدهد. حداقل و حداکثر ارتفاعی که گونه Ferula ovina در آنها حضور دارد به ترتیب 1850 و 2600 متر است. درصورتیکه نتایج مدلسازی در سال 2050 این حداقل و حداکثر ارتفاع را به ترتیب در سناریو 5/4 بدون تغییر و در سناریو 5/8، 3000-2800 متر نشان میدهد. گونه Bromus tomentellus در حال حاضر در ارتفاع 2700-1600 متر قرار گرفته است، در حالی که در سناریو 5/4 (شرایط متعادل) و سناریو 5/8 (سناریو بدبینانه) در ارتفاع بالاتر از 2500 متر میباشد که نشان میدهد این گونه از نظر ارتفاعی تفاوت چندانی نداشته است. حداقل و حداکثر ارتفاعی که گونه Artemisia aucheri در آنها حضور دارد به ترتیب 1600 و 2800 متر است. شیب و دما دو پارامتر اصلی مؤثر بر پراکنش این گونه بوده و به طوری که شیب بر روی عمق خاک تأثیر گذاشته و در نتیجه بر استقرار ریشه مؤثر است. این گونه به دلیل جبران گرما در شرایط بدبینانه به سمت ارتفاعات بالاتر یعنی در حدود 3000 متری جابهجا شده است که نتایج سایر محققین را تأیید مینماید. با افزایش دما در اثر تغییر اقلیم، وسعت رویشگاه گونههای تحت بررسی کاهش خواهد یافت و به سمت مناطقی که مرتفعتر و در نتیجه دارای دمای کمتری باشند، جابهجا خواهند شد.