رضا یاری؛ سیده محبوبه میرمیران؛ یاسر قاسمی آریان؛ اسفندیار جهانتاب
دوره 32، شماره 4 ، دی 1404، صفحه 337-351
چکیده
سابقه و هدفاستفاده بیرویه، غیراصولی و خارج از ظرفیت باعث تخریب و کاهش ظرفیت مراتع شده است. بنابراین بهرهبرداریهای متنوع و اصولی از مرتع، سبب کاهش فشار دام بر مرتع، حفظ و احیاء پوشش گیاهی، ایجاد اشتغال و افزایش درآمد استفادهکنندگان از مراتع میشود. زنبورداری یکی از جنبههای استفاده چند منظوره از مراتع بوده که علاوه بر تولید ...
بیشتر
سابقه و هدفاستفاده بیرویه، غیراصولی و خارج از ظرفیت باعث تخریب و کاهش ظرفیت مراتع شده است. بنابراین بهرهبرداریهای متنوع و اصولی از مرتع، سبب کاهش فشار دام بر مرتع، حفظ و احیاء پوشش گیاهی، ایجاد اشتغال و افزایش درآمد استفادهکنندگان از مراتع میشود. زنبورداری یکی از جنبههای استفاده چند منظوره از مراتع بوده که علاوه بر تولید عسل و سایر فراوردههای فرعی، نقش مهمی در گردهافشانی و بقای محصولات کشاورزی، جنگلی و مرتعی و افزایش درآمد بهرهبرداران و بهبود وضعیت اقتصادی روستاییان دارد.مواد و روشها این تحقیق برای ارزیابی ظرفیت اکولوژیکی و اقتصادی زنبورداری در مراتع جهاننما استان گلستان انجام شد. بعد از جمعآوری اطلاعات پایه، طی بازدیدهای منظم در فصل رشد فهرستبرداری از گونههای گیاهی و شناسایی آنها انجام گردید. سپس خانواده، نام علمی و فارسی و طول دوره گلدهی آنها با استفاده از منابع موجود تعیین شد. نوع تحقیق کاربردی و رویکرد آن کمی بود. ابزار جمعآوری داده پرسشنامه بود و با استفاده از منابع موجود و مصاحبه مستقیم با تمامی زنبورداران که 15 نفر بودند، انجام شد. این پرسشنامه شامل نهادههای مصرفی، نیروی کار (نفر-روز)، میزان مصرف (کیلوگرم) و قیمت نهادههای تولید (ریال)، درآمد، هزینه تولید، مقدار و قیمت، تعداد روزها و ماههای استفاده از مراتع مذکور و میزان رضایتمندی بهرهبرداران از پوشش گیاهی مراتع مذکور برای موضوع زنبورداری بود. روایی پرسشنامه با استفاده از نظرات افراد متخصص و دارای تجربه در این زمینه تأیید و پایایی پرسشنامه با استفاده از روش ضریب آلفایکرونباخ (81/0) و با استفاده از نرمافزار SPSS برآورد گردید. درنهایت برای برآورد سود حاصل از مراتع برای زنبورداری، از روش شاخصسازی براساس روش ارزش تولید نهایی (Marginal Product) و رابطه بین تعداد روزهای استفاده و رهاسازی زنبورعسل در مرتع و تولید عسل استفاده شد.نتایجبهطورکلی 134 گونه گیاهی شهدزا، گردهزا و شهدزا و گردهزا از 80 جنس و 31 تیره گیاهی در منطقه شناسایی شدند. تیرههای Asteraceae (29 گونه)، Lamiaceae (23 گونه) و Fabaceae (19 گونه) دارای بیشترین درصد فراوانی هستند. از لحاظ کلاس جذابیت، به ترتیب 28، 39، 43، 21 و 3 گونه در کلاسهای جذابیت 1 تا 5 قرار گرفتند. بیش از 64 درصد گونههای شناسایی شده مولد شهد و گرده هستند. با توجه به بازدیدهای منظم صحرایی، تاریخ و طول دوره گلدهی گیاهان از اردیبهشت تا شهریورماه متغیر بود. بیشتر گونههای گیاهی منطقه (52 گونه)، دارای گلدهی از خرداد تا مردادماه و 20 گونه دارای گلدهی از تیر تا مردادماه بودند. بنابراین ماههای خرداد تا مردادماه، زمان مناسبی برای استقرار کندوهای زنبورعسل در این مراتع میباشد. نتایج نشان داد با توجه به اینکه مدت زمان گلدهی بیشتر گیاهان شهدزا و گردهزا در مراتع مذکور برابر 93 روز (از اول خرداد تا آخر مردادماه) و میانگین تعداد روزهای بهرهبرداری از مراتع 74 روز است؛ ازاینرو ارزش کل اقتصادی مرتع شامل ارزش اقتصادی کلیه خدمات و کالاهایی است که اکوسیستم مرتع شامل علوفه، گیاهان دارویی، اکوتوریسم، خدمات تنظیمی و ... میشود که ارزش اقتصادی حاصل از زنبورداری در مرتع جزئی از آن میباشد. بنابراین ارزش کل اقتصادی مراتع برای زنبورداری با توجه به تعداد روزهای بهرهبرداری و قیمت بهروز عسل طبق سال 1402 (645000 تومان)، برابر 13754560500 ریال و ارزش اقتصادی زنبورداری برابر 9/1551438 ریال در هکتار محاسبه شد.نتیجهگیریبهطورکلی نتایج نشاندهنده این نکته است که این مراتع با توجه به برخورداری از گونههای مختلف گیاهی که عمدتاً دارای کلاس جذابیت I تا III میباشند، دارای ظرفیت مناسبی برای توسعه فعالیتهای زنبورداری و افزایش درآمد اقتصادی نیز هستند که میتوان در کنار تأمین علوفه برای تعلیف دامها، از این ظرفیت ارزشمند نیز برای بهبود معیشت بهرهبرداران استفاده نمود.
ساناز یوسف وند؛ اردوان قربانی؛ مینا حسیننژاد جدیدی؛ مهدی معمری؛ اکبر قویدل؛ فرید دلجو؛ نرجس رستمی
دوره 32، شماره 4 ، دی 1404، صفحه 352-373
چکیده
سابقه و هدففشار چرای دام بر مراتع و تخریب روزافزون این اراضی میتواند اثرهای مخربی بر مشخصههای خاک ایجاد کند. ازجمله روشهای اصلاحی خاکهای تخریب شده، افزایش حاصلخیزی مراتع و تلاش برای بهبود پایداری خاک و کاهش لگدکوبی با محدودیت چرای دام میباشد. از قرق به عنوان یکی از روشهای تجدید حیات طبیعی برای بهبود وضعیت پوشش گیاهی و خاک ...
بیشتر
سابقه و هدففشار چرای دام بر مراتع و تخریب روزافزون این اراضی میتواند اثرهای مخربی بر مشخصههای خاک ایجاد کند. ازجمله روشهای اصلاحی خاکهای تخریب شده، افزایش حاصلخیزی مراتع و تلاش برای بهبود پایداری خاک و کاهش لگدکوبی با محدودیت چرای دام میباشد. از قرق به عنوان یکی از روشهای تجدید حیات طبیعی برای بهبود وضعیت پوشش گیاهی و خاک در برنامه اصلاحی و احیایی مراتع استفاده میشود. این پژوهش با هدف بررسی تاٴثیر قرق بر ویژگی های شیمیایی (هدایت الکتریکی، پتاسیم قابل جذب، فسفر قابل جذب، کربن آلی، نیتروژن کل و واکنش خاک)، زیستی (تنفس میکروبی پایه، تنفس میکروبی برانگیخته، کربن زیتوده میکروبی، بهره متابولیک و سهم میکروبی خاک) و آنزیمی خاک (آلکالین فسفاتاز، دهیدروژناز و آنزیم اورهآز) در داخل و خارج قرق شغالدره شهرستان نمین انجام شد.مواد و روشهابرای انجام این تحقیق، قرق شغالدره در شهرستان نمین در استان اردبیل انتخاب شد. هجده نمونه خاک از شش سایت (سه سایت در داخل و سه سایت در خارج قرق) از عمق 5 تا 20 سانتیمتری به صورت تصادفی - سیستماتیک از سه ترانسکت صد متری (در هر ترانسکت نمونه خاک از ابتدا، وسط و انتهای ترانسکت برداشت و بعد باهم مخلوط و به عنوان یک نمونه در هر ترانسکت در نظر گرفته شد). هر ترانسکت با فاصله 50 متر از هم انتخاب شد. نمونهها را بلافاصله در مخزن یونولیت یخدار گذاشته و به آزمایشگاه منتقل و در یخچال منهای 80 درجه تا مرحله انجام آزمایش نگهداری گردید. ویژگیهای بافت خاک، میزان شن، رس و سیلت، هدایت الکتریکی، پتاسیم قابل جذب، فسفر قابل جذب، کربن آلی، نیتروژن کل، واکنش خاک، تنفس میکروبی پایه، تنفس میکروبی برانگیخته، کربن زیتوده میکروبی، بهرهمتابولیک، بهرهمیکروبی خاک، آنزیمهای آلکالین فسفاتاز، دهیدروژناز و اورهآز اندازهگیری شد. تجزیهوتحلیل دادهها در دو منطقه داخل و خارج قرق با استفاده از آزمون t دو نمونهای مستقل انجام شد. نرمال بودن دادهها با آزمون شاپیرو-ویلک و همبستگی بین مشخصههای خاک با ضریب پیرسون در نرمافزار SPSSVer22 بررسی شد.نتایجنتایج نشان داد بافت خاک لومی شنی است، اما بین سایتهای داخل و خارج قرق اختلاف معنیدار 5% P≤ وجود دارد، به گونهای که میزان رس و سیلت در داخل قرق (به ترتیب 88/9 و 77/32 درصد) و میزان شن در خارج قرق 88/63 درصد بیشتر بود. پارامترهای هدایت الکتریکی، کربن آلی، پتاسیم (عصاره اشباع)، اسیدیته، فسفر قابل جذب و نیتروژن کل در خارج قرق دارای بیشترین مقدار بودند. تمام پارامترهای زیستی بجز بهره متابولیک، تفاوت معنیداری بین داخل و خارج قرق داشتند، بهنحویکه بیشترین میزان تنفس میکروبی پایه، تنفس میکروبی برانگیخته و بهره میکروبی به ترتیب با مقادیر 32/0، 96/1 (mg Co2.g-1.day-1) و 12/1 (mg Cmic.g-1 C org) مربوط به داخل قرق و کربن زیتوده میکروبی 80/513 (mg C mic. g-1) متعلق به خارج قرق بود. در داخل قرق، همبستگی مثبت بین درصد سیلت و شن و همبستگی منفی بین درصد رس و بهره متابولیک وجود داشت. فسفر قابل جذب با نیتروژن، کربن آلی و بهره میکروبی همبستگی مثبت نشان داد. نیتروژن نیز با کربن آلی، بهره متابولیک و بهره میکروبی همبستگی مثبت داشت. تنفس پایه و برانگیخته نیز همبستگی مثبت داشتند و کربن آلی با بهره متابولیک و میکروبی همبستگی مثبت نشان داد. در مقابل، pH با بهره میکروبی و کربن زیتوده میکروبی همبستگی منفی داشت. در خارج قرق نیز، درصد رس با فسفر قابل جذب همبستگی مثبت و درصد سیلت و شن همبستگی منفی داشتند. نیتروژن با کربن آلی همبستگی مثبت نشان داد. تنفس پایه با تنفس برانگیخته و کربن زیتوده میکروبی همبستگی مثبت داشت و تنفس برانگیخته نیز با کربن زیتوده میکروبی همبستگی مثبت داشت. بهره متابولیک با بهره میکروبی همبستگی مثبت و کربن زیتوده میکروبی با بهره متابولیک همبستگی منفی نشان داد. در ارتباط با آنزیمهای دهیدروژناز، آلکالین فسفاتاز و اورهآز حداکثر میزان آنها به ترتیب 85/2 (µg TPF. g-1 dm. 16h-1)، 71/585 (µg pNP. g-1 dm. 1h) و 79/238 (µ.g N. g-1 dm. 2h) در داخل قرق مشاهده شد.نتیجهگیریچرای بیش از حد دام در اراضی مرتعی ایران، با کاهش ورود میزان بقایای گیاهی به خاک، سبب تغییر در ویژگیهای شیمیایی، زیستی و آنزیمی خاک میشود. این کاهش مواد آلی و اختلال در فعالیت میکروارگانیسمها، حاصلخیزی خاک را کاهش میدهد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اعمال قرق منجر به بهبود فعالیتهای زیستی خاک، ازجمله افزایش فعالیت آنزیمها و تنفس میکروبی، در منطقه قرق شده است. علاوه بر این، تغییرات مثبت در بافت خاک، بهویژه افزایش درصد رس و سیلت، مشاهده گردید. اگرچه کاهش جزئی در سطوح برخی مواد مغذی و جمعیت میکروارگانیسمهای خاک در داخل قرق وجود داشت، این تغییرات احتمالاً تحت تأثیر الگوی چرای حیات وحش رخ داده و در نهایت به ایجاد یک اکوسیستم پایدار و متعادل با کارکرد بهینه در بلندمدت کمک میکند. ازاینرو، این نتایج بر نقش مؤثر مدیریت قرق در ارتقاء سلامت و پایداری اکوسیستمهای طبیعی تأکید دارد.
مهدی قربانی؛ سید امیرحسین گرکانی؛ آیدا حیدری؛ سمیرا محمدیان؛ سجاد امیری
دوره 32، شماره 4 ، دی 1404، صفحه 374-391
چکیده
سابقه و هدفمدیریت پایدار منابعطبیعی در مناطق خشک نیازمند بهکارگیری رویکردهای نوینی مانند حکمرانی مشارکتی است که بر تعامل و همکاری میان ذینفعان مختلف تأکید دارد. در این میان، انسجام سازمانی بهعنوان شاخصی از هماهنگی و پیوستگی میان نهادهای مرتبط، نقشی اساسی در تسهیل فرایندهای مشارکتی ایفا میکند. این پژوهش با هدف تحلیل پویایی ...
بیشتر
سابقه و هدفمدیریت پایدار منابعطبیعی در مناطق خشک نیازمند بهکارگیری رویکردهای نوینی مانند حکمرانی مشارکتی است که بر تعامل و همکاری میان ذینفعان مختلف تأکید دارد. در این میان، انسجام سازمانی بهعنوان شاخصی از هماهنگی و پیوستگی میان نهادهای مرتبط، نقشی اساسی در تسهیل فرایندهای مشارکتی ایفا میکند. این پژوهش با هدف تحلیل پویایی انسجام سازمانی در شهرستان تفتان و بررسی تأثیر اجرای طرحهای توسعهای بر آن، از روش تحلیل شبکه اجتماعی استفاده میکند. بدینوسیله، تلاش میشود تا تصویری روشنتر از چگونگی اثرگذاری انسجام نهادی بر تحقق حکمرانی مشارکتی منابع در بستر مناطق خشک ارائه شود.مواد و روشهااین پژوهش با بهرهگیری از رویکرد تحلیل شبکه اجتماعی (SNA) به بررسی ساختار روابط و الگوهای تعامل بین سازمانها و نهادهای دستاندرکار در پیادهسازی طرح آبادانی و پیشرفت منظومههای روستایی شهرستان تفتان میپردازد که نقشی حیاتی در حکمرانی مشارکتی و پایدار منابع مرتعی و بیابانی منطقه ایفا میکند. برای این منظور، روابط بین 25 سازمان مرتبط با اجرای این طرح در دو بازه زمانی، پیش از اجرای طرح (سال 1400) و پس از اجرای آن (سال 1402)، مطالعه شد. سازمانهای مورد مطالعه از طریق بررسی اسناد و مدارک مرتبط با طرح آبادانی و پیشرفت منظومههای روستایی و با استفاده از روش نمونهگیری شبکه کامل شناسایی شدند. دادههای مربوط به میزان تبادل اطلاعات و همکاری بین این سازمانها از طریق پرسشنامهای با مقیاس طیف لیکرت 5 گزینهای جمعآوری شد. دادههای جمعآوریشده به فرمت ماتریس باینری (صفر و یک) تبدیل و با استفاده از نرمافزارهای Excel برای آمادهسازی و UCINET برای تحلیل شبکه پردازش شدند. بهمنظور تحلیل ساختار شبکه و ویژگیهای آن، شاخصهای متنوع تحلیل شبکه اجتماعی در سطح کلان شامل تراکم، تمرکز (درجه ورودی و خروجی)، دوسویگی، انتقالپذیری و میانگین فاصله ژئودزیک محاسبه و تغییرات آنها در طول زمان ارزیابی شد.نتایجنتایج تحلیل شبکه اجتماعی نشان داد که پس از اجرای طرح آبادانی و پیشرفت منظومههای روستایی در شهرستان تفتان، تغییرات قابل توجهی در ساختار شبکه روابط سازمانی رخ داده است. تراکم شبکه از 42 درصد قبل از طرح به 59 درصد پس از طرح افزایش یافت که نشاندهنده گسترش سطح ارتباطات و تعاملات بین سازمانها برای هماهنگی بهتر در مدیریت منابع طبیعی است. همچنین، میزان دوسویگی پیوندها از 28 درصد به 59 درصد افزایش یافت که بیانگر شکلگیری روابط متقابل و پایدارتر بین کنشگران شبکه در تبادل اطلاعات و همکاریهای مربوط به منابع طبیعی است. در مقابل، میزان تمرکز درجه در هر دو شبکه ورودی و خروجی کاهش یافت، بهطوریکه تمرکز خروجی از 9/63 درصد به 8/52 درصد و تمرکز ورودی از 8/24 درصد به 4/22 درصد رسید که نشاندهنده توزیع متوازنتر قدرت و نفوذ در شبکه و افزایش مشارکت سازمانهای بیشتر در فرایندهای تصمیمگیری مرتبط با منابع طبیعی است. علاوه بر این، افزایش انتقالپذیری شبکه از 32 درصد به 43 درصد و کاهش میانگین فاصله ژئودزیک از 33/1 به 25/1، بهوضوح نشاندهنده بهبود انسجام ساختاری و تسریع تبادل اطلاعات و دانش بین سازمانهای فعال در منطقه است. این تغییرات ساختاری، ظرفیت بالقوه شبکه سازمانی را برای پاسخگویی هماهنگ به چالشهای مدیریت منابع و پیشبرد اهداف حکمرانی مشارکتی افزایش میدهد.نتیجهگیری یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اجرای طرح آبادانی و پیشرفت منظومههای روستایی در شهرستان تفتان با ایجاد تغییرات مثبت در شاخصهای ساختاری شبکه روابط سازمانی، بهطور قابل توجهی به تقویت انسجام سازمانی در راستای حکمرانی مشارکتی مؤثر در مدیریت منابع این منطقه کمک کرده است. پژوهشهای آینده میتوانند به بررسی عمیقتر سازوکارهای ایجاد این تغییرات و تأثیر آنها بر پیامدهای عینی مدیریت منابع و توسعه روستایی در شهرستان تفتان بپردازند.
جواد معتمدی؛ اسماعیل شیدای کرکج
دوره 32، شماره 4 ، دی 1404، صفحه 392-406
چکیده
سابقه و هدفشاخصهای مختلفی برای بررسی اثربخشی پروژههای مقابله با بیابانزایی استفاده میشود. یکی از شاخصهای همهجانبه و جدید، «شاخص چندکارکردی اکوسیستم» است. چندکارکردی اکوسیستم بر این واقعیت تأکید دارد که اکوسیستمها عملکردهای متعددی را بهطور همزمان ارائه میدهند و مطالعه همهجانبه آنها نسبت به مطالعه منفرد آنها ...
بیشتر
سابقه و هدفشاخصهای مختلفی برای بررسی اثربخشی پروژههای مقابله با بیابانزایی استفاده میشود. یکی از شاخصهای همهجانبه و جدید، «شاخص چندکارکردی اکوسیستم» است. چندکارکردی اکوسیستم بر این واقعیت تأکید دارد که اکوسیستمها عملکردهای متعددی را بهطور همزمان ارائه میدهند و مطالعه همهجانبه آنها نسبت به مطالعه منفرد آنها مزیت بالایی دارد. این شاخص نشاندهنده توانایی کلی هر سایت اکولوژیک برای حفظ سطوح بالایی از فرایندهای اکوسیستمی متعدد بهطور همزمان است. بهطوریکه هرچه مقدار عددی این شاخص بیشتر باشد، تداعیکننده آن است که عملیات مبارزه با بیابانزایی با کاشت گونههای مختلف گیاهی، نقش افزایشی بر عملکرد اکوسیستم داشته است. این پژوهش، شاخص مذکور را با هدف بررسی اثربخشی پروژههای مقابله با بیابانزایی در نواحی مختلف اکولوژیک حاشیه غربی دریاچه ارومیه در امتداد گرادیان شوری خاک، ارائه نمود.مواد و روشهاابتدا، 12 سایت در سه ناحیه اکولوژیک در امتداد گرادیان شوری به طول 1500 متر در نظر گرفته شد. آنگاه در هر سایت بر روی یک ترانسکت 150 متری، 15 پلات دو مترمربعی مشبک با فاصله 10 متر مستقر گردید و پوششتاجی و بیوماس هوایی گیاهان زیرآشکوب، در آنها اندازهگیری شد. همچنین در امتداد هر ترانسکت، 15 پایه گونه قرهداغ (Nitraria schoberi) که از سال 1392 برای عملیات مقابله با بیابانزدایی، در شبکههای 10 مترمربعی کاشته شده بودند، انتخاب و صفات گیاهی آنها بهعنوان ویژگیهای اکوسیستم اندازهگیری گردید. نمونههای خاک نیز در امتداد هر ترانسکت، از نقاط ابتدایی، وسط و انتهای هریک از ترانسکتها، از عمق 20 سانتیمتری، بهمنظور بررسی ارتباط پراکنش پوشش گیاهی زیرآشکوب و صفات گیاهی پایههای قرهداغ با خصوصیات خاک، برداشت شد. در ادامه، برای بررسی ارتباط صفات گیاهی قرهداغ و شاخصهای پوشش گیاهی زیرآشکوب با ویژگیهای رویشگاه و توزیع سایتها در فضای پارامترهای خاک، از آنالیز افزونگی (RDA) استفاده شد. سپس، بهمنظور محاسبه شاخص چندکارکردی اکوسیستم، دادههای ویژگیهای اکولوژیک سایتها، از لحاظ تمامی متغیرها، نرمالسازی شدند و نمرات استانداردشده، برای محاسبه شاخص چندکارکردی، یکپارچهسازی و میانگینگیری شد. بعد از محاسبه شاخص چند کارکردی برای هریک از سایتها، همبستگی آن با ویژگیهای خاک آزمون شد و ویژگیهای اثرگذار بر مقدار شاخص چندکارکردی، معرفی گردید. مقدار شاخص مذکور در نواحی مختلف اکولوژیک نیز مورد مقایسه قرار گرفت و ناحیه اکولوژیک برتر از لحاظ شاخص چندکارکردی، معرفی شد.نتایجبر مبنای نتایج، مقادیر صفات گیاهی پایههای قرهداغ، در امتداد گرادیان شوری، از ناحیه اول (فاصله دورتر از کانون شوری) به ناحیه سوم (فاصله نزدیک به کانون شوری) افزایش پیدا میکند ولی درصد خشکیدگی پایهها و مقادیر مشخصههای پوشش گیاهی زیرآشکوب و طبقه وضعیت مرتع، در ناحیه اول نسبت به ناحیه سوم، بیشتر است. درنتیجه، اندازه شاخص چندکارکردی اکوسیستم که مبتنی بر اندازه صفات گیاهی است، از ناحیه اول به ناحیه سوم، بیشتر میشود. با نزدیک شدن به کانون شوری، مقادیر Sand، Mg و Ca افزایش مییابد و در مقابل، مقادیر Clay، N، OM و Silt افزایش مییابد. وزن مخصوص ظاهری (BD) و بیکربنات (HCO3-) نیز نقش معنیداری در تفکیک سایتها از همدیگر در امتداد گرادیان شوری نداشتند. در این رابطه، شاخص چندکارکردی اکوسیستم، بیشترین همبستگی مثبت را با درصد شن، سدیم، نسبت جذب سدیم و درصد سدیمتبادلی دارد. این ویژگیها، ارتباط مستقیم با نیازهای اکولوژیک گونه قرهداغ دارند. از اینرو، گونه قرهداغ در ناحیه سوم اکولوژیک که خاک حالت شنی و سبک دارد، رشد بهتری داشته است. شاخص مذکور، بیشترین همبستگی منفی را با درصد سیلت، کربنآلی و فسفر قابلجذب دارد. بنابراین، در ناحیه اول و دوم اکولوژیک که خاک حالت رسی و سنگین دارد، گونه قرهداغ رشد موفق نداشته و اندازه صفات گیاهی آن، کمتر است. در نتیجه مقدار شاخص چندکارکری نیز نسبت به ناحیه سوم اکولوژیک، کمتر میباشد.نتیجهگیریتوانایی سایتهای اکولوژیک برای حفظ سطوح بالایی از فرایندهای اکوسیستمی، در نتیجه عملیات مقابله با بیابانزایی، یکسان نیست. مقدار عددی شاخص چندکارکردی اکوسیستم، تداعیکننده آن است که عملیات مقابله با بیابانزایی توسط کاشت گونه قرهداغ در حاشیه غربی دریاچه ارومیه، در ناحیه سوم اکولوژیک (فاصله نزدیک به کانون شوری یا دریاچه که خاک حالت شنی و سبک دارد)، نقش بیشتری بر افزایش عملکرد اکوسیستم داشته است ولی این نقش در نواحی اول و دوم (فاصله دورتر از کانون شوری که خاک حالت رسی و سنگین دارد)، کمتر میباشد.
علی اکبر دماوندی
دوره 32، شماره 4 ، دی 1404، صفحه 407-426
چکیده
سابقه و هدفارزیابی خشکسالی برای مدیریت مؤثر منابع آب و محصولات کشاورزی، بهمنظور توسعه راهبردهای کاهش هدررفت این منابع بسیار حیاتی است. شاخصهای ارزیابی خشکسالی بهعنوان ابزاری ضروری برای ارزیابی این فرایند بوده و انتخاب شاخص مناسب ارزیابی صحیح خشکسالی اجتنابناپذیر است. شاخصها، سنجههای کمی هستند که با استفاده ...
بیشتر
سابقه و هدفارزیابی خشکسالی برای مدیریت مؤثر منابع آب و محصولات کشاورزی، بهمنظور توسعه راهبردهای کاهش هدررفت این منابع بسیار حیاتی است. شاخصهای ارزیابی خشکسالی بهعنوان ابزاری ضروری برای ارزیابی این فرایند بوده و انتخاب شاخص مناسب ارزیابی صحیح خشکسالی اجتنابناپذیر است. شاخصها، سنجههای کمی هستند که با استفاده از آنها میتوان شدت و بزرگی خشکسالیها را بهصورت کمی تعیین نمود. براساس منابع موجود، شاخص بارش استانداردشده (SPI) و شاخص بارش –تبخیر تعرق استانداردشده (SPEI) رایجترین و پرکاربردترین شاخصهای ارزیابی خشکسالی هستند. بنابراین مقایسه این دو شاخص بهمنظور فهم و درک تفاوتها و تفاوتهایشان بسیار ضروریست. از سویی، یکی از ضعفهای شاخصهای مبتنی بر ایستگاههای هواشناسی آن است که از پراکنش مکانی مناسبی برخوردار نیستند. در مقابل، بهکارگیری شاخصهای مبتنی بر تصاویر ماهوارهای، محدودیتهای روشهای نقطهای را از بین میبرد. برای این منظور، شاخصهای خشکسالی ماهوارهای مانند NDVIو VHIایجاد شدند. هدف این پژوهش، مقایسه کارایی شاخصهای SPI و SPEI در ارزیابی خشکسالی براساس شاخصهای سنجشازدوری در مناطق با رویش طبیعی و کشاورزی دیم است. حذف تأثیر ایستگاههای واقع در مناطق زراعت آبی در جنوب استان تهران و تأثیر آن بر نتایج شاخصهای خشکسالی ازجمله نوآوری این پژوهش است.مواد و روشهااستان تهران یکی از استانهای با توپوگرافی، شرایط اقلیمی متفاوت و نیز کاربریهای مختلف است. شمال و شرق استان دارای پوشش طبیعی مرتعی و جنوب آن دارای کاربری کشاورزی آبی است. در این پژوهش شاخصهای خشکسالی هواشناسی SPIو SPEI براساس دادههای بارش و تبخیر دریافتی 31 ایستگاه هواشناسی، برای بازه زمانی بیستساله 1379 تا 1398محاسبه گردید. علت انتخاب این بازه زمانی، محدودیت دسترسی دادههای بارش و تبخیر و تعرق و نیز دادههای سنجنده مودیس است که از سال 2000 در دسترس بودهاند. رابطه میان این دو شاخص در حالت کلی و حالت حذف ایستگاههای جنوب استان (به دلیل خطایی که زراعت آبی در میزان پوشش گیاهی در دورههای خشکسالی ایجاد میکرد) مورد بررسی قرار گرفت. بازه زمانی سهماهه منتهی به خردادماه برای هر دو شاخص در نظر گرفته شد. برای ارزیابی صحت، کارایی شاخصهای SPIو SPEI، شاخص خشکسالی ماهوارهای سلامت گیاهی (VHI) به کمک محصولات سنجنده MODIS در موقعیت ایستگاهها استخراج شد و از مقادیر NDVI و LST محاسبه شد.نتایجنتایج نشان دادند که رابطه آماری میان شاخص SPIو SPEI پس از حذف ایستگاههای جنوب استان تهران (کشاورزی آبی) قویتر شده است (ضریب تبیین از 65/0 به 86/0 افزایش یافته است). بدین معنی که نوع کاربری بر مقادیر تبخیر ایستگاههای جنوبی استان، تحت تأثیر نوع کشاورزی آبی قرارگرفته که بر صحت دادههای شاخص SPEI تأثیر گذاشته است. در حالت کلی، شاخص SPI دارای همبستگی بیشتری با شاخصهای سنجشازدوری پایش خشکسالی NDVI،VCI،TCIوVHI است. پس از حذف ایستگاههای پرندک، باقرآباد، جوادآباد، گلخندان، غنیآباد و حمامک، رابطه شاخص SPIو SPEI با شاخصهای سنجشازدوری خشکسالی مورد بررسی دوباره قرار گرفت. نتایج نشان داد که دقت مدلها در این حالت بیشتر شده است (ضریب تبیین از 4/0 به 55/0 برای SPI و از 33/0 به 55/0 برای SPEIافزایش یافته است). مقایسه شاخصهای SPI و SPEI نیز برتری شاخص SPEI را در حالت حذف ایستگاههای واقع در زراعت دیم نشان میدهد.نتیجهگیرینتایج این پژوهش نشان داد که برای ارزیابی خشکسالی، توجه به نوع کاربری اراضی و روش کشت در بالا بردن کارایی شاخصهای SPI و SPEI کاملاً ضروریست. نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر آن است که شاخص SPEI در شرایطی که تبخیر در بیلان آبی منطقه سهم بیشتری داشته باشد از کارایی بیشتری نسبت به SPI برخوردار است. از سویی، تنوع در کاربری اراضی سبب کاهش دقت در روابط میان شاخصهای خشکسالی هواشناسی و خشکسالی کشاورزی سنجشازدوری میگردد. تبیین شاخصهای متناسب برای هر کاربری میتواند رویکرد جدید در تحقیقات آینده باشد.
معصومه پازکی؛ سیدجعفر سیداخلاقی؛ سیدعلیرضا حسینی
دوره 32، شماره 4 ، دی 1404، صفحه 427-442
چکیده
سابقه و هدف آب بهعنوان یکی از عوامل اساسی در حفظ پایداری سرزمینهای خشک و بیابانی شناخته میشود. در این زیستبومهای حساس، مدیریت پایدار منابع آبی مستلزم اتخاذ سیاستهایی متناسب با شرایط بومی و مشارکت فعال جوامع محلی است. با این حال، دانش بومی که بر پایه تجربیات زیسته و سازوکارهای مبتنی بر طبیعت شکل گرفته، اغلب در فرایندهای ...
بیشتر
سابقه و هدف آب بهعنوان یکی از عوامل اساسی در حفظ پایداری سرزمینهای خشک و بیابانی شناخته میشود. در این زیستبومهای حساس، مدیریت پایدار منابع آبی مستلزم اتخاذ سیاستهایی متناسب با شرایط بومی و مشارکت فعال جوامع محلی است. با این حال، دانش بومی که بر پایه تجربیات زیسته و سازوکارهای مبتنی بر طبیعت شکل گرفته، اغلب در فرایندهای رسمی برنامهریزی توسعه نادیده گرفته میشود. هدف این پژوهش، شناسایی و تبیین ساختار و ابعاد دانش بومی مرتبط با مدیریت منابع آب در شهرستان شاهرود است؛ منطقهای که با چالشهای زیستمحیطی مانند شوری آب و خاک، کاهش میزان بارش و فرونشست زمین مواجه است.مواد و روشها این مطالعه به روش کیفی و مبتنی بر نظریه دادهبنیاد به شیوه اشتراوس و کوربین انجام شد. جامعه پژوهش شامل خبرگان محلی، کشاورزان با تجربه و متخصصان حوزه منابع طبیعی و محیطزیست بود که با نمونهگیری هدفمند و گلولهبرفی انتخاب شدند. دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته عمیق و در ۲۵ جلسه تا رسیدن به اشباع نظری گردآوری شدند. تحلیل دادهها طی مراحل کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد تا الگوی مفهومی دانش بومی مدیریت پایدار منابع آب استخراج شود.یافتهها نتایج پژوهش بیانگر آن است که پدیده محوری «همافزایی و تلفیق دانش بومی و دانش نوین» زیربنایی اساسی برای مدیریت پایدار منابع آب در شهرستان شاهرود فراهم میکند. تعهد و خودآگاهی جوامع محلی نسبت به میزان و تخصیص منابع آبی، همراه با دانش چندنسلی در حوزه منابع آب، بستر مستحکمی برای حفاظت از این منابع ایجاد کرده است. اگرچه چالشهایی مانند مهاجرت جوانان و ورود فناوریهای نوین برخی از روشهای سنتی را تحت تأثیر قرار داده است. دانش بومی شامل درک عمیق از الگوهای بارش و خشکسالی، همچنان به عنوان سرمایهای ارزشمند و تأثیرگذار باقی مانده است. ساختارهای اجتماعی محلی از قبیل توافقات عرفی در توزیع عادلانه آب و نظامهای نوبتدهی، نقش مهمی در توزیع منصفانه منابع ایفا میکنند. نهادهای دولتی و سازمانهای محلی با سرمایهگذاری در احیای قناتها، توسعه زیرساختها و ارتقاء توانمندی سیاستگذاران، در تقویت این دانش و مدیریت منابع نقشی کلیدی دارند. تلفیق دانش بومی و دانش نوین از طریق راهبردهای مشارکتی، آموزش مستمر و بهرهبرداری هوشمندانه، ضمن افزایش بهرهوری و حفظ تعادل اکولوژیکی، انسجام اجتماعی و ماندگاری جمعیت روستایی را تقویت و زمینه توسعه پایدار را فراهم مینماید. موفقیت در مدیریت منابع آب شهرستان شاهرود مستلزم رویکردی جامع است که شرایط علی، زمینهای و مداخلهگر را در کنار ظرفیتهای دانش بومی و حمایت نهادی به هم پیوند میدهد.نتیجهگیرییافتههای پژوهش نشان میدهد که نظام دانش بومی در مناطق بیابانی شهرستان شاهرود نه تنها منبعی غنی از دانش تجربی بلکه چارچوبی کارآمد برای حکمرانی بومی منابع آب است. مؤلفههایی مانند تجربهگرایی زیستمحیطی، استمرار سنتهای مدیریتی و ارزشمحوری در بهرهبرداری، بسترهای مؤثری برای طراحی سیاستهای مشارکتی و توسعه پایدار در حوزه مدیریت منابع آب بهشمار میآیند.