دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399
ایاد اعظمی؛ مرتضی اکبرزاده؛ ماشااله محمدپور
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 1-12
چکیده
ظرفیت مرتع به علوفه تولید شده در مرتع، حد بهرهبرداری مجاز گونههای گیاهی، کیفیت علوفه و درجه سلامت مرتع بستگی دارد. گونههای مرتعی در ماهها و سالهای مختلف تولید معینی دارد. بدون شناخت خصوصیات تولیدی گیاهان و میزان مصرف علوفه یک مرتع در طول دوره چرا برنامهریزی و مدیریت مرتع و دام مقدور نمیباشد. این تحقیق در طی سالهای 1387، ...
بیشتر
ظرفیت مرتع به علوفه تولید شده در مرتع، حد بهرهبرداری مجاز گونههای گیاهی، کیفیت علوفه و درجه سلامت مرتع بستگی دارد. گونههای مرتعی در ماهها و سالهای مختلف تولید معینی دارد. بدون شناخت خصوصیات تولیدی گیاهان و میزان مصرف علوفه یک مرتع در طول دوره چرا برنامهریزی و مدیریت مرتع و دام مقدور نمیباشد. این تحقیق در طی سالهای 1387، 1388 و 1389 به اجرا در آمد، و میزان تولید و مصرف علوفه در ماهها و سالهای مورد بررسی اندازهگیری گردید. در سه سال اجرای طرح بارش سالانه به ترتیب 138 و 200 و 330 میلیمتر بود. نتایج نشان داد میزان تولید علوفه در سه سال به ترتیب 7/485 و 1372 و 4/1844 کیلوگرم در هکتار است که از نظر آماری اختلاف معنیدار است. همچنین میزان تولید در بین ماههای فصل رویش اسفند تا مرداد دارای اختلاف معنیدار بوده، بطوریکه 7/94 درصد تولید مرتع در 2 ماه اول رویش (اسفند و فروردین) و 3/5 درصد مابقی تولید علوفه در 4 ماه آخر دوره رویشی میباشد. لذا تولید علوفه در طی دوره رویش مناسب نیست. دیگر نتایج نشان داد میزان مصرف در سه سال به ترتیب 400 و 751 و 490 کیلوگرم در هکتار میباشد. هرچند از نظر آماری اختلاف معنیدار نیست اما درسال خشک 87، 83 درصد و در سال مرطوب 89، 6/26 درصد علوفه تولیدی مرتعی مصرف گردید. بنابراین در سال خشک، همزمان با کاهش تولید علوفه، بهرهبرداری دام تا 83 درصد افزایش یافته است که متناسب با ظرفیت مرتع نیست. دیگر نتایج نشان میدهد که سهم گیاهان یکساله و چندساله در تولید کل مرتع به ترتیب، 81 و 19 درصد و سهم در جیره دام 90 و 10 درصد میباشد. بنابراین جهت رسیدن به تولید پایدار، مدیریت صحیح مرتع و استفاده از گونههایی بومی از قبیل Onosma bulbotrichum،Ankyropetalum gypsophiloides، Convolvulus reticulatus و Salvia compressaتوصیه میگردد.
مهدخت الله مرادی؛ حسین ارزانی؛ علی طویلی
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 13-23
چکیده
تعیین ظرفیت چرا، یکی از اساسیترین موارد در اداره مرتع است و عدم رعایت آن، یکی از عوامل تخریب مرتع است. هدف از این پژوهش، تعیین ظرفیت چرا در مراتع طالقان میانی در قالب سیاست کوتاه مدت است تا عواملی که در محاسبه ظرفیت چرا باید اعمال شود، مورد توجه قرار گیرد و بتوان علاوه بر حفاظت، به بهبود وضعیت مرتع نیز کمک کرد.نمونهبرداری در خرداد ...
بیشتر
تعیین ظرفیت چرا، یکی از اساسیترین موارد در اداره مرتع است و عدم رعایت آن، یکی از عوامل تخریب مرتع است. هدف از این پژوهش، تعیین ظرفیت چرا در مراتع طالقان میانی در قالب سیاست کوتاه مدت است تا عواملی که در محاسبه ظرفیت چرا باید اعمال شود، مورد توجه قرار گیرد و بتوان علاوه بر حفاظت، به بهبود وضعیت مرتع نیز کمک کرد.نمونهبرداری در خرداد ماه 1392، از پوشش گیاهی با روش تصادفی- سیستماتیک انجام و مقدار تولید علوفه در هر تیپ گیاهی به تفکیک گونههای قابل چرای دام از هر سه کلاس خوشخوراکی I, II, III، برداشت شد. بعد از آن، حد بهرهبرداری مجاز تعیین وسپس ظرفیت چرای کوتاه مدت، به روش محاسبه انرژی روزانه مورد نیاز دام و با توجه به کیفیت علوفه تعیین شد. نتایج حاکی از آنست که ظرفیت چرا در منطقه از 0 تا 1534 رأس گوسفند نژاد فشندی در طول فصل چرا (4 ماه) تغییر میکند. مساحت لازم برای چرای یک رأس گوسفند نژاد فشندی در طول فصل چرا از 92/1 تا 63/8 هکتار متغیر است. بطور کلی بر مبنای نتایج، ظرفیت چرای تمام مراتع مورد مطالعه در طول فصل چرا (4 ماه)، معادل 6802 رأس گوسفند بالغ نژاد فشندی است که برای چرای یک رأس گوسفند بالغ نژاد فشندی، بطور متوسط 76/3 هکتار از مراتع منطقه توصیه میشود و این در حالی است که ظرفیت چرا در مراتع مورد مطالعه برای مراتع با وضعیت خوب، تقریبا برابر با 145 راس گوسفند نژاد فشندی در هر هکتار و برای مراتع با وضعیت ضعیف، برابر با 19 راس دام در هکتار است. از اینرو در محاسبه ظرفیت چرا لازم است به خوشخوراکی گیاهان، حد بهره برداری مجاز، کیفیت علوفه و تفاوت در نیاز روزانه دام بسته به وزن دام چراکننده در مرتع و میزان تحرک آن نیز توجه نمود. بنابراین تحقیق حاضر سعی دارد توجه همکان را به این نکته معطوف دارد که در محاسبه ظرفیت چرائی مرتع باید به همه عوامل تاثیر کذار توجه گردد.
محمد تقی زارع؛ محمد فیاض؛ صدیقه زارع کیا؛ ناصر باغستانی میبدی؛ محمد ابوالقاسمی
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 24-35
چکیده
ذخیره نزولات آسمانی همراه با کشت گونههای گیاهی در احیا و اصلاح مراتع بخصوص مراتع مناطق خشک مورد توجه است. در این تحقیق تاثیر تیمارهای کنتور فارو، پیتینگ و هلالی آبگیر در استقرار گونه کمای طبسی ( Ferulatabasensis) در منطقه کالمند بهادران استان یزد که یکی از رویشگاههای این گونه میباشد، مورد بررسی قرار گرفت. کشت بذر در دو زمان اوایل پاییز ...
بیشتر
ذخیره نزولات آسمانی همراه با کشت گونههای گیاهی در احیا و اصلاح مراتع بخصوص مراتع مناطق خشک مورد توجه است. در این تحقیق تاثیر تیمارهای کنتور فارو، پیتینگ و هلالی آبگیر در استقرار گونه کمای طبسی ( Ferulatabasensis) در منطقه کالمند بهادران استان یزد که یکی از رویشگاههای این گونه میباشد، مورد بررسی قرار گرفت. کشت بذر در دو زمان اوایل پاییز به عنوان کشت پاییزه و اواخر زمستان به عنوان کشت بهاره انجام گرفت. تحقیق بر اساس طرح آماری اسپلیت پلات با تیمار اصلی 2 تاریخ کشت و تیمار فرعی 3 روش کاشت در سه تکرار در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی پایه ریزی گردید. بذور در دو سال 1392 و 1393 کشت گردید. نتایج نشان داد که میزان سبز شدن بذور در کشت پاییزه بطور معنیداری بیشتر از کشت بهاره بود. از بین روشهای کاشت تاثیر روش هلالی آبگیر اندکی بیش از دو روش دیگر بوده است. بطور کلی هر سه روش کاشت سبب سبز شدن بیش از 50 درصدی بذور شدند. اگرچه تعدادی از این نهالها در سال بعد از کاشت به دلایل مختلف از بین رفتند، لیکن حضور حدود 30 درصدی نهالها در سال دوم و سوم کاشت نشان از موفقیت نسبی روشهای ذخیره نزولات در استقرار گیاهان کشت شده، داشته است.
علی اکبر کریمیان؛ سمیرا حسین جعفری
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 36-46
چکیده
به منظور مدیریت مؤثر یک گونه جانوری نیاز به شناسایی زیستگاه هایی با مطلوبیت بالا برای گونه هدف است تا با حفظ آن زیستگاهها و برنامهریزی برای مدیریت صحیح آنها، جمعیت هدف را مورد حفاظت قرار داد. این پژوهش جهت تعیین رابطه بین گونههای مرتعی و مطلوبیت زیستگاه آهوی ایرانی در فصول مختلف بر اساس گروههای سرگین در دشت کالمند استان یزد ...
بیشتر
به منظور مدیریت مؤثر یک گونه جانوری نیاز به شناسایی زیستگاه هایی با مطلوبیت بالا برای گونه هدف است تا با حفظ آن زیستگاهها و برنامهریزی برای مدیریت صحیح آنها، جمعیت هدف را مورد حفاظت قرار داد. این پژوهش جهت تعیین رابطه بین گونههای مرتعی و مطلوبیت زیستگاه آهوی ایرانی در فصول مختلف بر اساس گروههای سرگین در دشت کالمند استان یزد انجام شد. بدین منظور نمونهبرداری در دو فصل تابستان و پاییز طی پنج بازدید و با استفاده از پلاتهای دائمی تصادفی پاک شونده به طول 200 متر و عرض 2 متر و با دو تکرار انجام شد. به تعداد پلاتهای حضور سرگین در کل زیستگاه و در جهات مختلف پلاتهای کنترل یا تصادفی مستقر و هر 45 روز یک بار مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت کلیه نقشه های لازم و تلفیق اطلاعات در نرمافزار ArcGIS9.3 آماده سازی و انجام شد. نتایج نشان داد که اختلاف معنیداری بین دو فصل از نظر تراکم گروههای سرگین در جوامع گیاهی وجود ندارد. از لحاظ درصد پوشش، گونه درمنه و گون افزایش معنیداری در نقاط حضور نسبت به نقاط تصادفی داشت. درصد پوشش گونه خار زن بابا در مناطق کنترل بالاتر از نقاط حضور و نهایتاً چوبک در نقاط کنترل نسبت به مناطق حضور بالاتر بود (01/0P<).طبق نقشه تهیه شده، 23 درصد از منطقه از نظر زیستگاهی دارای مطلوبیت درجه یک و 47 درصد از منطقه دارای مطلوبیت درجه دو برای آهو هستند. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش بنظر می رسد از بین متغیرهای زیستگاهی غنای گونهای، درصد پوشش درمنه و فاصله از جاده متغیرهای تاثیرگذارتری در انتخاب زیستگاه آهو می باشد.
مسلم یزدانی؛ رضا عرفانزاده؛ اصغر مصلح آرانی
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 47-57
چکیده
لاشبرگ (هوموس) حاصل از گیاهان بهترین عامل در امر حفاظت و پایداری خاک است که در اثر تجزیه، مواد معدنی و عناصر قابل دسترس گیاهان افزایش یافته و ضمن اصلاح کیفیت خاک، تولید و محصول گیاهی را افزایش میدهد. هدف از این تحقیق مطالعه و مقایسه کیفیت لاشبرگ زیراشکوب سه گونه بادام کوهی (Amygdalus scoparia)، دافنه (Daphne mezereum) و آبنوس (Ebenus stellata) با اندازهگیری ...
بیشتر
لاشبرگ (هوموس) حاصل از گیاهان بهترین عامل در امر حفاظت و پایداری خاک است که در اثر تجزیه، مواد معدنی و عناصر قابل دسترس گیاهان افزایش یافته و ضمن اصلاح کیفیت خاک، تولید و محصول گیاهی را افزایش میدهد. هدف از این تحقیق مطالعه و مقایسه کیفیت لاشبرگ زیراشکوب سه گونه بادام کوهی (Amygdalus scoparia)، دافنه (Daphne mezereum) و آبنوس (Ebenus stellata) با اندازهگیری خصوصیات شیمیایی (کربن، کلسیم، منیزیم، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، هدایت الکتریکی و اسیدیته) در مراتع مروست از توابع استان یزد بود. بدین منظور در پایان فصل رویش، پس از بررسیهای مقدماتی اقدام به شناسایی رویشگاه نموده و پس از انتخاب 15 سایت، نمونهبرداری از لاشبرگ زیر اشکوب و بیرون از تاج پوشش انجام گرفت. سپس خصوصیات شیمیایی لاشبرگ در آزمایشگاه اندازهگیری شدند. جهت مقایسه ویژگیهای لاشبرگ زیر اشکوب با یکدیگر و همچنین با لاشبرگ بیرون از اشکوب، از آزمون ANOVA و دانکن استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که لاشبرگ آبنوس و دافنه دارای بیشترین مقدار کلسیم، منیزیم و نیتروژن بود. همچنین نمونههای بیرون تاج پوشش هدایت الکتریکی بیشتری نسبت به زیر اشکوب هر سه گونه بوته ای داشتند. میزان فسفر لاشبرگ زیراشکوب در همه گونهها و همچنین بیرون تاج پوشش یکسان بود. به طور کل، نتایج این تحقیق نشان داد که گونههای گیاهی مناطق خشک دارای ویژگیهای متفاوت از حیث لاشبرگ زیراشکوب میباشند که بایستی در فعالیتهای اصلاح و توسعه مد نظر قرار بگیرد.
مریم میردیلمی؛ محمد رحیمی؛ شیما نیکو؛ علیاکبر دماوندی
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 58-74
چکیده
در چهار دهه گذشته تغییرات کاربری اراضی در ایران بهعنوان یک عامل انسانی بیابانزایی با سرعت فزاینده به وقوع پیوسته و منجر به تشدید روند تخریب اراضی در انواع کاربریها گردیده است. در این پژوهش با توجه به دامنه گسترده این تغییرات، از فنآوری سنجشازدور در ارزیابی تغییرات کاربری اراضی و پوشش گیاهی در دشت دامغان استفاده شد. اراضی ...
بیشتر
در چهار دهه گذشته تغییرات کاربری اراضی در ایران بهعنوان یک عامل انسانی بیابانزایی با سرعت فزاینده به وقوع پیوسته و منجر به تشدید روند تخریب اراضی در انواع کاربریها گردیده است. در این پژوهش با توجه به دامنه گسترده این تغییرات، از فنآوری سنجشازدور در ارزیابی تغییرات کاربری اراضی و پوشش گیاهی در دشت دامغان استفاده شد. اراضی منطقه با روش طبقهبندی نظارتشده به سه کلاس با کاربری اراضی بایر، اراضی دارای پوشش گیاهی (کشاورزی و مرتعی) و شهری تقسیم گردید و تغییرات کاربریها در طی چهار دوره زمانی با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج حاکی از وجود روند افزایشی 184 و07/1 درصدی به ترتیب در سطح کاربریهای اراضی شهری و بایر و کاهش 7/15 درصدی در کاربری اراضی دارای پوشش گیاهی (کشاورزی و مرتعی) بوده است. با بهرهگیری از شاخص نرمال شده اختلاف پوشش گیاهی NDVI نیز نتایج حاصل از کلاسهبندی پوشش گیاهی منطقه بدینصورت بود که کلاس یک (شاخص کوچکتر از صفر)، از 2/93 به 5/99 درصد افزایش، کلاس دو (شاخص بین 0 تا 2/0)، از6/5 به 38/0 درصد، کلاس سه (شاخص بین 2/ 0تا 5/0)، از 1/1 به 01/0 درصد و کلاس چهار (شاخص بین 5/ 0تا 1) از 03/0 درصد به صفر کاهشیافته است که حاکی از صحت یافتههای حاصل از بررسی تغییرات کاربری بوده و هر دو مؤید افزایش اراضی بایر و کاهش پوشش گیاهی میباشند. همچنین با بهرهگیری از شاخصهای اقلیمی مدل ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابانزایی نتایج حاصل از محاسبات 17 ساله در طی دوره آماری 1376 تا 1392 نشاندهندهی روند کاهشی بیابانزایی در سه کلاس ضعیف، شدید و بسیار شدید و روند افزایشی در کلاس متوسط بوده است. درنهایت با تلفیق یافتههای حاصل از مدل ایرانی و نتایج حاصل از روشهای سنجشازدور، وجود روندی ضعیف از بیابانزایی بر اساس معیار اقلیم در منطقه مورد تائید قرار گرفت.
پروین رخ فروز؛ محمد فرزام؛ محمد خواجه حسینی
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 75-83
چکیده
زمان تهیه بذر و شیوههای انبارداری تأثیر بسزایی بر قوه نامیه و استقرار آن دارد. تأثیر زمان برداشت و شیوههای انبارداری بذر بر درصد جوانه زنی بذر Krashninkovia ceratoides در ایستگاه تولید بذر شهرک امام نیشابور بررسی شد. تیمارهای آزمایش 1. تلثیر زمانهای مناسب برداشت بذر در کشت آبی و دیم، 2. دو شیوه نگهداری بذر در دمای معمولی و سردخانه و 4. تیمارهای ...
بیشتر
زمان تهیه بذر و شیوههای انبارداری تأثیر بسزایی بر قوه نامیه و استقرار آن دارد. تأثیر زمان برداشت و شیوههای انبارداری بذر بر درصد جوانه زنی بذر Krashninkovia ceratoides در ایستگاه تولید بذر شهرک امام نیشابور بررسی شد. تیمارهای آزمایش 1. تلثیر زمانهای مناسب برداشت بذر در کشت آبی و دیم، 2. دو شیوه نگهداری بذر در دمای معمولی و سردخانه و 4. تیمارهای خراشدهی (شکست خواب)، بر درصد جوانه زنی بذر این گیاه به اجرا درآمد. در هر تیمار آزمایشی 100 عدد بذر در 4 تکرار 25 تایی در ژرمیناتور در تناوب نوری 14 ساعت نور و 10 ساعت تاریکی قرار گرفتند. نتایج نشان داد شرایط انبارداری تا 6 ماه تاثیری بر درصد جوانهزنی بذر نداشت ولی با ادامه نگهداری بذر در شرایط معمولی بعد از 271 روز درصد جوانه زنی آن به صفر رسید. بذر این گیاه در یرداشت مهرماه بیشترین درصد جوانه زنی (بیش از 80 درصد) مشاهده شد و تفاوت معنی داری بین پایههایی آبی و دیم مشاهده نشد ولی در برداشت آبان ماه میانگین جوانهزنی پایههایی که به روش دیم کاشته شده بودند بیشتر بود. خراشدهی و حذف پوسته بذر باعث کاهش معنیدار درصد جوانهزنی شد. براساس یافتههای این تحقیق پیشنهاد تا بذر این گیاه در ماه آبان جمع آوری شوند. بذرهای اروشیا نیازی به تیمار خراشدهی پوست یا نگهداری در یخچال ندارند، و قادرند تا مدت 6 ماه در شرایط محیط طبیعی جوانهزنی خود را حفظ کنند.
علی محمدیان؛ اسماعیل اسدیبروجنی؛ عطاالله ابراهیمی؛ پژمان طهماسبی؛ علیاصغر نقیپور
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 84-97
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تلفیقی آتشسوزی و چرا بر شاخصهای تنوع گیاهی در مراتع نیمه استپی استان چهارمحال بختیاری انجام گرفت. بنابراین 16 سایت با دورههای مختلف، آتشسوزی و شدت چرایی انتخاب و در هر سایت 18 پلات در امتداد ترانسکتها تعیین و نمونهبرداری به روش سیستماتیک- تصادفی انجام گرفت. سپس شاخصهای تنوع گونهای و بتا محاسبه ...
بیشتر
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تلفیقی آتشسوزی و چرا بر شاخصهای تنوع گیاهی در مراتع نیمه استپی استان چهارمحال بختیاری انجام گرفت. بنابراین 16 سایت با دورههای مختلف، آتشسوزی و شدت چرایی انتخاب و در هر سایت 18 پلات در امتداد ترانسکتها تعیین و نمونهبرداری به روش سیستماتیک- تصادفی انجام گرفت. سپس شاخصهای تنوع گونهای و بتا محاسبه گردید. به منظور تعیین اثرات آتش، چرا و سال و اثرات تلفیقی آنها بر شاخصهای تنوع از آزمون مدل عمومی خطی و برای نشان دادن اثر معنیداری بین مناطق آتش و شاهد از آزمون t – استیودنت استفاده شد. نتایج نشان داد که در مناطق با شدت چرایی متوسط با دورههای مختلف آتش شاخصهای تنوع سیمپسون، شانون و غنا در مقایسه با شاهد افزایش اما تنوع بتا کاهش داشته است. درمناطق با شدت چرایی زیاد با دورههای مختلف آتش شاخص تنوع سیمپسون و شانون نسبت به منطقه شاهد افزایش و غنای گونهای در مناطق با دوره آتشسوزی 3-1 و 5-3 سال بترتیب افزایش و کاهش معنیداری یافت. همچنین تنوع بتا در دورههای مختلف آتش در مقایسه با شاهد کاهش معنیدار داشت. علیرغم احیاء برخی از گونههای بوتهای در مناطق آتشسوزی شده با گذشت زمان، درصد آنها در مقایسه با شاهد کاهش معنیداری در شدتهای چرایی داشت و بیشترین درصد پوشش گراسهای چندساله در دورههای مختلف آتش نیز در مناطق با شدت چرایی متوسط مشاهده گردید. پس از وقوع آتشسوزی در مراتع نیمهاستپی اعمال مدیریت صحیح مراتع میتواند موجبات افزایش کیفیت علوفه قابل استفاده و غنای گونهای را فراهم نماید.
فرهاد برنا؛ رضا تمرتاش؛ محمدرضا طاطیان؛ وحید غلامی
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 98-111
چکیده
شناخت عوامل محیطی مؤثر، در استقرار پوشش گیاهی بومی هر منطقه میتواند به مدیریت صحیح مراتع کمک کند. رویشگاه مطلوب تأثیر بسزایی بر بقاء و تولید مثل گونهها خواهد داشت. با پیشرفت علم آمار و سیستم اطلاعات جغرافیایی، تعیین پیشبینی رویشگاه گونههای گیاهی با استفاده از روشهای مدلسازی میسر شده است. لذا تحقیق حاضر با هدف تهیه نقشه پیشبینی ...
بیشتر
شناخت عوامل محیطی مؤثر، در استقرار پوشش گیاهی بومی هر منطقه میتواند به مدیریت صحیح مراتع کمک کند. رویشگاه مطلوب تأثیر بسزایی بر بقاء و تولید مثل گونهها خواهد داشت. با پیشرفت علم آمار و سیستم اطلاعات جغرافیایی، تعیین پیشبینی رویشگاه گونههای گیاهی با استفاده از روشهای مدلسازی میسر شده است. لذا تحقیق حاضر با هدف تهیه نقشه پیشبینی رویشگاه Artemisia aucheri با استفاده از روش تحلیل عاملی آشیان بومشناختی در مراتع ییلاقی منطقه بلدهٔ نور استان مازندران انجام شد. برای دستیابی به این هدف نقشه متغیرهای محیطی شامل (فیزیوگرافی، خاک و اقلیم)، پس از نمونهبرداری از پروفیلهای خاک و همچنین جمعآوری اطلاعات مربوط به متغیرهای اقلیمی از سازمان هواشناسی استان مازندران و نقشههای فیزیوگرافی به کمک تکنیکهای سامانه اطلاعات جغرافیایی در اندازه سلولی 10×10 متر تهیه گردید. همچنین 30 مکان به عنوان مکانهای حضور گونه با روش نمونهبرداری طبقهبندی – تصادفی ثبت شد. تحلیل عاملی آشیان بومشناختی جزء مدلهای پروفیلی به شمار میرود و از دادههای حضور گونه برای ارائه نقشه پیشبینی رویشگاه استفاده میکند. براساس نتایج، متغیرهای میانگین بارش سالانه، جهت جغرافیایی، هدایت الکتریکی و مواد خنثی شده خاک به عنوان متغیرهای محیطی تأثیرگذار مورد استفاده قرار گرفتند. همچنین ارزیابی مدل با استفاده از شاخص بویس نشاندهنده دقت بالا و خوب مدل تحلیل عاملی آشیان بومشناختی برای گونه درمنه کوهی در منطقه مورد مطالعه میباشد. به علاوه اینکه نتایج این بررسی نشان داد که گونه درمنه کوهی، دارای آشیان بومشناختی به نسبت محدودی است و تمایل به زندگی را در شرایط رویشگاهی خاص خودش دارد.
رحمان ادبی فیروزجایی؛ جمشید قربانی؛ سید حسن زالی
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 112-124
چکیده
گیاهان مهاجم به عنوان تهدیدی مهم برای اکوسیستمهای جهان محسوب میشوند.سرخس عقابی (Pteridium aquilinum) از جمله گیاهان مهاجم است که در بین پترودوفیتها بیشترین پراکنش را در جهان دارد. این تحقیق به مطالعه اثر هجوم گیاه سرخس عقابی بر ترکیب گونهای، غنا و تنوع و تولید علوفه در بخشی از مراتع ییلاقی بندپی بابل در استان مازندران پرداخته است. نمونهگیری ...
بیشتر
گیاهان مهاجم به عنوان تهدیدی مهم برای اکوسیستمهای جهان محسوب میشوند.سرخس عقابی (Pteridium aquilinum) از جمله گیاهان مهاجم است که در بین پترودوفیتها بیشترین پراکنش را در جهان دارد. این تحقیق به مطالعه اثر هجوم گیاه سرخس عقابی بر ترکیب گونهای، غنا و تنوع و تولید علوفه در بخشی از مراتع ییلاقی بندپی بابل در استان مازندران پرداخته است. نمونهگیری پوشش گیاهی در چهار تیپ پوشش گیاهی مورد هجوم (شامل جنگل راش، تیپ ولیک، تیپ ولیک-زرشک و مرتع مورد هجوم) و مرتع شاهد که سرخس عقابی در آن حضور نداشت انجام شد. در پلاتهای یک متر مربع درصد تاج پوشش گیاهان برآورد گردید. برای گونههای درختچهای از پلاتهای 25 متر مربعی استفاده شد. درصد پوشش سرخس عقابی، تراکم و میانگین ارتفاع فروندهای آن نیز اندازهگیری شد. علوفه خوشخوراک نیز در پلاتها قطع و پس از خشک کردن در هوای آزاد توزین شدند. نتایج نشان داد که ترکیب گیاهی در تودههای سرخس عقابی با مراتع اطراف تفاوت دارد. تعداد 25 گونه گیاهی تنها در زیرآشکوب سرخس عقابی رشد یافتند و در مقابل 11 گونه گیاهی محدود به مراتع خارج از تودههای سرخس عقابی بودند. این تغییرات رابطه معنیداری با درصد تاج پوشش، تراکم و ارتفاع گیاه سرخس عقابی داشته است. گیاهان یکساله در تودههای سرخس عقابی کاهش معنیداری را نشان دادند. به جز در تیپ ولیک-زرشک در سایر تیپهای گیاهی با هجوم سرخس عقابی تغییر معنیداری در تولید علوفه مشاهده نشد. گسترش این گیاه در مراتع منطقه باعث کاهش حضور گندمیان مرغوب مرتعی، افزایش غنای گونهای و در مقابل کاهش تنوع شده است. در صورت کنترل گیاه سرخس عقابی در این منطقه ترکیب پوشش گیاهی موجود در زیر اشکوب آن برای احیاء کافی نبوده و باید به روش مناسب بذر گیاهان مرغوب مرتعی و بومی منطقه را استفاده کرد.
حسین زینلی؛ محمد فیاض؛ لیلی صفایی
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 125-133
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی بهترین زمان کاشت و روش کاشتA. podolobus به صورت طرح اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در ایستگاه حنای سمیرم وابسته به مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اصفهان طی سالهای 1392 تا 1394 اجرا شد. فاکتور اصلی، زمان کاشت (پاییزه و بهاره) و فاکتور فرعی روش کاشت (بذرکاری خطی و روش بذرکاری بانکتهای ...
بیشتر
این پژوهش با هدف بررسی بهترین زمان کاشت و روش کاشتA. podolobus به صورت طرح اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در ایستگاه حنای سمیرم وابسته به مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اصفهان طی سالهای 1392 تا 1394 اجرا شد. فاکتور اصلی، زمان کاشت (پاییزه و بهاره) و فاکتور فرعی روش کاشت (بذرکاری خطی و روش بذرکاری بانکتهای هلالی) بود. نتایج نشاندهنده اثر معنیدار زمان کاشت، روش کاشت و اثرهای متقابل آن روی صفت درصد استقرار بود. درصد استقرار کشت پاییزه 28/14 و بهاره 78/27 درصد بدست آمد. کمترین درصد استقرار با 35/6 درصد در روش بذرکاری و بیشترین آن با 71/35 درصد در روش بانکتهای هلالی مشاهده گردید. اثرهای متقابل این صفت نشان داد که کمترین درصد استقرار در تیمار کشت بهاره و روش بذرکاری (76/4 درصد) و بیشترین آن در روش بانکتهای هلالی و کشت بهاره (61/47 درصد) مشاهده شد. نتایج گویای مناسبتر بودن روش بانکتهای هلالی در هر دو فصل کشت بهاره و پاییزه بود. عملکرد علوفه بشدت تحت تأثیر فصل کاشت قرار گرفت و در کشت پاییزه و بهاره بهترتیب برابر 7 و 6/15 گرم در بوته بود. عملکرد علوفه در روش بذرکاری 5/9 گرم و در بانکتهای هلالی 16/13 گرم در بوته بدست آمد. دامنه تغییرات این صفت از 6 گرم در کشت پاییزه و روش بذرکاری تا 33/18 گرم در بوته در کشت بهاره و روش بانکتهای هلالی متغیر بود. در مجموع نتایج نشان داد که برای کاشت این گونه در مناطق نیمه استپی کاشت بهاره و بهصورت بانکتهای هلالی و بذرهای بدون پوشینه برای حداکثر استقرار مناسب است.
نیلوفر زارع؛ صدیقه زارع کیا؛ پروانه عشوری
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 134-143
چکیده
به منظور دستیابی به روش و فصل مناسب مرتعکاری گونه Sanguisorba minor در عرصههای مرتعی، مطالعه حاضر طی سالهای 1392 تا 1395 در ایستگاه تحقیقات همند آبسرد به اجرا درآمد. طرح بصورت کرتهای خرد شده (اسپلیت پلات) در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار به اجرا در آمد. فاکتور A زمان مرتعکاری (در دوسطح مرتعکاری پاییزه و بهاره) در کرتهای اصلی ...
بیشتر
به منظور دستیابی به روش و فصل مناسب مرتعکاری گونه Sanguisorba minor در عرصههای مرتعی، مطالعه حاضر طی سالهای 1392 تا 1395 در ایستگاه تحقیقات همند آبسرد به اجرا درآمد. طرح بصورت کرتهای خرد شده (اسپلیت پلات) در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار به اجرا در آمد. فاکتور A زمان مرتعکاری (در دوسطح مرتعکاری پاییزه و بهاره) در کرتهای اصلی و فاکتور B روش مرتعکاری (در دو سطح بذرکاری و بذرکاری توام با ذخیره نزولات با استفاده از هلالی آبگیر) در کرتهای فرعی قرار گرفتند. آماربرداری از درصد استقرار بوتهها در آخر فصل رویشی در هر سال انجام گرفت. تجزیه واریانس دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS 22 و مقایسه میانگینها با روش دانکن صورت گرفت. نتایج نشان داد که فصل مرتعکاری و روش مرتعکاری تاثیر معنیداری در استقرار گونه داشتهاند. مرتعکاری پاییزه بهتر از بهاره و بذرکاری توام با ذخیره نزولات، بهتر از بذرکاری معمولی میباشد. آماربرداری سال آخر نشان داد بیشترین درصد استقرار مربوط به مرتعکاری پاییزه توام با ذخیره نزولات با 45 درصد استقرار بوده که پایهها به گل و بذر رسیدند. این در حالیست که در روش بذرکاری تنها 18 درصد نهالها مستقر گردید. لذا مرتعکاری پاییزه و بذرکاری با استفاده از هلالی آبگیر به منظور حصول بهترین نتیجه جهت استقرار این گونه در منطقه مورد مطالعه و سایر مناطق مشابه، توصیه میگردد.
سمیرا زندی فر؛ مریم نعیمی؛ زهره ابراهیمی خوسفی
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 144-158
چکیده
مهمترین عامل زمینساختاری که در بیابانزایی مؤثر است رخنمون گنبدهای نمکی است. به علت خاصیت انحلالپذیری آن و همچنین تأثیری که میتواند بر کیفیت منابع آب و خاک مناطق اطراف بگذارد، مطالعه و بررسی آن از اهمیت ویژهای در طرحهای کشاورزی و منابع طبیعی برخوردار است، زیرا منجر به کاهش حاصلخیزی خاک و گسترش بیابانها خواهد شد. در این ...
بیشتر
مهمترین عامل زمینساختاری که در بیابانزایی مؤثر است رخنمون گنبدهای نمکی است. به علت خاصیت انحلالپذیری آن و همچنین تأثیری که میتواند بر کیفیت منابع آب و خاک مناطق اطراف بگذارد، مطالعه و بررسی آن از اهمیت ویژهای در طرحهای کشاورزی و منابع طبیعی برخوردار است، زیرا منجر به کاهش حاصلخیزی خاک و گسترش بیابانها خواهد شد. در این پژوهش سعی شده است با بررسی کیفیت آبهای سطحی و زیرزمینی و همچنین بررسی عوامل زمینشناسی، ریختشناسی، پویایی نمک و درزههای تکتونیکی اطراف گنبد نمکی دشتی ارتباط آن در بیابانزایی مشخص گردد. ضخامت ستون نمک در گنبد نمکی دشتی در حدود 2800 متر برآورد شده است و نمکشارهای نمکی تحت تأثیر توپوگرافی گنبد (شمالشرقی- جنوبغربی) از دو طرف سرازیر شده و روی سنگهای درون گیر اطراف قرار گرفتهاند. بنابراین رسوبات پاییندست مدام مورد تهدید آلودگیها میباشند. بهطوریکه با بررسی پویایی گنبد مشخص شد که تعادل میان میزان عرضه و فقدان نمک در گنبد نمکی مورد نظر همیشه برقرار است و در گسترش بیابان در اطراف خود نقش فعال و دائمی دارد. جریان آبهای زیرزمینی در آبخوانهای منطقه بهطور عمده توسط تراوایی درزههای تکتونیکی و گسلهای اطراف گنبد کنترل میشود و تأثیر گنبد در شوری آبهای زیرزمینی را تأیید مینماید. فعالیت نزدیک به سطح دیاپیر نمکی دشتی قبل از کوهزایی زاگرس عاملی مهم و اساسی در تخریب خاکهای محدوده طاقدیس کنگان و گسترش بیابانزایی میباشد.
مسعود عشقیزاده؛ یاسر اسماعیلیان
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 159-176
چکیده
با توجه به محدودیتهایی که در اندازهگیری میدانی پوشش گیاهی وجود دارد؛ کاربرد شاخصهای گیاهی جهت برآورد بیوماس عرصههای مرتعی با استفاده از دادههای ماهوارهای در مطالعات مرتع میتواند بسیار کاربردی باشد. در این راستا، لازم است شاخصهای گیاهی مناسب شناسایی گردند. هدف از این پژوهش بررسی امکان برآورد بیوماس مراتع با ...
بیشتر
با توجه به محدودیتهایی که در اندازهگیری میدانی پوشش گیاهی وجود دارد؛ کاربرد شاخصهای گیاهی جهت برآورد بیوماس عرصههای مرتعی با استفاده از دادههای ماهوارهای در مطالعات مرتع میتواند بسیار کاربردی باشد. در این راستا، لازم است شاخصهای گیاهی مناسب شناسایی گردند. هدف از این پژوهش بررسی امکان برآورد بیوماس مراتع با استفاده از شاخصهای گیاهی حاصل از اطلاعات رقومی ماهواره لندست 8 و تعیین مناسبترین آنها در مناطق نیمه خشک شمال شرق کشور میباشد. برای این منظور مقادیر متوسط شاخصهای گیاهی NDVI، TDVI، SAVI، ARVI، EVI، OSAVI، IPVI، GRVI و GNDVI درون هر واحد یک هکتاری از شبکه حوضه مورد مطالعه، محاسبه گردید. سپس، همبستگی این مقادیر با متوسط مقادیر اندازهگیری شده میدانی این واحدها از طریق رگرسیون خطی مورد بررسی قرار گرفت و مدل رگرسیونی هر شاخص جهت برآرود بیوماس مشخص گردید. در نهایت، نتایج حاصل مورد اعتبارسنجی قرار گرفت و نقشه بیوماس عرصه برای هر شاخص تهیه شد. نتایج نشان داد تمامی شاخصها از همبستگی بالا و قابل قبولی با دادههای واقعی بیوماس برخوردار بودند. بر اساس نتایج اعتبارسنجی، شاخص گیاهی SAVI با ضریب تبیین 79/0 و مقدار ریشه میانگین مربعات خطای 73/14 درصد مناسبترین شاخص گیاهی جهت برآورد بیوماس در منطقه بود. این شاخصها با بکارگیری طول موجهای قرار گرفته در محدوده باند آبی، اثر ریزگردها را در محاسبات اصلاح نموده که باعث کاهش اثر اتمسفری شده و بهبود نتایج محاسبه شاخص NDVI را در پی دارد و میتوان آن را شاخص NDVI اصلاح شده نیز نامید. بر اساس نتایج بدست آمده، شاخصهای گیاهی که از نسبتگیری باندهای مادون قرمز نزدیک و قرمز مرئی حاصل میشوند، همبستگی بالایی با بیوماس دارند. بهطور کلی هرچه شاخصهای گیاهی از باندهای با طول موج کوتاهتر استفاده کنند، در مناطق خشک و نیمه خشک که بیشتر تحت تأثیر ریزگردها میباشند، دقت برآوردها کاهش مییابد.
یدالله بستان؛ احمد فتاحیاردکانی؛ مسعود فهرستیثانی؛ مجید صادقینیا؛ محمد عرب
دوره 27، شماره 1 ، فروردین 1399، صفحه 177-191
چکیده
در سه دهه گذشته در جهت شناخت و حفاظت بیشتر از خدمات اکوسیستمها سعی شده است ارزش اقتصادی خدمات آنها در قالب بازارهای مجازی مورد توجه قرار گیرد. از اینرو نویسندگان پژوهش حاضر با توجه به شناخت خدمات ارزشمند اکوسیستم مرتعی شیخ موسی در شهرستان بابل، با استفاده از روش ارزشگذاری مشروط و تکنیک دوگانه دوبعدی و توزیع 157 پرسشنامه در سال ...
بیشتر
در سه دهه گذشته در جهت شناخت و حفاظت بیشتر از خدمات اکوسیستمها سعی شده است ارزش اقتصادی خدمات آنها در قالب بازارهای مجازی مورد توجه قرار گیرد. از اینرو نویسندگان پژوهش حاضر با توجه به شناخت خدمات ارزشمند اکوسیستم مرتعی شیخ موسی در شهرستان بابل، با استفاده از روش ارزشگذاری مشروط و تکنیک دوگانه دوبعدی و توزیع 157 پرسشنامه در سال 97-1396 در بین جامعه مورد مطالعه (بخش بندپیشرقی شهرستان بابل) به بررسی عوامل مؤثر بر میزان تمایل به پرداخت افراد ذینفع در قالب ارزشگذاری حفاظتی پرداختند. همچنین برای انتخاب نمونه از روش میشل و کارسون استفاده شد. شیوه پژوهش حاضر کمی بوده و برای تحلیل نتایج از بسته نرمافزاری shazam11, maple18 و Excel2016 استفاده شده است. اعتبار و اعتماد اطلاعات نتایج حاصل از الگوی لاجیت نشان داد که متغیرهای قیمت پیشنهادی، سن، عدم سرپرست بودن خانوار، بازدید از منطقه و اخلاق زیستمحیطی از عوامل مؤثر در تمایل به پرداخت افراد برای حفاظت از اکوسیستم مرتعی شیخ موسی هستند. همچنین میزان تمایل بهپرداخت سالانه افراد معادل 92/78792 ریال (87/1 دلار) و ارزش کل حفاظتی اکوسیستم موردنظر بالغ بر 2776 میلیون ریال (66096 دلار) بهدست آمد. همچنین حداقل سرمایهگذاری داوطلبانه (سرمایه موجود) برای حفظ اکوسیستم مرتعی شیخ موسی از نظر ترجیحات ذینفعان جامعه موردنظر، 1289 میلیون ریال برآورد شد.ارزش بهدست آمده، نشان میدهد که حفاظت از اکوسیستم مرتعی شیخ موسی بهدلیل خدمات ارزشمند آن از سوی افراد ذینفع بسیار حائز اهمیت است. در نتیجه پیشنهاد میشود با تشکیل NGO و کارگاه در سطح شهرستان توسط سازمانهای ذیربط، اخلاقیات و گرایشهای زیستمحیطی مردم را در جهت حفاظت از اکوسیستم موردنظر تغییر داد. همچنین به منظور فهم دقیق و بیشتر مدیران و مردم از اکوسیستمهای مرتعی، انجام مطالعات متعدد در مورد دیگر عملکردها و خدمات این نوع اکوسیستمها پیشنهاد میشود.