زینب جعفریان؛ حسین ارزانی؛ محمد جعفری؛ قوام الدین زاهدی؛ حسین آذرنیوند
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 371-381
چکیده
تعیین ارتباط بین پراکنش گونههای مرتعی غالب و عوامل محیطی در مراتع رینه واقع در دامنه جنوبی کوه دماوند هدف اصلی این تحقیق بود. برای نمونهبرداری از روش نمونهگیری طبقهبندی تصادفی مساوی استفاده شد. با طبقهبندی منطقه به کمک عوامل ارتفاع، شیب و جهت، منطقه به 37 واحد نمونهبرداری تقسیم شد. در سراسر منطقه 750 پلات 1 مترمربعی و ...
بیشتر
تعیین ارتباط بین پراکنش گونههای مرتعی غالب و عوامل محیطی در مراتع رینه واقع در دامنه جنوبی کوه دماوند هدف اصلی این تحقیق بود. برای نمونهبرداری از روش نمونهگیری طبقهبندی تصادفی مساوی استفاده شد. با طبقهبندی منطقه به کمک عوامل ارتفاع، شیب و جهت، منطقه به 37 واحد نمونهبرداری تقسیم شد. در سراسر منطقه 750 پلات 1 مترمربعی و 75 پلات 25 مترمربعی مستقر شد. 150 نمونه خاک نیز از عمق 0-30 سانتیمتری از کل منطقه جمعآوری گردید و در آزمایشگاه، 16 عامل خاکی شامل نیتروژن، ماده آلی، pH، فسفر، نقطه پژمردگی، ظرفیت زراعی، آب قابل دسترس، ظرفیت نگهداری آب، پتاسیم، آهک، رطوبت اشباع، وزن مخصوص ظاهری، وزن مخصوص حقیقی، درصد شن، سیلت و رس اندازهگیری شد. بعد از جمعآوری دادههای اقلیمی 16 عامل اقلیمی شامل میانگین رطوبت نسبی، میانگین بارندگی، میانگین دمای روزانه، میانگین حداقل دما، میانگین حداکثر دمای فصل بهار، تابستان و سالانه به همراه تعداد روزهای یخبندان سالانه، برای مطالعه انتخاب و اقدام به بازسازی دادههای ناقص شد. تصاویر IRS شامل باند قرمز و مادون قرمز نزدیک و باند PAN به همراه تعدادی از باندهای ترکیبی حاصل از نسبتگیری طیفی، تجزیه مؤلفه اصلی و ترکیب باند رنگی با سیاه و سفید بهعنوان دادههای مورد بررسی انتخاب شدند. سپس به کمک رگرسیون لجستیک برای هر گونه رابطه رگرسیون چند متغیره تهیه شد. نتایج نشان داد که از عوامل مورد مطالعه بیشتر عوامل خاکی و شیب، جهت شیب، میانگین حداقل دمای فصل بهار، تعداد روزهای یخبندان، میانگین دمای روزانه تابستان و بیشتر عوامل خاکی وارد روابط رگرسیونی شدند، همچنین دادههای ماهوارهای نیز بهعنوان ابزار مفیدی در نمایش حضور گونههای گیاهی بکار رفتند.
حسین ارزانی؛ حسین پوزش؛ جواد معتمدی (ترکان)؛ رسول میرآخورلی؛ سید علی نیک نژاد
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 384-394
چکیده
در این پژوهش، از 5 گونه مرتعی Festuca rubra،Astragalus glocucantus ، Astragalus flocoffus ،Acantolimon erinaceum و Acantophyllum sordidum در منطقه جاشلوبار سمنان، در سه مرحله فنولوژیکی (رشد رویشی، گلدهی و بذردهی) نمونهبرداری انجام شد. این گونهها، از گونههای مهم و نسبتا خوشخوراک مراتع منطقه بودند. در هر مرحله فنولوژیکی، 3 تکرار و برای هر تکرار 5 پایه گیاهی قطع شد. سپس تجزیه ...
بیشتر
در این پژوهش، از 5 گونه مرتعی Festuca rubra،Astragalus glocucantus ، Astragalus flocoffus ،Acantolimon erinaceum و Acantophyllum sordidum در منطقه جاشلوبار سمنان، در سه مرحله فنولوژیکی (رشد رویشی، گلدهی و بذردهی) نمونهبرداری انجام شد. این گونهها، از گونههای مهم و نسبتا خوشخوراک مراتع منطقه بودند. در هر مرحله فنولوژیکی، 3 تکرار و برای هر تکرار 5 پایه گیاهی قطع شد. سپس تجزیه شیمیایی برای اندازهگیری درصد نیتروژن (N)[1] و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی (ADF)[2] نمونههای گیاهی انجام گردید و بر مبنای درصد نیتروژن (N) و ADF، درصد پروتئین خام (CP)[3]، درصد هضمپذیری ماده خشک (DMD)[4] و مقدار انرژی متابولیسمی (ME)[5] گونهها، برآورد شد. بهمنظور تجزیه و تحلیل آماری دادهها از طرح کرتهای خرد شده در زمان در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با 15 تیمار در سه تکرار استفاده شد. پس از جمعآوری دادهها بهمنظور بررسی تغییرات شاخصهای کیفیت علوفه گونههای مورد مطالعه در مراحل مختلف فنولوژیکی، تجزیه واریانس مرکب انجام شد و میانگینها با استفاده از آزمون چند دامنه دانکن مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج بدستآمده نشان داد که ترکیب شیمیایی گیاهان مورد مطالعه، تغییرات قابل ملاحظهای داشتند و مرحله فنولوژیکی بر کیفیت علوفه اثر معنیداری داشت. با پیشرفت مراحل رشد، از میزان پروتئین خام (CP)، هضمپذیری ماده خشک (DMD) و انرژی متابولیسمی (ME) کاسته و بر میزان الیاف نامحلول در شوینده اسیدی (ADF) افزوده شد. نتایج بدستآمده در برآورد مقدار علوفه مورد نیاز روزانه دام چراکننده در مرتع و تعیین زمان مناسب چرای دام در مراتع مورد مطالعه، کاربرد دارد.
[1]- Nitrogen (N)
[2]- Acid detergent fiber (ADF)
[3]-Crude protein (CP)
[4]-Dry matter digestible (DMD)
[5]- Metabolizable energy (ME)
غلامرضا گودرزی؛ علی فرمهینی فراهانی؛ حمیدرضا میرداودی
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 395-405
چکیده
برای محاسبه ظرفیت مراتع تعیین حد بهرهبرداری مجاز گونههای مهم و کلیدی مراتع لازم و ضروریست. با داشتن مقادیر دقیق این فاکتور برای گونههای مرتعی است که میتوان ظرفیت واقعی مراتع را تعیین و از نابودی پوشش گیاهی، خاک و کاهش منابع آب در اراضی مرتعی جلوگیری نمود. Artemisia aucheri ، Bromus tomentellus، Kochia prostrata، Asperula glomerata و Buffonia koelzii گونههای ...
بیشتر
برای محاسبه ظرفیت مراتع تعیین حد بهرهبرداری مجاز گونههای مهم و کلیدی مراتع لازم و ضروریست. با داشتن مقادیر دقیق این فاکتور برای گونههای مرتعی است که میتوان ظرفیت واقعی مراتع را تعیین و از نابودی پوشش گیاهی، خاک و کاهش منابع آب در اراضی مرتعی جلوگیری نمود. Artemisia aucheri ، Bromus tomentellus، Kochia prostrata، Asperula glomerata و Buffonia koelzii گونههای کلیدی و مهم مراتع انجدان اراک میباشند که در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفتند. در این تحقیق ابتدا یک منطقه مناسب و کلیدی به مساحت یک هکتار در مراتع انجدان انتخاب شده و در سال اول حصارکشی و قرق گردید. از هر گونه40 پایه انتخاب شده و برداشتهای 25، 50، 75 درصد و تیمار شاهد اعمال شد (هر 10 پایه یک تیمار). برداشت توسط قیچی باغبانی و طی چهار سال بهصورت ماهیانه و در فصل چرای منطقه انجام شد. تأثیر بهرهبرداری در سالهای دوم تا پنجم با بررسی تغییرات در خصوصیات فنولوژیکی, تولید علوفه و بذر، شادابی، مرگومیر و سایر خصوصیات گونههای گیاهی منتخب مطالعه شد. نتایج نشان دادند که افزایش میزان بهرهبرداری موجب بروز مشکلات و زوال در تواناییهای حیاتی کلیه گونهها بهویژه در دو گونه Br.tomentellus و As.glomerata که خوشخوراکتر میباشند میگردد. با بررسی اثرهای برداشت در تیمارهای منتخب بر روی پایههای گیاهی، حد بهرهبرداری 25 درصد برای دو گونه Br.tomentellus و As.glomerata و حد بهرهبرداری50 درصد برای گونههای Ko.prostrata، Ar.aucheri و Bu.koelzii با بروز کمترین اثرهای منفی در خصوصیات گیاهی، مناسب تشخیص داده شدند. نتایج تجزیه واریانس دادههای علوفه نیز در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی (CRD) در سطح یک درصد برای کلیه گونهها معنیدار بود.
عادل جلیلی؛ کیان نجفی تیره شبانکاره
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 406-420
چکیده
به علت زآداوری طبیعی غیرقابل کنترل گونهی مهاجم و غیربومی کهورآمریکایی Prosopis juliflora در مناطق ساحلی جنوب کشور، اثر این گونه بر ویژگیهای خاک زیر تاج، در مناطق قلعه قاضی، بندرعباس، میناب و سیریک، در استان هرمزگان بررسی شد. پایههای این گونه در هر منطقه به طور تصادفی در قطعات یک هکتاری انتخاب شدند و بعد خاک زیر تاج و خارج ...
بیشتر
به علت زآداوری طبیعی غیرقابل کنترل گونهی مهاجم و غیربومی کهورآمریکایی Prosopis juliflora در مناطق ساحلی جنوب کشور، اثر این گونه بر ویژگیهای خاک زیر تاج، در مناطق قلعه قاضی، بندرعباس، میناب و سیریک، در استان هرمزگان بررسی شد. پایههای این گونه در هر منطقه به طور تصادفی در قطعات یک هکتاری انتخاب شدند و بعد خاک زیر تاج و خارج تاج، از دو ژرفای 15-0 و 30- 15 سانتیمتری خاک نمونهبرداری و در آزمایشگاه خصوصیاتی از قبیل pH، قابلیت هدایتالکتریکی، درصد رطوبت اشباع، کلسیم و منیزیم محلول، کلر، بیکربنات، سولفات، پتاسیم، کربن آلی، نیتروژن کل و فسفر قابل استفاده خاک اندازهگیری شد. نتایج این بررسی نشان داد که برخی مشخصات خاک مانند کربن آلی، قابلیت هدایتالکتریکی و pH خاک زیر تاج با خارج تاج درخت در برخی مناطق بهویژه در ژرفای 15-0 سانتیمتری دارای اختلاف معنیداری است. شایان ذکر است که تغییر ویژگیهای خاک زیر تاج در همه مناطق مورد مطالعه یکسان نبود و علت آن را میتوان به مدت استقرار پایههای این گونه در مناطق مختلف، شرایط رویشگاهی، وقوع دورههای ترسالی و خشکسالی و تراکم و تنوع گونههای بومی هر منطقه نسبت داد. گرچه برخی ویژگیهای خاک در زیر و خارج تاج این گونه دارای تفاوت معنیداری نبودند، اما به نظر میرسد روند تغییرات این ویژگیها به یک حالت نسبی ثابت و پایدار نرسیده است. بنابراین تأکید میشود که نقش این گونه مهاجم در رابطه با تحول در تنوع و تراکم پوشش گیاهی طبیعی زیر تاج را نمیتوان به طور قاطع فقط به تغییرات خاک نسبت داد.
نجمه فاریابی؛ منصور مصداقی؛ غلامعلی حشمتی؛ نعمت ا... مددی زاده
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 421-431
چکیده
یکی از مهمترین عوامل مؤثر در مدیریت بهرهبرداری از مراتع، شناخت از ترکیب گیاهی آن میباشد. بهرهبرداری غیراصولی از مراتع و عدم توجه به توان اکولوژیکی رویشگاههای مرتعی در بهره از این اراضی، عمدهترین دلایل تخریب مراتع میباشد. در این تحقیق ترکیب فلورستیکی و پوشش تاجی در مناطق مرجع (قرق)، کلید (با چرای متوسط) و بحرانی (با چرای ...
بیشتر
یکی از مهمترین عوامل مؤثر در مدیریت بهرهبرداری از مراتع، شناخت از ترکیب گیاهی آن میباشد. بهرهبرداری غیراصولی از مراتع و عدم توجه به توان اکولوژیکی رویشگاههای مرتعی در بهره از این اراضی، عمدهترین دلایل تخریب مراتع میباشد. در این تحقیق ترکیب فلورستیکی و پوشش تاجی در مناطق مرجع (قرق)، کلید (با چرای متوسط) و بحرانی (با چرای مفرط) بررسی و سه منطقه با یکدیگر مقایسه گردید. برای رتبهبندی درصد پوشش گیاهی با استفاده از روش وان در مارل پلاتهای 5/1×2 متری و برای شمارش تعداد گونه پلاتهای 5/0×1 متری به روش سیستماتیک- تصادفی، در سه منطقة انتخاب شدة مرجع، کلید و بحرانی انداخته شد. طبق نتایج بدستآمده فرم بیولوژیکی غالب از رابطه: تروفیت > همیکریپتوفیت > کاموفیت > ژئوفیت > فانروفیت، فرم رویشی غالب از رابطه: علفی > بوتهای > گراس > درختچهای و رتبهبندی پوشش گیاهی بر اساس تاجپوشش از رابطة: مرجع > کلید > بحرانی، پیروی مینماید. در منطقه بحرانی بهعلت چرای مفرط و خارج از فصل، تاج پوشش گیاهی بهشدت کاهش یافت و از میزان خوشخوراکی گیاهان کاسته شد.
محمد فیاض
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 432-442
چکیده
سیستم سنتی بهره برداری از مراتع بیشترین سهم را در بهره برداری از مراتع کشور برای تولیدات دامی دارد . جمعیت د ام مازادبر ظرفیت مراتع در این روش بهره برداری، علاوه بر تغییر در ترکیب پوشش گیاهی و تخریب مراتع، باعث کاهش بازدهی دام نیزمیشود. شناخت دامهای با عملکرد اقتصادی بیشتر زمینه کاهش دام با حفظ درآمد را در بهره برداری پایدار از مراتع ...
بیشتر
سیستم سنتی بهره برداری از مراتع بیشترین سهم را در بهره برداری از مراتع کشور برای تولیدات دامی دارد . جمعیت د ام مازادبر ظرفیت مراتع در این روش بهره برداری، علاوه بر تغییر در ترکیب پوشش گیاهی و تخریب مراتع، باعث کاهش بازدهی دام نیزمیشود. شناخت دامهای با عملکرد اقتصادی بیشتر زمینه کاهش دام با حفظ درآمد را در بهره برداری پایدار از مراتع فراهممینماید. در این تح قیق در استانهای تهران و اصفهان دو نوع دام در سه طبقه سنی در گله هایی با دو ترکیب گوسفند زندی، بزبومی در استان تهران و گوسفند نائینی و بز بومی در استان اصفهان بررسی گردید . هزینه دام براساس سرانه هزینه هر ر أس دامدر استفاده از هریک از منابع علوفه ای (مرتع، پس چر مزارع و علوفه دستی ) به تفکیک نوع دام و بر مبنای مدت استفاده محاسبهو درآمد بدستآمده براساس وزن دام مورد فروش در زمان عرضه به بازار محاسبه گردید . درآمد سایر محصولات دامی نظیر شیرو فراورده های مرتبط با آن، پشم، مو و کرک حاصل از گله و نیز بره زایی در درآمد دام منظور گردید . طرح براساس پایه آماریاسپلیت پلات که در آن تیمار اصلی نوع دام (گوسفند و بز) و تیمار فرعی سن دام (در طبقات سنی تا سه سال، 4 تا 6 سال وبیش از 6 سال ) انجام شد . نتایج نشان داد که تفاوتهای آشکاری بین میزان تولیدات در گله های دو استان وج ود دارد . از سویدیگر در بین وزن بره ها و بزغاله های بدستآمده از گله نیز تفاوت معنی دار وجود دارد . براساس نتایج آماری سن دام بر وزنبرهها و بزغاله ها م ؤثر بوده است ، به نحویکه بهترین سن بره زایی برای هر دو نژاد گوسفند نائینی و زندی و هم در بزهای بومی 3تا 6 سال تعیین گردید . البته در هر دو استان اصلی ترین منبع درآمد گوسفند بوده و بز عمد تاً تأمینکننده نیاز خانوارهای دامدارمی باشد.
داریوش قربانیان؛ منصور قدرتی؛ حیدر شرفیه؛ مسلم مظفری؛ امیر مسلم
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 443-456
چکیده
با هدف استفاده از فضای خالی بین Haloxylon ammodendron برای شناسایی و معرفی گونههای مناسب جهت کاشت همزمان باSeidlitzia Atriplex canescens، Salsola rigida از گونه های ،H. ammodendron بوتهای و تقویت اکوسیستم مناطق دارای پراکنشاستفاده شد. نحوه کاشت در قالب مدل آماری بلوکهای کامل تصادفی ، با 3 Anabasis setifera و Nitraria schoberi ،rosmarinusبلوک (تکرار) و هر بلوک با 6 تیمار در ایستگاه تحقیقات منابع ...
بیشتر
با هدف استفاده از فضای خالی بین Haloxylon ammodendron برای شناسایی و معرفی گونههای مناسب جهت کاشت همزمان باSeidlitzia Atriplex canescens، Salsola rigida از گونه های ،H. ammodendron بوتهای و تقویت اکوسیستم مناطق دارای پراکنشاستفاده شد. نحوه کاشت در قالب مدل آماری بلوکهای کامل تصادفی ، با 3 Anabasis setifera و Nitraria schoberi ،rosmarinusبلوک (تکرار) و هر بلوک با 6 تیمار در ایستگاه تحقیقات منابع طبیعی سمنان انجام ش د. صفات مورد سنجش شامل میزان رشد سالانه(اندازهگیری قطورترین شاخه ، شاخه بندی و طول شاخههای افقی در طی سن )، بازدهی تولید علوفه در سال و میزان استقرار نهال بود . باتحلیل و بررسی جد ولهای تجزیه واریانس و نتایج بدستآمده از آنها مشخص شد که بین بلوک ها اختلاف معنی داری در عواملاندازه گیری شده گونهها وجود ندارد . در زمینه استقرار در سطح 1% اختلاف معنی دار مش اهده شد . بهطوریکه بین تیمارها ، عوامل موردسنجش شامل رشد، استقر ار و تولید گونهها تحت شرایط موجود، تفاوتهای معنیداری را نشان داد. از نظر رشد ارتفاعی و تاج پوششS. rosmarinus ،A. setifera بهطور معنیداری با سایر گونهها تفاوت داشت. از نظر تعداد شاخه های فرعی H. ammodendron گونهبهترتیب در بهترین وضعیت قرار داشتند. این خصوصیت در بحث کنترل فرسایش و مقاومت در برابر چریده شدن A. canescens ووضعیت مناسبی را د اشت ند. از نظر استقرار S. rosmarinus و S. rigida ،H. ammodendron اهمیت داشت. از نظر تولید، گونههایتفاوت معنیدار بین گونهها مشاهده نشد و همه در یک گروه از نظر گروه بندی دانکن قرار گرفتند . اما از نظر تحلیل مشاهده ای،H. ammodendron و S. rosmarinus ،A. setifera ،N. schoberi بیشترین تعداد و بعد گونه های S. rigida و A. canescens گونه هایبه ترتیب تعداد گونه مستقر شده را به خود اختصاص دادند.
اکبر فخیره؛ احمد پهلوانروی؛ محمود نجفی زیلایی؛ محسن مرادزاده؛ سهیلا نوری
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 457-468
چکیده
مطالعات تفضیلی پوشش گیاهی در مناطق بیابانی بهدلیل محدودیتها و شرایط خاص این مناطق اغلب مشکل میباشد. فن سنجش از دور با داشتن قابلیتهای متعدد میتواند بهعنوان روشی کارآمد در این مناطق مورد استفاده قرار گیرد. هدف این مطالعه تعیین شاخص گیاهی مناسب جهت ارزیابی روند تغییرات پوشش گیاهی در منطقه بیابانی غرب کرخه طی یک دوره ...
بیشتر
مطالعات تفضیلی پوشش گیاهی در مناطق بیابانی بهدلیل محدودیتها و شرایط خاص این مناطق اغلب مشکل میباشد. فن سنجش از دور با داشتن قابلیتهای متعدد میتواند بهعنوان روشی کارآمد در این مناطق مورد استفاده قرار گیرد. هدف این مطالعه تعیین شاخص گیاهی مناسب جهت ارزیابی روند تغییرات پوشش گیاهی در منطقه بیابانی غرب کرخه طی یک دوره 18 ساله با استفاده از تصاویر سنجندههای TM (1991) و ASTER (2008) بود. پس از اندازهگیری سطح تاج پوشش گیاهی منطقه، بر روی تصاویر؛ تصحیح هندسی و اتمسفری، روشهای مختلف بارزسازی و طبقهبندی با روش حداکثر احتمال اعمال شد. نتایج نشان داد که شاخص PVI2 مناسبترین شاخص برای تهیه نقشة تغییرات پوشش گیاهی در سالهای موردنظر بود. بنابراین بر اساس این شاخص، نقشه نهایی تغییرات در سه کلاس بیابانزایی، بدونتغییر و احیا تولید گردید. همچنین نتایج نشان داد که در طول دوره مطالعه، بهدلیل اجرای طرحهای بیابانزدایی در بخشهایی از منطقه و انجام کشت تلفیقی، میزان سطح پوشش افزایش یافته و سطح تغییرات پوشش به 5/17 درصد از کل منطقه رسید. 8/69 درصد این تغییرات مثبت و در کلاس احیاء و 2/30 درصد از تغییرات منفی بوده که در کلاس بیابانزایی قرار گرفت.
رضا تمرتاش
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 469-481
چکیده
در مراتع کوهستانی وجود ترکیب پیچیدهای از عوامل مانند توپوگرافی، مراحل رشد پوشش گیاهی و توزیع آب، منجر به بروز مسائلی در توزیع چرا میشود. بهمنظور کمک در انتخاب ابزار مناسب تصحیح پراکنش چرا در مراتع کوهستانی، بررسی تأثیر توپوگرافی بر پوشش گیاهی مراتع ییلاقی حوزه واز در استان مازندران مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور، ابتدا ...
بیشتر
در مراتع کوهستانی وجود ترکیب پیچیدهای از عوامل مانند توپوگرافی، مراحل رشد پوشش گیاهی و توزیع آب، منجر به بروز مسائلی در توزیع چرا میشود. بهمنظور کمک در انتخاب ابزار مناسب تصحیح پراکنش چرا در مراتع کوهستانی، بررسی تأثیر توپوگرافی بر پوشش گیاهی مراتع ییلاقی حوزه واز در استان مازندران مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور، ابتدا با بازدید میدانی و شناسایی قطعات همگن از نظر چرای دام، 5 واحد بهرهبرداری تعیین گردید و مناطقی بهعنوان معرف در آنها انتخاب و نمونهبرداری به روش تصادفی صورت گرفت. اندازه قطعات نمونه یک متر مربع و تعداد آن به روش آماری تعیین شد. در هر پلات، تولید به روش قطع و توزین، میزان بهرهبرداری با استفاده از روش ارتفاع به وزن و بر اساس وزن خشک و درصد تاج پوشش هر گونه گیاهی اندازهگیری شد. در نهایت با استفاده از نرمافزار SPSS، مقایسه عوامل گیاهی مورد بررسی در واحدهای بهرهبرداری با استفاده از طرح کاملاً تصادفی با تکرارهای نامساوی انجام شد، و ضریب همبستگی بین هر یک از متغیرهای مستقل (شیب، جهت و ارتفاع) با متغیرهای وابسته (تولید، درصد تاج پوشش و بهرهبرداری) تعیین گردید. همچنین مؤثرترین عامل از بین آنها و اثر متقابل متغیرهای مستقل به کمک رگرسیون چندمتغیره گام به گام تعیین شد. نتایج این تحقیق نشان داد که از بین عوامل توپوگرافی مورد مطالعه، شیب و بعد جهت بیشترین همبستگی را با میزان بهرهبرداری دام داشته و عامل ارتفاع رابطهای نشان نداده است، ولی بر میزان تولید و تاج پوشش گیاهی مؤثر بوده است.
اسفندیار جهانتاب؛ یاسر قاسمی آریان؛ عادل سپهری؛ بهاره حنفی؛ عنایت الله یزدان پناه
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 482-489
چکیده
آگاهی از الگوی پراکنش مکانی گیاهان در هر منطقه از مقدمات و ضروریات اندازهگیری و بررسی پوشش گیاهیست که در تعیین روش مدیریت نقش بهسزایی دارد. بهمنظور تعیین الگوی پراکنش 3 گونهArtemisia aucheri، Kelussia odoratissima و Prangos ferulaceae از گونههای غالب منطقه دیشموک در شمال غرب استان کهگیلویه و بویر احمد، 100 پلات 2*2 مترمربعی در امتداد 6 ترانسکت 100 متری ...
بیشتر
آگاهی از الگوی پراکنش مکانی گیاهان در هر منطقه از مقدمات و ضروریات اندازهگیری و بررسی پوشش گیاهیست که در تعیین روش مدیریت نقش بهسزایی دارد. بهمنظور تعیین الگوی پراکنش 3 گونهArtemisia aucheri، Kelussia odoratissima و Prangos ferulaceae از گونههای غالب منطقه دیشموک در شمال غرب استان کهگیلویه و بویر احمد، 100 پلات 2*2 مترمربعی در امتداد 6 ترانسکت 100 متری به طور تصادفی مستقر شد و تعداد پایههای گیاهی مورد نظر در هر پلات شمارش گردید. با استفاده از این اطلاعات، مناسبترین و دقیقترین شاخصهای کوادراتی پراکنش (شاخص گرین و شاخص موریسیتای استاندارد) محاسبه شدند. نتایج نشان داد که الگوی پراکنش گونههای Kelussia odoratissima وPrangos ferulaceae تصادفی با گرایش به حالت کپهای خفیف تا متراکم است و الگوی پراکنش گونه Artemisia aucheri بهصورت یکنواخت تا تصادفی با گرایش کپهای بسیار خفیف است.
حسین بتولی؛ امرعلی شاهمرادی
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 490-497
چکیده
تحقیق حاضر در خصوص آتاکولوژی گیاه بیابانی و مرتعی"علف شتر"(Asthenatherum forsskalii (Vahl) Nevski) در اکوسیستمهای نواحی خشک تا فراخشک بیابانهای حوزه مسیله (استان اصفهان) انجام شد. این گیاه مرتعی شندوست، از خانواده گندمیان (Poaceae) بوده که به صورت بوتهای با انشعابهای هوایی متعدد، در گستره ماسهزارهای بیابانی رویش یافته است. ...
بیشتر
تحقیق حاضر در خصوص آتاکولوژی گیاه بیابانی و مرتعی"علف شتر"(Asthenatherum forsskalii (Vahl) Nevski) در اکوسیستمهای نواحی خشک تا فراخشک بیابانهای حوزه مسیله (استان اصفهان) انجام شد. این گیاه مرتعی شندوست، از خانواده گندمیان (Poaceae) بوده که به صورت بوتهای با انشعابهای هوایی متعدد، در گستره ماسهزارهای بیابانی رویش یافته است. بهمنظور مطالعه اکولوژی فردی این گونه مرتعی، رویشگاههای آن در عرصههای بیابانی ریگ بلند آران و بیدگل مشخص شد. پس از تعیین رویشگاه، ویژگیهای بومشناختی آن، نظیر محدوده ارتفاعی، توپوگرافی، اقلیم، خاک، گیاهان همراه، چگونگی حضور گونه مورد مطالعه در پوشش گیاهی، سیستم ریشه، فنولوژی و نحوه زادآوری گیاه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدستآمده از این تحقیق نشان داد که رویشگاههای این گیاه به صورت لکههای پراکنده در گستره ماسهزارها و دامنه تپههای ماسهای فعال و روان توزیع شدهاند. این گونه بیابانی در محدوده ارتفاعی 780 تا 1150 متر از سطح دریا رویش دارد و میانگین بارندگی سالیانه رویشگاههای علف شتر، بین 80 تا 120 میلیمتر در نوسان است. میانگین دمای متوسط سالانه نیز 1/19 درجه سانتیگراد میباشد. این گیاه در روی خاکهای با بافت سبک شنی با میزان اسیدیته 5/7 تا 5/8 و هدایتالکتریکی 34/0 تا 1/5 دسیزیمنس بر متر گسترش دارد. علف شتر دارای سیستم ریشهای افشان با طول ریشه بالغ بر 6 متر میباشد. روی تمام ریشههای افشان، غلافی از شندانه فرا گرفته است. میانگین پوشش گیاهی تاجی این گونه 2/4%، میانگین تراکم بوتهها بین 11875 پایه تا 32500 پایه در هکتار و فراوانی 72% میباشد. شروع رشد رویشی این گیاه، در اواخر بهمنماه، زمان ظهور گلآذین نیمه دوم اردیبهشت و بذرها در اواخر خردادماه میرسند. دوره خواب تابستانه آن از اواخر تیرماه آغاز شده و تا اواسط شهریورماه ادامه مییابد. تجدید حیات این گیاه از طریق بذر و ایجاد جستهای هوایی و تشکیل ریشههای نابجا در ناحیه یقه امکانپذیر است. بارزترین گیاهان همراه رویشگاههای علف شتر، علفزارهای"کلبیت"(Cyperus eremicus) و گونههای مختلف از جنس "اسکنبیل" (Calligonum spp.) میباشد. بر اساس نتایج بدستآمده از این تحقیق، علف شتر گیاهی شندوست بیابانی محسوب میشود که علاوه بر حفاظت و تثبیت خاک در گستره ماسهزارها، نقش مهمی در تأمین علوفه مورد نیاز دامهای مراتع قشلاقی ایفا میکند.
سیدجعفر سیداخلاقی؛ حمیدرضا عباسی؛ عمار رفیعی امام؛ محمد درویش
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 498-511
چکیده
بیابانزایی، پدیدهای چندعاملی و ناظر به ابعاد مختلف است. از اینرو این مفهوم در حوزه منابع طبیعی و محیطزیست حول محورهای متعددی قابل بررسی است. امروزه یکی از مهمترین دغدغههایی که موجبات تعمق و توجه جدی صاحبنظران و برنامهریزان را به سوی مفهوم بیابانزدایی و یا مهار بیابانزایی جلب نموده، واقعیت رشد شتابان و انبوهی ...
بیشتر
بیابانزایی، پدیدهای چندعاملی و ناظر به ابعاد مختلف است. از اینرو این مفهوم در حوزه منابع طبیعی و محیطزیست حول محورهای متعددی قابل بررسی است. امروزه یکی از مهمترین دغدغههایی که موجبات تعمق و توجه جدی صاحبنظران و برنامهریزان را به سوی مفهوم بیابانزدایی و یا مهار بیابانزایی جلب نموده، واقعیت رشد شتابان و انبوهی جمعیت در محیطها و مناطق اکولوژیک و تداوم آن در آینده از یکسو و رشد حیرتآور و چشمگیر کلانشهرها و توسعه صنعتی لجامگسیخته بهویژه در کشورهای جنوب و پیامدهای زیانبار آن برای ساکنان این مناطق میباشد. از طرفی زمین یک منبع محدود است و با گذشت زمان در بسیاری از کشورها، با توجه به رشد تصاعدی جمعیت و مراکز شهری و همچنین استفادههای وسیع از زمین و از سوی دیگر با توجه به این واقعیت که تنها 5 میلیون km2 از سطح کرهزمین برای استفاده پایدار در آینده باقیمانده است، وضعیت بدتر خواهد شد. مباحث زیادی پیرامون پذیرش میزان جمعیت بر اساس کیفیت اراضی بهمنظور حفظ پایداری منابع و محیط زیست وجود دارد. هدف این مقاله برآورد توان تحمل جمعیتپذیری منطقه تهران و البرز بر مبنای قابلیت واحدهای اراضی بهکمک روش معرفی شده توسط بخش مرکزی کشاورزی آمریکاست. این کار اولین گام برای تعیین میزان تخریب سرزمین جهت تشخیص خطر بیابانزایی انسانساخت میباشد. در شرایط کنونی آنچه مسلم است روند تحولات جمعیتی استانهای تهران و البرز منجر به پیدایش زمینههای ناپایداری محیطی و بیابانزایی به مفهوم تخریب و افت کارایی سرزمین شده است. برپایه نتایج بهدستآمده کلاسهای 1، 4 و 9 کیفیت اراضی در منطقه بهترتیب 38/20، 93/14و 44/37 درصد از مساحت استان را داراست و این سه کلاس با توجه به توان تولید مربوطه، 9/81 درصد کل توان جمعیتپذیری منطقه را به خود اختصاص میدهند. ارزیابی قلمرو تحت تأثیر بیابانزایی ناشی از فشار جمعیت نشان داد که 38/13 درصد از اراضی مناطق مورد مطالعه با مساحتی معادل 251800 هکتار در گروه مناطق در معرض بیابانزایی کم، 23 درصد در دسته مناطق در معرض بیابانزایی متوسط، 06/25 درصد در قلمرو نواحی با درجه تأثیرپذیری زیاد از بیابانزایی و 55/38 درصد دیگر از اراضی در معرض بیابانزایی شدید قرار دارند. بر همین اساس معلوم شد که جمعیت کنونی استان تهران 05/3 برابر جمعیت مطلوب آن است. این نسبت در مناطق پرتراکمی مانند تهران، کرج، شهریار و رباط کریم تا 7/4 برابر نیز میرسد. البته محدوده عملیاتی این پژوهش به دلیل انجام آن در زمان قبل از تأسیس استان البرز شامل محدوده اداری سیاسی استان تهران در سال 1387میباشد.
مرتضی خداقلی؛ فرهنگ قصریانی؛ مینا بیات؛ مژگان السادات عظیمی
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 512-521
چکیده
بهرهبرداری اصولی و مناسب از گیاه در مرتع یکی از اصول پایداری تولید در اکوسیستمهای مرتعی است که موجب بهرهگیری مداوم و اقتصادی از مرتع میگردد. برای نیل به پایداری و تداوم تولید در مراتع استپی، مطالعه اثر شدتهای مختلف برداشت بر تولید علوفه و بنیه و شادابی گونه Stipa arabica از سال 1386 تا 1389 در سایت سه اصفهان به اجرا درآمد. تیمارهای ...
بیشتر
بهرهبرداری اصولی و مناسب از گیاه در مرتع یکی از اصول پایداری تولید در اکوسیستمهای مرتعی است که موجب بهرهگیری مداوم و اقتصادی از مرتع میگردد. برای نیل به پایداری و تداوم تولید در مراتع استپی، مطالعه اثر شدتهای مختلف برداشت بر تولید علوفه و بنیه و شادابی گونه Stipa arabica از سال 1386 تا 1389 در سایت سه اصفهان به اجرا درآمد. تیمارهای آزمایشی در هر بلوک شامل چهار شدت برداشت 25، 50 و 75 درصد و شاهد (بدون برداشت) بودند. در هر تیمار 10 پایه از گونه بهعنوان تکرار مورد نظر قرار گرفته که بر روی هریک متغیرهای وابسته مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج بدستآمده با آزمایش فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی با ده تکرار و به مدت چهار سال در سایت سه اصفهان در نرمافزار SAS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادند که تولید علوفه گونه Stipa arabica در اثر برداشتهای مختلف از لحاظ آماری معنیدار نمیباشد و تا 75 درصد هم میتوان از این گونه برداشت نمود، منتهی در شدت برداشت سنگین از میزان بنیه و شادابی این گونه در طول سالهای مورد آزمایش کاسته شد؛ بهطوریکه میزان شدت برداشت در سالهای مختلف در سطح 1 درصد معنیدار شد و در طول 4 سال به تدریج میزان تولید کاهش یافت. با توجه به دادههای طرح میزان شدت برداشت برای گونهStipa arabica در این منطقه، به میزان50 درصد پیشنهاد میگردد تا سلامتی و شادابی این گونه نیز در طول سالهای برداشت حفظ شود.
تقی میرحاجی؛ عباسعلی سندگل؛ حسن یگانه بدرآبادی
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 522-534
چکیده
بررسی استقرار و زندهمانی10 اکسشن از گونه مرتعی .Elytrigia libanoticus L، برای انتخاب سازگارترین آنها در ایستگاه تحقیقات مراتع همند آبسرد با خاک نیمهسنگین که در70 کیلومتری شرق تهران واقع شده انجام شد. آزمایش از سال 1382 شروع و تا سال 1385 ادامه یافت. 25 پایه از هر اکسشن روی خطوط 13 متری با فاصله 50 سانتیمتر کشت شدند. فاصله خطوط از یکدیگر 75/0 متر ...
بیشتر
بررسی استقرار و زندهمانی10 اکسشن از گونه مرتعی .Elytrigia libanoticus L، برای انتخاب سازگارترین آنها در ایستگاه تحقیقات مراتع همند آبسرد با خاک نیمهسنگین که در70 کیلومتری شرق تهران واقع شده انجام شد. آزمایش از سال 1382 شروع و تا سال 1385 ادامه یافت. 25 پایه از هر اکسشن روی خطوط 13 متری با فاصله 50 سانتیمتر کشت شدند. فاصله خطوط از یکدیگر 75/0 متر بود. شادابی و زندهمانی همراه با برآورد تولید بذر و علوفه و سایر فاکتورهای رشد، سال به سال اندازهگیری شد. هدف این بررسی تعیین زندهمانی و استقرار اکسشنهای گونه فوق و انتخاب بهترین آنها میباشد. ابتدا دادههای بدستآمده در سالهای مختلف را در محیط Excel وارد نموده و بعد با استفاده از نرمافزار Irirstat آنالیز شدند. سپس با استفاده از روش AMMI اثرات متقابل اکسشنها و محیط و اثرهای جمعپذیری دادهها در سالهای مختلف در قالب طرح بلوک کامل تصادفی محاسبه شدند. مقایسه میانگینهای زندهمانی با آزمون دانکن در سطح 5% انجام شد. نتایج نشان داد که در کلیه سالهای بررسی(1385- 1382) بین اکسشنها از نظر زندهمانی و استقرار اختلاف معنیدار در سطح 1% وجود داشت. اکسشن 4 (10627) با بیشترین زندهمانی و اکسشنهای 1، 5 و 10 (10624، 10628 و 10633) با کمترین زندهمانی بهترتیب قویترین و ضعیفترین اکسشن شناخته شدند.
مرضیه قمشیون؛ آرش ملکیان؛ خسرو حسینی؛ سعید قره چلو؛ محمدرضا خاموشی
دوره 19، شماره 3 ، آذر 1391، صفحه 535-545
چکیده
امروزه بهدلیل کمبود آب در کشور بهخصوص در مناطق بیابانی و نیمهبیابانی، مدیریت بهینه و استفاده از منابع آب زیرزمینی لازم و ضروریست. در این پژوهش تغییرات پنج ویژگی هدایتالکتریکی، کلر، غلظت املاح محلول، سدیم و سولفات آبهای زیرزمینی دشت سمنان در طول دوره آماری مورد مطالعه (از سال آبی 79-78 تا 89-88) مورد بررسی قرار گرفت. بهمنظور ...
بیشتر
امروزه بهدلیل کمبود آب در کشور بهخصوص در مناطق بیابانی و نیمهبیابانی، مدیریت بهینه و استفاده از منابع آب زیرزمینی لازم و ضروریست. در این پژوهش تغییرات پنج ویژگی هدایتالکتریکی، کلر، غلظت املاح محلول، سدیم و سولفات آبهای زیرزمینی دشت سمنان در طول دوره آماری مورد مطالعه (از سال آبی 79-78 تا 89-88) مورد بررسی قرار گرفت. بهمنظور انتخاب مدل مناسب برای برازش بر روی واریوگرام تجربی از مقدار ریشه مجذور مربعات خطای[1] کمتر و استحکام ساختار فضایی قویتر استفاده شد. بهمنظور پهنهبندی ویژگیهای کیفی آب از روش عکس فاصله با توانهای 1 تا 5 و دو روش زمینآماری (کریجینگ و کوکریجینگ) استفاده گردید. سپس با استفاده از روش اعتبارسنجی حذفی، روش کوکریجینگ برای عاملهای کیفی در67 درصد حالات در مقایسه با سایر روشهای میانیابی مورد بررسی دارای دقت بالا (MAE و MBE کمتر) میباشد. مقایسه نقشههای پهنهبندی مکانی عاملهای کیفی نشان داد که در طول دوره آماری 11 ساله مورد بررسی میزان این عاملها بهصورت هستههایی در حال پیشروی به سمت چاههای انتخابی شماره 15 و 23 میباشد و همچنین در مرزهای دشت از یک روند افزایشی برخوردار است. ولی در قسمتهای مرکزی هر دو دشت سمنان و سرخه تغییر محسوسی در طی دوره آماری مشاهده نشد. از عوامل مؤثر بر نتایج بدستآمده میتوان به لیتولوژی سازندهای حواشی، برداشت بیرویه از چاههای این مناطق، افزایش تبخیر و در نتیجه کاهش سطح تراز آب زیرزمینی و اعمال روش نامناسب آبیاری و کشاورزی در این منطقه اشاره کرد.
1-RMSE