حسین ارزانی؛ جواد معتمدی؛ فیروزه مقیمی نژاد؛ رضا سیاه منصوری
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 607-614
چکیده
تعیین کیفیت علوفه که به عنوان توانایی علفهای مرتعی در فراهم کردن سطح مطلوب عملکرد دام تعریف میشود، یکی از نیازهای اساسی در مدیریت صحیح مراتع محسوب میگردد. در تحقیق حاضر، کیفیت علوفه پنج گونه مرتعی Astragalus remotijugus، Hordeumbulbosum ، Onobrychis melanotricha، Phlomis persicaوPicris sterigosaکه از گونههای مهم مورد چرای گوسفند نژاد لری لرستان در مراتع زاغه لرستان ...
بیشتر
تعیین کیفیت علوفه که به عنوان توانایی علفهای مرتعی در فراهم کردن سطح مطلوب عملکرد دام تعریف میشود، یکی از نیازهای اساسی در مدیریت صحیح مراتع محسوب میگردد. در تحقیق حاضر، کیفیت علوفه پنج گونه مرتعی Astragalus remotijugus، Hordeumbulbosum ، Onobrychis melanotricha، Phlomis persicaوPicris sterigosaکه از گونههای مهم مورد چرای گوسفند نژاد لری لرستان در مراتع زاغه لرستان میباشند، در سه مرحله رشد (رشد رویشی، گلدهی و بذردهی) در سال 1389 مورد بررسی قرار گرفت. در هر مرحله 3 نمونه و برای هر نمونه حداقل 5 پایه گیاهی به روش کاملاًً تصادفی قطع گردید. سپس نمونهها در هوای آزاد خشک و آسیاب شدند. مقادیر پروتئین خام (CP) و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی (ADF) نمونهها در آزمایشگاه اندازهگیری و مقادیر هضمپذیری ماده خشک (DMD) و انرژی متابولیسمی (ME) گونهها، توسط روابط پیشنهادی برآورد شد. نتایج نشان داد که اثر متقابل گونه و مرحلة رشد در تمامی شاخصهای کیفیت علوفه در سطح 5 درصد دارای اختلاف معنیدار است و کیفیت علوفه گونههای مورد بررسی در مراحل مختلف رشد با همدیگر متفاوت است. با پیشرفت مراحل رشد، در اثر کاهش مقدار پروتئین خام، هضمپذیری ماده خشک و انرژی متابولیسمی، از کیفیت علوفه کاسته میشود. بیشترین مقدار پروتئین خام (17/18 درصد) متعلق به مرحله رشد رویشی گونه Phlomispersicaو کمترین مقدار مربوط به مرحله بذردهی گونهHordeum bulbosum است. بیشترین مقدار هضمپذیری (44/66 درصد) و انرژی متابولیسمی (30/9 مگاژول بر کیلوگرم ماده خشک) مربوط به مرحله رشد رویشی گونه Onobrychismelanotricha و کمترین مقدار هضمپذیری (65/42 درصد) و انرژی متابولیسمی (25/5 مگاژول بر کیلوگرم ماده خشک) مربوط به مرحله بذردهی گونه Picrissterigosa میباشد. میانگین مقادیر پروتئین خام گونهها در مراحل مختلف رشد در واحد وزن پوشش گیاهی مراتع منطقه بترتیب عبارت است از؛ 22/16، 43/12 و 01/10 درصد که در هر سه مرحله، بالاتر از مقدار تقریبی سطح بحرانی آن (7 درصد) برای تامین نیاز روزانه یک واحد دامی است. همچنین میانگین مقادیر هضم پذیری گونهها در واحد وزن پوشش گیاهی در مراحل مختلف رشد به ترتیب؛ 73/63، 06/56 و 77/51 درصد میباشد که در تمامی مراحل رشد، بالاتر از سطح بحرانی آن (50 درصد) برای نیاز نگهداری واحد دامی است. مقادیر انرژی متابولیسمی نیز در مراحل مختلف رشد به ترتیب عبارت است از؛ 77/8، 53/7 و 80/6 مگاژول بر کیلوگرم ماده خشک که مقدار آنها در مرحله رشد رویشی، بیشتر و در مرحله گلدهی و بذردهی، کمتر از مقدار تقریبی سطح بحرانی آن (8 مگاژول) برای تامین نیاز نگهداری روزانه یک واحد دامی است. نتیجهگیری میشود که مراحل رشد رویشی و گلدهی گیاهان قادر به تامین نیاز پروتئینی و انرژی متابولیسمی واحد دامی میباشند، ولی در مراحل پایانی رشد، قادر به تامین نیاز پروتئینی واحد دامی نخواهد بود که منجر به کاهش عملکرد دام در مرتع خواهد شد. بنابراین به منظور حفظ حالت نگهداری دام و بازده اقتصادی گله در مراحل پایانی رشد مرتع، استفاده از مکملهای غذایی توصیه میشود.
مرتضی حسینی توسل؛ حسین ارزانی؛ منوچهر فرج زاده اصل؛ محمد جعفری؛ ساسان بابایی کفاکی؛ اصغر کهندل
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 615-624
چکیده
نحوه پراکنش و میزان تغییرات پوشش گیاهی مراتع در طی زمان، نشاندهنده مسیر توالی اکوسیستم به سوی قهقرا یا اوج است. یکی از مهمترین عوامل موثر در این تغییرات عوامل اقلیمی است. با توجه به بحران تغییرات اقلیمی که نظام بین الملل از دهه 1990 با آن مواجه شده لازم است اثر این تغییرات بر روی پوشش گیاهی مراتع مورد بررسی قرار گیرد. برای بررسی این تغییرات ...
بیشتر
نحوه پراکنش و میزان تغییرات پوشش گیاهی مراتع در طی زمان، نشاندهنده مسیر توالی اکوسیستم به سوی قهقرا یا اوج است. یکی از مهمترین عوامل موثر در این تغییرات عوامل اقلیمی است. با توجه به بحران تغییرات اقلیمی که نظام بین الملل از دهه 1990 با آن مواجه شده لازم است اثر این تغییرات بر روی پوشش گیاهی مراتع مورد بررسی قرار گیرد. برای بررسی این تغییرات روشهای مختلفی از جمله مطالعات میدانی وآماربرداریهای دراز مدت وجود دارد. یکی از روشهایی که امروزه میتواند ما را در مطالعه این فرایند یاری نماید استفاده از تصاویر ماهوارهای و ابزار سنجش از دور است. در این مطالعه با استفاده از تصاویر ماهوارههای TM و ETM+ تغییرات پوشش گیاهی در مراتع استان البرز در بین سالهای 2000 تا 2011 به تفکیک شهرستان پایش شد و ارتباط آن با سه عامل اقلیمی شامل متوسط بارندگی، دما و رطوبت نسبی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که شهرستان طالقان بطور معنیداری بالاترین شاخص NDVI را در ماه می (10اردیبهشت تا 10خرداد) دارا است. پس از آن شهرهای ساوجبلاغ و کرج قرار دارند که دارای تشابه از نظر رفتار تغییرات شاخص نیز میباشند. پس از آنها بترتیب اشتهارد و نظرآباد با اختلاف معنیدار کمتر قرار دارند. بر اساس مدل بدست آمده بترتیب بارندگی ماههای آبان، شهریور، اسفند، بهمن و متوسط سالانه بیشترین اثر مثبت را برای رشد گیاهان مرتعی داشته است و سایر فاکتورهای دما و رطوبت نسبی رابطه معنیداری با پوشش گیاهی دوره مورد نظر ندارد. روند تغییرات پوشش گیاهی نشان داد که بعد از سال 2000 میزان پوشش گیاهی کاهش یافته و در سال 2011 مجدداً افزایش یافته است.
فاطمه علیلو؛ فرشاد کیوان بهجو؛ جواد معتمدی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 625-638
چکیده
پژوهش حاضر، با هدف بررسی ارتباط تولید گونههای مرتعی Artemisiaaucheri وAgropyrontrichophorum با ویژگیهای مورفولوژیکی آنها شامل قطر متوسط تاج پوشش، قطر یقه، ارتفاع و درصد تاج پوشش در سطح گونه و ارائه مدلهای رگرسیونی انجام پذیرفته است. بدین منظور سه رویشگاه مرتعی در مراتع منطقه دیزج بطچی و قطور شهرستان خوی انتخاب شدند. پس از انتخاب مناطق نمونهبرداری ...
بیشتر
پژوهش حاضر، با هدف بررسی ارتباط تولید گونههای مرتعی Artemisiaaucheri وAgropyrontrichophorum با ویژگیهای مورفولوژیکی آنها شامل قطر متوسط تاج پوشش، قطر یقه، ارتفاع و درصد تاج پوشش در سطح گونه و ارائه مدلهای رگرسیونی انجام پذیرفته است. بدین منظور سه رویشگاه مرتعی در مراتع منطقه دیزج بطچی و قطور شهرستان خوی انتخاب شدند. پس از انتخاب مناطق نمونهبرداری در هر یک از رویشگاههای مذکور، نمونهبرداری به روش تصادفی- سیستماتیک در داخل پلاتهای یک متر مربعی که به فواصل 10 متر از یکدیگر قرار داشتند و در امتداد ترانسکتهای صد متری، صورت گرفت. مدلهای رگرسیونی متنوعی که شامل مدلهای تک بعدی (مدلهایی که از یک ویژگی برای برآورد تولید استفاده میکنند) و دو بعدی (مدلهایی که از دو ویژگی برای برآورد تولید استفاده میکنند) و مدلهای رگرسیون چندگانه (مدلهایی که از چند ویژگی برای برآورد تولید استفاده میکنند) استفاده گردید. از بین مدلهای معنیدار براساس معیارهای ارزیابی مدل، بهترین مدل در سطح گونه گزینش شد. نتایج نشان داد که هر یک از ویژگیهای مورد بررسی با تولید رابطه معنیداری دارند. مدلهای تک بعدی نتیجه بهتری را به نمایش گذاشتند و قطر متوسط تاج پوشش (D1) در هر دو گونه و هر سه مکان مرتعی به عنوان کارآمدترین ویژگی مورفولوژیکی جهت برآورد تولید انتخاب گردید. لذا استفاده از مدلهای تک بعدی توانی، سیگموئید، درجه دو و درجه سه در مکان مرتعی دیزج بطچی 1 و مدل تک بعدی درجه سه در مکان مرتعی قطور بر اساس قطر متوسط تاج پوشش (D1) در گونه مرتعی Artemisia aucheri؛ و مدل تک بعدی درجه سه بر اساس قطر یقه در مکان مرتعی دیزج بطچی 2 و گونه مرتعی Agropyrontrichophorumتوصیه میگردد.
مرتضی ابطحی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 639-647
چکیده
این تحقیق با هدف بررسی اثر عمق کاشت و ذخیره نزولات بر استقرار گونههای مرتعی - Prangos uloptera- Prangos latiloba-Ferula ovina- Astragalus eriopodus -Onobrychis melanotricha در ارتفاعات کاشان اجراء شد. کشت در فصل پاییز با استفاده از آرایش کرتهای یکبار خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل با و بدون ذخیره نزولات و بذرکاری در اعماق ...
بیشتر
این تحقیق با هدف بررسی اثر عمق کاشت و ذخیره نزولات بر استقرار گونههای مرتعی - Prangos uloptera- Prangos latiloba-Ferula ovina- Astragalus eriopodus -Onobrychis melanotricha در ارتفاعات کاشان اجراء شد. کشت در فصل پاییز با استفاده از آرایش کرتهای یکبار خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل با و بدون ذخیره نزولات و بذرکاری در اعماق 1 ، 5/2 و 4 سانتیمتر بود. به منظور ذخیره نزولات، از شیار پشته، روی خطوط تراز استفاده شد. صفت مورد ارزیابی، زندهمانی گیاهان در اواخر فصل بهار (انتهای رشد رویشی) طی 3 سال اجرای طرح بود. دادهها در محیط MSTATC مورد تجزیه آماری قرار گرفت و میانگینها در صورت معنیدار بودن اثر عامل آزمایشی، بر اساس آزمون چند دامنهای دانکن در سطح آماری 5 درصد مقایسه گردید. نتایج نشان داد که گونه P.latiloba تحت تیمار با ذخیره نزولات در عمق 1 و 5/2 سانتیمتر با میانگین 73 درصد ، گونه F.ovina با ذخیره نزولات و عمق 1 سانتیمتر با میانگین 100درصد، گونه A.eriopodus با ذخیره نزولات و عمق 1 سانتیمتر با میانگین 80 درصد و گونه O.melanotricha با ذخیره نزولات و عمق 1 سانتیمتر با میانگین 53 درصد بیشترین درصد زندهمانی را داشته است. اما اعمال تیمار ذخیره نزولات بر روی گونه P.uloptera موثر نبوده و تنها عمق کشت 5/2 سانتیمتر با میانگین 73 درصد، بالاترین زندهمانی را نشان میدهد.
رضا عرفانزاده؛ آزاده عالم زاده گرجی؛ سیدحسن زالی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 648-657
چکیده
حفظ تنوع و ترکیب گیاهی یکی از اهداف اصلی مدیریت اکوسیستمها است و با اندازهگیری تنوع گونهای میتوان توصیههای مدیریتی لازم را ارائه نمود. هدف از این مطالعه مقایسه دو روش شامل جوانهزنی و ترکیبی در برآورد ترکیب و تنوع گونهای بانک بذر خاک میباشد. بدین منظور نمونهبرداری از خاک از 28 پلات زوجی از دو عمق 5-0 و 10-5 سانتیمتر انجام گرفت. ...
بیشتر
حفظ تنوع و ترکیب گیاهی یکی از اهداف اصلی مدیریت اکوسیستمها است و با اندازهگیری تنوع گونهای میتوان توصیههای مدیریتی لازم را ارائه نمود. هدف از این مطالعه مقایسه دو روش شامل جوانهزنی و ترکیبی در برآورد ترکیب و تنوع گونهای بانک بذر خاک میباشد. بدین منظور نمونهبرداری از خاک از 28 پلات زوجی از دو عمق 5-0 و 10-5 سانتیمتر انجام گرفت. سپس خصوصیات بانک بذر خاک با دو روش جوانهزنی وترکیبی مشخص شدند. نتایج نشان داد که در مجموع 68 گونه گیاهی در ترکیب بانک بذر به دو روش شناسایی شدند. فراوانی نسبی تروفیتها در هر دو روش مطالعه بیشتر از سایر فرمهای رویشی بود. در روش جوانهزنی ژئوفیتها و همیکریپتوفیتها به طور معنیداری بیشتر از روش ترکیبی ظاهر شدند. تشابه بانک بذر و پوشش روزمینی در کل پایین و در روش جوانهزنی بیشتر از ترکیبی بود. از آنجا که تنوع گونههای گیاهی نقش مهمی در عملکرد اکوسیستمها دارد، در این تحقیق سعی شد تا با استفاده از مطالعات بانک بذر خاک که در حقیقت بخش مهمی از ترکیب گیاهی یک منطقه میباشد و از عوامل مهم در حفظ و احیای پوشش گیاهی است، به درک بهتری در راستای حفظ تنوع گیاهی دست یافت.
وحیده عبداللهی؛ فرهاد ذوالفقاری؛ میترا جباری؛ محمدرفیع دهقان
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 658-672
چکیده
تأثیر غیر قابل انکار رطوبت در احیای پوشش گیاهی مناطق خشک و نیمهخشک و نقش مؤثر سازههای مکانیکی کوچک در جمعآوری آب باران باعث احداث سازۀ مکانیکی هلالی آبگیر در سطح قابل توجهی از مراتع استان سیستان و بلوچستان گردیده است. از آنجاییکه ارزیابی تغییرات در اکوسیستمهای مرتعی پس از اجرای عملیات اصلاح و احیاء برای تعیین اثرهای مثبت ...
بیشتر
تأثیر غیر قابل انکار رطوبت در احیای پوشش گیاهی مناطق خشک و نیمهخشک و نقش مؤثر سازههای مکانیکی کوچک در جمعآوری آب باران باعث احداث سازۀ مکانیکی هلالی آبگیر در سطح قابل توجهی از مراتع استان سیستان و بلوچستان گردیده است. از آنجاییکه ارزیابی تغییرات در اکوسیستمهای مرتعی پس از اجرای عملیات اصلاح و احیاء برای تعیین اثرهای مثبت و یا منفی آن ضروری است، لذا این مطالعه بهمنظور بررسی اثرات احداث سازۀ هلالی بر روی پارامترهای پوشش گیاهی و خاک در مراتع سراوان صورت گرفت. برای این منظور دو تیمار شاهد (عدم اجرای هلالی) و تیمار اجرای سازۀ هلالی تعیین شد. در هر تیمار با استفاده از روش نمونهبرداری سیستماتیک - تصادفی و با استفاده از 5 ترانسکت 100 متری و تعداد 50 پلات با ابعاد متناسب با شرایط منطقه فاکتورهای تراکم و درصد پوششتاجی، لاشبرگ برآورد گردید. همچنین برای بررسی فاکتورهای خاک نیز در طول هر ترانسکت 2 نمونه از عمق 30-0 سانتیمتری برداشت و خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک شامل درصد ماسه، درصد سیلت و رس، اسیدیته، هدایت الکتریکی و درصد آهک، مادۀ آلی، سدیم، کلسیم و منیزیم اندازهگیری گردید. در نهایت بهمنظور بررسی معنیدار بودن فاکتورهای گیاهی و خاک در تیمار هلالی با تیمار شاهد دادهها مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد کلیۀ پارامترهای گیاهی مورد بررسی در حالت کلی در تیمار هلالی در سطح یک درصد با تیمار شاهد تفاوت معنیدار داشته و از این جهت اجرای هلالی اثر مثبتی روی فاکتورهای پوشش داشته است. نتایج خصوصیات خاک کاهش شوری خاک را نشان داد، اما میزان مواد آلی، پتاسیم و اسیدیته تفاوتی بین دو منطقه نشان نداد. طبق نتایج با توجه به شرایط اقلیمی منطقه رسیدن به نتایج مطلوبتر زمان طولانیتری را میطلبد.
سیدحمیدرضا حبیبیان؛ غلامعلی حشمتی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 673-682
چکیده
اعمال شدتهای چرایی مختلف باعث تغییرات اساسی در عملکرد اکوسیستم میشود. به منظور ارزیابی کارآیی مدیریت موجود، پایش ساختار و عملکرد اکوسیستم ضروری است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر شدتهای چرایی مختلف بر شاخصهای سطحی و ویژگیهای کیفی خاک در مراتع نیمه خشک چشمه انجیر استان فارس میباشد. بدین منظور سه منطقه با شرایط قرق، چرای سبک ...
بیشتر
اعمال شدتهای چرایی مختلف باعث تغییرات اساسی در عملکرد اکوسیستم میشود. به منظور ارزیابی کارآیی مدیریت موجود، پایش ساختار و عملکرد اکوسیستم ضروری است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر شدتهای چرایی مختلف بر شاخصهای سطحی و ویژگیهای کیفی خاک در مراتع نیمه خشک چشمه انجیر استان فارس میباشد. بدین منظور سه منطقه با شرایط قرق، چرای سبک و چرای سنگین مورد مطالعه قرار گرفت. جهت بررسی تغییرات بین سه منطقه از روش تحلیل عملکرد چشمانداز (LFA) استفاده شد. برای ثبت و محاسبات اولیه از فرم LFA و نیز نرمافزار آماری SPSS جهت انجام آزمونهای تجزیه واریانس یکطرفه و آزمون چند دامنهای دانکن استفاده شد. نتایج این مطالعه نشان داد که مقادیر درصدی مربوط به امتیازات شاخصهای سطحی خاک برای سه منطقه تفاوت معنیداری (05/0p<) با یکدیگر دارند بهطوریکه با افزایش شدت چرا این مقادیر کاهش مییابد. همچنین ویژگیهای عملکردی اکوسیستم در روش تحلیل عملکرد چشمانداز شامل پایداری، نفوذپذیری و چرخه مواد غذایی با اعمال شدتهای مختلف چرایی تغییر کرده به گونهای که منطقه قرق با پایداری 5/57 درصد، نفوذپذیری 16/60 درصد و چرخه مواد غذایی 75/66 درصد، دارای بهترین شرایط بوده در صورتی که برای منطقه چرای سنگین مقادیر فوق به ترتیب 25/26 درصد، 33/35 درصد و 28 درصد می باشد که از این نظر این منطقه بدترین وضعیت را نشان میدهد. به طور کلی نتایج نشان داد که با افزایش شدت چرا در منطقه مورد مطالعه، مقادیر مربوط به شاخصهای عملکردی یاد شده کاهش پیدا میکند.
محید دشتی؛ علی اشرف جعفری؛ حامد ظریف کتابی؛ فریده ثقفی خادم
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 683-694
چکیده
به منظور بررسی تاثیر مراحل فنولوژی بر عملکرد، کیفیت علوفه و تعیین بهترین زمان برداشت علوفه در سه واریته مختلف گونه Elymushispidus شامل podperae، villosus و hispidus آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در ایستگاه تحقیقات منابع طبیعی شمال خراسان (سیساب) در طی سالهای 1384 و 1385 اجرا شد. واریتههای فوق در شش مرحله فنولوژی شامل پنجهزنی، ...
بیشتر
به منظور بررسی تاثیر مراحل فنولوژی بر عملکرد، کیفیت علوفه و تعیین بهترین زمان برداشت علوفه در سه واریته مختلف گونه Elymushispidus شامل podperae، villosus و hispidus آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در ایستگاه تحقیقات منابع طبیعی شمال خراسان (سیساب) در طی سالهای 1384 و 1385 اجرا شد. واریتههای فوق در شش مرحله فنولوژی شامل پنجهزنی، ساقهدهی، سنبلهدهی، شیری شدن بذر، خمیری شدن بذر و رسیدگی بذر مورد ارزیابی قرار گرفتند. در هر یک از مراحل فنولوژیکی، عملکرد علوفه خشک و صفات کیفی شامل درصد قابلیت هضم ماده خشک (DMD)، درصد پروتئین خام (CP)، کربوهیدراتهای محلول در آب (WSC)، دیواره سلولی بدون همیسلولز(ADF) و خاکستر کل(ASH) به روش NIR اندازهگیری شدند. نتایج تجزیه واریانس کرتهای خرده شده در زمان بیانگر اختلاف معنیدار بین مراحل مختلف فنولوژی برای کلیه صفات کیفی و کمی بود. با ادامه رشد گیاه تغییرات درصد قابلیت هضم ماده خشک، پروتئین خام و خاکستر در کلیه مراحل فنولوژی روند نزولی داشتند در حالیکه برای عملکرد علوفه و ADF روند تغییرات صعودی بود. درصد کربوهیدراتهای محلول روند خاصی را نشان نداد. در بین واریتههای مورد مطالعه واریته villosus با 3/50 و1/10 درصد به ترتیب برای قابلیت هضم و کربوهیدراتهای محلول دارای بیشترین کیفیت علوفه بود. واریته hispidus با تولید 1433 کیلوگرم علوفه خشک در هکتار اختلاف معنیداری با دو واریته دیگر داشت ولی کیفیت آن به نسبت کمتر بود. نتایج نشان داد که بالاترین میزان عملکرد علوفه قابل هضم و عملکرد پروتئین خام در هر سه واریتهها در مرحله ظهورسنبله بدست آمد .ضرایب همبستگی بین قابلیت هضم با درصد پروتئین و خاکستر مثبت و معنیداری بود. در عین حال رابطه بین ADF با صفات مذکور منفی و گاها معنیدار بود. عملکرد علوفه و درصد قندهای محلول با صفات قابلیت هضم و پروتئین خام در مراحل مختلف رشد همبستگی متفاوت و ناپایداری داشتند.
سادات فیض نیا؛ فرانک پورطیب؛ حسن احمدی؛ کوروش شیرانی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 695-710
چکیده
در تعیین منشأ رسوب در حوضهها، به دلیل وجود مشکلات زیاد در کاربرد روشهای سنتی، روش انگشت نگاری، ردیابی یا به عبارتی منشأیابی به عنوان روشی جایگزین و مناسب مورد توجه محققین قرار گرفته است. در روش یاد شده با استفاده از ترکیبی مناسب از خصوصیات جداکننده منشأ رسوب، سهم این مناطق منشأ در تولید رسوب تعیین میشود. منشأیابهای مورد استفاده ...
بیشتر
در تعیین منشأ رسوب در حوضهها، به دلیل وجود مشکلات زیاد در کاربرد روشهای سنتی، روش انگشت نگاری، ردیابی یا به عبارتی منشأیابی به عنوان روشی جایگزین و مناسب مورد توجه محققین قرار گرفته است. در روش یاد شده با استفاده از ترکیبی مناسب از خصوصیات جداکننده منشأ رسوب، سهم این مناطق منشأ در تولید رسوب تعیین میشود. منشأیابهای مورد استفاده در این تحقیق شامل فسفر، سدیم، کلسیم، منیزیوم، سرب، مس، کادمیوم، کبالت، سلنیوم و منگنز بودند. با بهرهگیری از روش تحلیل تشخیص، 2 ردیاب (کادمیوم، کبالت) از ردیابهای مورد استفاده به عنوان ترکیب مناسب انتخاب شدند، در آخر با استفاده از ترکیب یاد شده و مد لهای چند متغیره ترکیبی سهم6 واحد سنگ شناسی Mlgs, Qcf, Murmg, Trn, Omql, Klsol در تولید رسوب، به ترتیب برابر با 97/43، 62/19، 94/15، 24/11، 31/3 و 32/2 درصد بدست آمد.
حسن خسروی؛ اسماعیل حیدری؛ غلامرضا زهتابیان؛ جواد بذرافشان
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 711-720
چکیده
دشت یزد-اردکان در سالهای اخیر با افت چشمگیر سطح آب زیرزمینی مواجه شده است. میتوان انتظار داشت با بررسی خشکسالی هیدروژئولوژیکی به مدیریت صحیح آبخوان این دشت کمک کرد. در مطالعه حاضر به منظور بررسی خشکسالی هیدروژئولوژیکی از شاخص منابع آب زیرزمینی (Groundwater Resource Index:GRI) در مقیاس سالانه و دادههای 30 پیزومتر واقع در دشت یزد - اردکان با ...
بیشتر
دشت یزد-اردکان در سالهای اخیر با افت چشمگیر سطح آب زیرزمینی مواجه شده است. میتوان انتظار داشت با بررسی خشکسالی هیدروژئولوژیکی به مدیریت صحیح آبخوان این دشت کمک کرد. در مطالعه حاضر به منظور بررسی خشکسالی هیدروژئولوژیکی از شاخص منابع آب زیرزمینی (Groundwater Resource Index:GRI) در مقیاس سالانه و دادههای 30 پیزومتر واقع در دشت یزد - اردکان با طول دوره آماری مشترک 10 ساله (1390-1381) استفاده گردید. در این مطالعه در ابتدا با استفاده از نرمافزار ArcGIS نقشه پهنهبندی سطح آب زیرزمینی سالانه، نقشه میانگین سطح آبزیرزمینی و انحرافمعیار دوره رسم شد و سپس در نرمافزار ArcGIS با استفاده از این نقشهها و رابطه GRI، نقشه شاخص آبزیرزمینی برای هر سال تهیه شد. نتایج نشان داد که شدیدترین خشکسالی هیدروژئولوژیکی سالانه دشت یزد-اردکان مربوط به سال 1390 است که متوسط GRI در دشت، 79/0 بوده است. با توجه به نقشه شاخص آبزیرزمینی در این سال، شدت خشکسالی هیدروژئولوژیکی در جنوب و شمال دشت یزد – اردکان زیاد است که به علت تجمع جمعیت، تمرکز مراکز صنعتی و برداشت بیش از حد آب از آبخوان در این مناطق است. تغییرات زمانی شاخص GRI نشان دهنده بدتر شدن وضع آبخوان دشت یزد-اردکان است.
وحید ایزدی حاجی خواجه لو؛ یونس عصری؛ جابر شریفی نیارق
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 721-729
چکیده
کَوَر (Cappris spinosa L.) گیاهی موثر در پوشش گیاهی مراتع دشت مغان بوده و نقش قابل ملاحظه ای در بیابانزدایی آن منطقه دارد. در پژوهش حاضر خصوصیات اکولوژیکی این گونه در سه رویشگاه معرف مطالعه گردید. جهت نمونهگیری،در هر یک از مناطق،30 پلات (بدلیل نحوه پراکنش متفاوت گیاه) 10 مترمربعی (بدلیل بزرگی بوته) در مسیر ترانسکت به روش تصادفی–سیستماتیک ...
بیشتر
کَوَر (Cappris spinosa L.) گیاهی موثر در پوشش گیاهی مراتع دشت مغان بوده و نقش قابل ملاحظه ای در بیابانزدایی آن منطقه دارد. در پژوهش حاضر خصوصیات اکولوژیکی این گونه در سه رویشگاه معرف مطالعه گردید. جهت نمونهگیری،در هر یک از مناطق،30 پلات (بدلیل نحوه پراکنش متفاوت گیاه) 10 مترمربعی (بدلیل بزرگی بوته) در مسیر ترانسکت به روش تصادفی–سیستماتیک استقرار یافت. در داخل پلاتها تعداد پایه، سطح پوشش، ارتفاع، طول بلندترین ساقه، بیوماس، طول و عرض برگ و میزان زادآوری اندازهگیری گردید. در هر منطقه 5-3 پایه گیاهی به طور تصادفی انتخاب و طول ریشه اندازهگیری شد. برای تشریح خاک در هر رویشگاه، سه نمونه خاک از عمق تجمع ریشه برداشت و برخی از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی آنها اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA) در نرمافزار Minitab ver.14 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین سه رویشگاه از نظر سطح پوشش و بیوماس اختلاف معنیداری در سطح 5 درصد، تراکم و زادآوری در سطح 1 درصد و طول ریشه در سطح 1/0 درصد وجود دارد. اما از نظر ارتفاع بوته، طول بلندترین ساقه و طول و عرض برگ اختلاف معنیداری مشاهده نشد. با استفاده از روش تجزیه مولفههای اصلی (PCA) در نرمافزار Minitab ver.14 مشخص شد، مهمترین عوامل موثر در تراکم، پراکنش و فراوانی؛ بافت خاک، میزان بارندگی و ارتفاع رویشگاهها میباشد.این گونه خاکهای عمیق تا نیمه عمیق با هدایت الکتریکیds/m 3/2 و pH 9/7 را برای رشد و استقرار ترجیح میدهد.
فاطمه هادیان؛ رضا جعفری؛ حسین بشری
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 730-744
چکیده
افزایش روند شهرنشینی یکی از مهمترین عوامل تخریب منابع طبیعی در منطقه سمیرم واقع در بخش زاگرس جنوبی است. مهمترین هدف این مطالعه بررسی تاثیر توسعه شهرنشینی پیرامون تغییرات پوشش زمین / کاربری اراضی محدوده منطقه سمیرم طی37 سال با استفاده از تصاویر لندست MSS (1976) و TM (2013 ) و بررسی تغییرات جمعیتی میباشد. ابتدا پردازشهای لازم (تصحیحات هندسی، ...
بیشتر
افزایش روند شهرنشینی یکی از مهمترین عوامل تخریب منابع طبیعی در منطقه سمیرم واقع در بخش زاگرس جنوبی است. مهمترین هدف این مطالعه بررسی تاثیر توسعه شهرنشینی پیرامون تغییرات پوشش زمین / کاربری اراضی محدوده منطقه سمیرم طی37 سال با استفاده از تصاویر لندست MSS (1976) و TM (2013 ) و بررسی تغییرات جمعیتی میباشد. ابتدا پردازشهای لازم (تصحیحات هندسی، اتمسفری، توپوگرافی) بر روی تصاویر اعمال شد و سپس با استفاده از بازدید زمینی و نرمافزار GoogleEarth نمونههای تعلیمی انتخاب شدند، نقشههای کاربری/پوشش اراضی نواحی و تغییرات آن با استفاده از روش طبقهبندی حداکثر احتمال و مقایسه پس از طبقهبندی استخراج و صحت کلی و ضریب کاپای آنها محاسبه گردید. بر اساس نتایج، صحت نقشههای کاربری و پوشش اراضی تولید شده در بازه زمانی مطالعاتی به ترتیب سالهای 1976 و 2013 حدود ( صحت کلی) 80 و 92% میباشد. افزایش جمعیت منطقه از 41973 به 65047 منجر به افزایش 90 و 26 درصدی سطح اراضی شهری و کشاورزی و کاهش 4 درصدی وسعت اراضی مرتعی شده است. افزایش 5/2 برابری در طبقه خاک بدون پوشش یکی دیگر از مهمترین تغییرات در منطقه میباشد. عواملی نظیر خشکسالی، تمرکز امکانات رفاهی در شهرها نسبت به روستاها و عشایر موجب افزایش مهاجرت به شهر سمیرم و بروز اثرات منفی در منطقه شده است. بنابراین بایستی در برنامههای توسعه این منطقه یک رویکرد همه جانبه نگر در نظر گرفته شود.
صدیقه زارع کیا؛ حسین ارزانی؛ محمد حعفری؛ نیلوفر زارع
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 745-756
چکیده
شیوههای نادرست و نامناسب بهره برداری از مراتع به ویژه در چنددهه اخیر موجب بروز لطمات شدیدی به عرصههای منابع طبیعی شده است. به همین منظور به مطالعه اثرات سیستمها و شدتهای مختلف چرایی بر خصوصیات پوشش گیاهی و خاک پرداخته شد. ابتدا با استفاده از روش نمونهبرداری سیستماتیک تصادفی پارامترهای درصد پوشش تاجی، تراکم، ارتفاع گونهها ...
بیشتر
شیوههای نادرست و نامناسب بهره برداری از مراتع به ویژه در چنددهه اخیر موجب بروز لطمات شدیدی به عرصههای منابع طبیعی شده است. به همین منظور به مطالعه اثرات سیستمها و شدتهای مختلف چرایی بر خصوصیات پوشش گیاهی و خاک پرداخته شد. ابتدا با استفاده از روش نمونهبرداری سیستماتیک تصادفی پارامترهای درصد پوشش تاجی، تراکم، ارتفاع گونهها اندازهگیری گردید. برای بررسی تغییرات پارامترهای خاک در هر منطقه 15 پروفیل خاک از عمق 0 تا 20 سانتیمتری به روش سیستماتیک تصادفی برداشت گردید. دادهها پس از جمعآوری در قالب طرح کاملاً تصادفی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. طبق نتایج با گذر از منطقه قرق به سمت مرتع شیرعلیبگلو (چرای مداوم و شدید در طول سال) از درصد پوشش تاجی و تولید گونههای دائمی و به خصوص گونه های شاخص و خوشخوراک کاسته و بر درصد خاک لخت و سنگ و سنگریزه افزوده شده است. مقدار پوشش تاجی گونههای دائمی در سایتهای قرق، مرتع نعمتی (چرای تناوبی در طول 6 ماه فصل چرا)، مرتع چگنه (چرای مداوم در طول 6 ماه فصل چرا) و مرتع شیرعلیبگلو (چرای مداوم در طول سال) به ترتیب 25/23، 25/14، 66/6 ، 6 درصد میباشد. البته در مرتع شیرعلیبگلو اکثر این پوشش را گونههای با کلاس خوشخوراکی III، خاردار و غیر قابل تعلیف تشکیل دادهاند. همچنین چرای مداوم و شدید در طول سال باعث حذف گونههای شاخص منطقه و تغییر ترکیب گونهای شده است. طبق یافتههای این پژوهش چرای مداوم و شدید دام باعث افزایش میزان پتاسیم و فسفر خاک شده است. ولی میزان اسیدیته در هیچکدام از مناطق مطالعاتی تفاوت معنیداری نداشته است. میزان نیتروژن و مواد آلی نیز اگر چه در مرتع نعمتی با سیستم چرای تناوبی و با شدت چرای متوسط بیشتر از منطقه شیرعلیبگلو و قرق بوده است ولی مقدار آن معنیدار نشده است. همچنین عدم چرا در قرق باعث افزایش نفوذپذیری خاک گردیده است. اگر چه قرق و چرای تناوبی و با شدت چرای متوسط توانسته پوشش گیاهی را تا حد مطلوبی افزایش دهد ولی نتوانسته تاثیر معنیداری بر خصوصیات شیمیایی خاک داشته باشد. بطور کلی با توجه به اینکه مناطق خشک اکوسیستمهای حساس و شکننده هستند باید مدیریت این مناطق شامل ملاحظات اقتصادی و بیولوژیکی باشد.
جاسم یوسفی؛ جمشید قربانی؛ مریم شکری؛ سیدحسن زالی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 757-767
چکیده
میزان تولید بذر گونههای گیاهی و پراکنش آنها بر ساختار و پویایی پوشش گیاهی مراتع تاثیر گذار است. برای تفسیر بسیاری از تغیرات ایجاد شده در پوشش گیاهی نیاز به شناسایی ترکیب گیاهی در سایر منابع گونهای نظیر بارش بذر و بانک بذر میباشد. هدف از این تحقیق برآورد پتانسیلی از میزان تولید بذر گیاهان مرتعی و پراکنش آنها در علفزار منطقه سرخآباد ...
بیشتر
میزان تولید بذر گونههای گیاهی و پراکنش آنها بر ساختار و پویایی پوشش گیاهی مراتع تاثیر گذار است. برای تفسیر بسیاری از تغیرات ایجاد شده در پوشش گیاهی نیاز به شناسایی ترکیب گیاهی در سایر منابع گونهای نظیر بارش بذر و بانک بذر میباشد. هدف از این تحقیق برآورد پتانسیلی از میزان تولید بذر گیاهان مرتعی و پراکنش آنها در علفزار منطقه سرخآباد سوادکوه در استان مازندران است. بذرها در طول فصل رویش از منطقه جمعآوری و سپس شناسایی و شمارش شدند. برای این بذرها برخی خصوصیات نظیر شکل بذر، وزن هزار دانه، درصد جوانهزنی و رنگ بذر در آزمایشگاه تعیین شدند. جهت نمونهگیری از پراکنش بذر از گلدانهای پلاستیکی به عنوان تله بذر استفاده شد. در سه مرحله در طول فصل رویش محتویات این گلدانها خالی و در آزمایشگاه بذرها شناسایی و شمارش شدند. نتایج نشان داد 18 گونه در تولید بذر و 17 گونه در پراکنش بذر اهمیت داشتند. تولید بذر شامل 296 بذر در متر مربع بوده که حدود 25 درصد آن برای گندمیان بوده است. پتانسیل پراکنش بذر در منطقه 275 بذر در متر مربع بود. بیشتر گونهها بذرهای سبک، کوچک، شکل کشیده و به رنگ روشن را تولید نمودند. تقریبا 45 درصد از تولید بذر منطقه را گونههای Stachys byzanthina، Marrubium vulgare، Descurainia sophia و Medicago lupulina و تقریبا 46 درصد از پراکنش بذر منطقه را Stachys byzanthina، Plantago lanceolata، Descurainia sophia و Medicago lupulina تشکیل دادند. تعداد اندکی از گونههای گیاهی موجود در پوشش گیاهی تولید بذر داشته و همچنین در پراکنش بذر یافت شدند.
حسین میرزایی ندوشن؛ حسن روحی پور؛ زینب زارع؛ فرشته اسدی کرم؛ سلمان زارع
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 768-777
چکیده
این تحقیق با تکیه بر تنوع ژنتیکی موجود در جمعیتی از سیاهتاغ بهدنبال یافتن تفاوتهای احتمالی بین پایههای مختلف از یک جمعیت از این گونه در مقابله با سطوح متفاوتی از تنش خشکی بود. به این منظور چهار سطح تنش رطوبتی شامل: رطوبت در حد ظرفیت زراعی بهعنوان شاهد، تنش های متفاوت خشکی به میزان 20، 50 و 80 درصد از آب قابل استفاده برای ...
بیشتر
این تحقیق با تکیه بر تنوع ژنتیکی موجود در جمعیتی از سیاهتاغ بهدنبال یافتن تفاوتهای احتمالی بین پایههای مختلف از یک جمعیت از این گونه در مقابله با سطوح متفاوتی از تنش خشکی بود. به این منظور چهار سطح تنش رطوبتی شامل: رطوبت در حد ظرفیت زراعی بهعنوان شاهد، تنش های متفاوت خشکی به میزان 20، 50 و 80 درصد از آب قابل استفاده برای گیاه، بر روی نتاج متعددی از چهار ژنوتیپ سیاه تاغ با استفاده از مدل آماری فاکتوریل بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. تعداد و طول شاخهها، قطر تنه؛ قطر تاج به صورت فشرده؛ میزان کلروفیل و پتانسیل اسمزی برگ به عنوان صفات و مبنای مقایسه در طول و انتهای فصل رویش اندازهگیری شدند. نتایج بررسی دو عامل ژنوتیپ و تنش رطوبتی در این پژوهش نشان داد که از نظر تمامی صفات مورد مطالعه، ژنوتیپها با هم اختلاف معنیداری داشتند که حاکی از تنوع ژنتیکی کافی در درون جمعیت گیاهی مورد نظر بود؛ در حالی که اثر تنش خشکی بر صفات مورد مطالعة در این پژوهش معنیدار نبود. به نظر میرسد که در گیاهانی چون تاغ که سریعالرشد نیستند، با وجود تنوع درونجمعیتی، نمی توان اثرات تنشهای خشکی بر ویژگیهای مورفولوژیک را در یک دوره کوتاه مدت مشاهده نمود. از نظر میزان کلروفیل برگها ژنوتیپها تفاوت معنیداری داشتند. همبستگی ویژگیهای مرفولوژیک با یکدیگر قابل توجه بود. همبستگی منفی و معنیدار میزان کلروفیل برگ با تعداد شاخه و قطر تنه نیز حاکی از این بود که در گیاهان بیابانی نظیر تاغ میزان کمتر کلروفیل موجب کمرنگتر شدن سطح اندامهای رویشی شده و به این سبب میزان جذب گرما کاهش یافته و در نتیجه مقادیر کمتری از آب موجود در گیاه از دست میرود.
ناصر باغستانی میبدی؛ محمدتقی زارع؛ کاظم دشتکیان؛ محمدرضا احمدی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 778-786
چکیده
توزیع مناسب منابع آب شرب دام موجب چرای یکنواخت و استفاده بهینه از مرتع میگردد. آگاهی از وضعیت موجود این منابع در مرتع تحت مدیریت، پیش نیاز دستیابی به این مهم تلقی میگردد . به همین منظور، بررسی منابع آبی شرب دام در مراتع استپی حوزه ندوشن استان یزد با وسعتی معادل 114836 هکتار در سال 1392 مورد توجه قرار گرفته است. طی بازدیدهای صحرایی موقعیت ...
بیشتر
توزیع مناسب منابع آب شرب دام موجب چرای یکنواخت و استفاده بهینه از مرتع میگردد. آگاهی از وضعیت موجود این منابع در مرتع تحت مدیریت، پیش نیاز دستیابی به این مهم تلقی میگردد . به همین منظور، بررسی منابع آبی شرب دام در مراتع استپی حوزه ندوشن استان یزد با وسعتی معادل 114836 هکتار در سال 1392 مورد توجه قرار گرفته است. طی بازدیدهای صحرایی موقعیت منابع آبی موجود با دستگاه GPS تعیین گردید و با استفاده از این دادهها نقشههای پایه چاه- چشمهها و آبانبارهای احداثی موجود در محیط ArcGIS 9.3 تهیه شد. سپس با دستورBuffer Analysis در محیط ArcGIS 9.3 نقشههای قلمروی چرایی دام در محدوده چاه-چشمهها و آب انبارهای احداثی موجود تولید گردید. با انطباق این دو نقشه سطوحی از حوزه مورد مطالعه که بواسطه محدویت منابع آبی در حال حاضر غیرقابل چرا میباشند، مشخص شد. بر اساس نتایج بدست آمده سطح زیر پوشش منابع آبی چاه-چشمهها و آبانبارهای احداثی موجود به ترتیب برابر 75692 و 65259 هکتار میباشند. حدود 16703هکتار از عرصه تحت مطالعه دور از منابع آبی واقع شده که در حال حاضر مورد چرای دام واقع نمیشوند. این سطوح خالی با احداث 13 منبعآبی قابل چرا میگردند. در حوزه مورد مطالعه 33 آب انباردر گذشته بنا شده است و 13 آب انبار دیگر برای پوشش کل سطح مرتع برای چرای دام لازم میباشد. در حالی که با مکانیابی صحیح امکان پوشش کل عرصه با احداث 20 منبع آبی میسر بود. بنابراین جهت گسترش منابع آبی شرب دام در مراتع توجه به این امر ضروری است.
جواد معتمدی؛ سعیده توپچی زاده گان
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 787-801
چکیده
الگوی نامناسب استفاده از سرزمین و تغییرات شدید در کاربری زمین، منجر به پیدایش بحرانهای زیست محیطی میگردد. در این تحقیق، استعداد مراتع هندوان خوی با مساحت 6786 هکتار برای چرای دام با استفاده از روش تجزیه و تحلیل سیستمی در محیط نرمافزار ArcGIS9.3 تهیه گردید. ابتدا از تلفیق نقشه واحدهای زیست محیطی با اطلاعات نقشههای زمین شناسی، خاکشناسی، ...
بیشتر
الگوی نامناسب استفاده از سرزمین و تغییرات شدید در کاربری زمین، منجر به پیدایش بحرانهای زیست محیطی میگردد. در این تحقیق، استعداد مراتع هندوان خوی با مساحت 6786 هکتار برای چرای دام با استفاده از روش تجزیه و تحلیل سیستمی در محیط نرمافزار ArcGIS9.3 تهیه گردید. ابتدا از تلفیق نقشه واحدهای زیست محیطی با اطلاعات نقشههای زمین شناسی، خاکشناسی، ژئومرفولوژی، همباران، همدما و منابع آب، خصوصیات هر یک از واحدهای همگن، استخراج گردید. نهایتا با توجه به خصوصیات اکولوژیکی و محیطی هر واحد همگن و در نظر گرفتن ضوابط و معیارهای ارزیابی تعیین استعداد و کاربری مرتع برای چرای دام در مناطق نیمه خشک، نسبت به ارزیابی استعداد اراضی و ارائه برنامه مکانی برای مدیریت مراتع منطقه اقدام گردید. بر اساس نتایج حاصله؛ 25 واحد زیست محیطی در مقیاس مطالعات اجرائی (1:25000) در منطقه تشخیص داده شد که بخشهای وسیعی از آن از نظر چرای دام استعداد کمی دارند. در این خصوص؛ 21/8 درصد از سرزمین، به لحاظ ساختار زمین شناسی و بالاخص بواسطه تندی شیب، اکوسیستم حفاظتی قلمداد و برای چرای حیات وحش پیشنهاد میشود. ضمن اینکه 47/9 درصد از اراضی مرتعی از نظر چرای دام، مستعد؛ 15/46 درصد نسبتا مستعد و 16/36 درصد استعداد کمی دارد. نتایج حاصل از این مطالعه به منظور مکانیابی برنامههای اصلاح مرتع و طبقهبندی مراتع از لحاظ روش مرتعداری، کاربرد دارد. بر این اساس؛ در 47/9 درصد (8/651 هکتار) از مراتع منطقه که از نظر خصوصیات فیزیکی مرتع، پوشش گیاهی، حفاظت خاک و فرسایش خاک، تناسب و استعداد خوبی برای چرای دام دارند، روش مرتعداری تعادلی و در 15/46 درصد (7/3177 هکتار) که استعداد کمتری دارند، روش مرتعداری طبیعی به منظور ارتقاء وضعیت مرتع توصیه میگردد. عملیات اصلاح، احیاء و توسعه مرتع یا مرتعداری مصنوعی، برای 37/44 درصد (3055 هکتار) اراضی که دارای وضعیت ضعیف و استعداد بسیار کمی برای چرای دام میباشند، پیشنهاد میگردد که به منظور اثر بخش بودن کاربرد روشهای مدیریتی ذکر شده، لازم است با در نظر گرفتن معیارها و شاخصهای موثر، شایستگی هر یک از طبقات مذکور برای چرای دامهای اهلی و حیات وحش، مشخص گردد.
مسعود مسعودی؛ مریم واحدی؛ علیرضا نعمت اللهی؛ سیدرشید فلاح شمسی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 802-820
چکیده
پژوهش حاضر با هدف ارائه یک مدل جدید با در نظر گرفتن شاخصهای مختلف از جنبهها یا معیارهای تخریب سرزمین و بیابانزایی، یعنی عوامل طبیعی، انسانی و روند تخریب جهت یافتن منطقه با ریسک بالاتر تخریب و اندازهگیری احتمال وقوع شرایط تخریب بدتر در این مناطق تهیه گردید. به این منظور دو منطقه در شمال و جنوب استان فارس (شهرستان سپیدان و لامرد) ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف ارائه یک مدل جدید با در نظر گرفتن شاخصهای مختلف از جنبهها یا معیارهای تخریب سرزمین و بیابانزایی، یعنی عوامل طبیعی، انسانی و روند تخریب جهت یافتن منطقه با ریسک بالاتر تخریب و اندازهگیری احتمال وقوع شرایط تخریب بدتر در این مناطق تهیه گردید. به این منظور دو منطقه در شمال و جنوب استان فارس (شهرستان سپیدان و لامرد) بعنوان مناطق مورد مطالعه جهت ارزیابی خطر تخریب سرزمین انتخاب گردید. این دو منطقه بدلیل وجود تفاوت در شرایط اقلیمی انتخاب شدهاند. نقشه نهایی خطر تخریب سرزمین با تلفیق سه نوع لایه طبیعی، انسانی و روند تخریب در مقایسه با وضعیت کنونی تخریب در محیط نرمافزار GIS تهیه گردید. همچنین مناطق در معرض خطر به زیرگروههایی با احتمال خطر مختلف به منظور نشان دادن یک تصویر آماری دقیقتر از خطر تخریب در آینده طبقهبندی شده است. در این تحقیق درصد احتمال خطر با در نظرگیری عوامل پتانسیل و روند تخریب سرزمین با تأکید برعامل روند، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که طبقه غالب خطر در منطقه سپیدان خطر متوسط میباشد و در منطقه لامرد تنها طبقه غالب عوامل طبیعی خطر متوسط میباشد و در بقیه موارد طبقه غالب خطر کلاس خطر کم یا بدون خطر میباشد. همچنین مقایسه وضعیت خطر تخریب عوامل مورد مطالعه در دو منطقه براساس میانگین وزنی نشان میدهد که وضعیت خطر تخریب عوامل انسانی، روند و وضعیت فعلی تخریب و در نهایت ریسک تخریب سرزمین در شهرستان سپیدان حادتر از شهرستان لامرد است. به طور کلی براساس نتایج بدست آمده وضعیت خطر تخریب در منطقه سپیدان که دارای شرایط اقلیمی نیمهمرطوب تا مرطوب میباشد حادتر از شهرستان لامرد با آب و هوای خشک میباشد.
سیداکبر جوادی؛ سونیا خطیبی بانه؛ حسین ارزانی؛ کاظم ساعدی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1394، صفحه 821-829
چکیده
قرق مراتع در واقع یکی از روشهای مدیریتی واحیای پوشش گیاهی در مرتعداری و آبخیزداری است. در این تحقیق از روش تجزیه و تحلیل عملکرد چشمانداز طبیعی (LFA) که توسطTongway و Hindly (2004) ارائه گردید، برای پی بردن به وضعیت شاخصهای عملکردی خاک در منطقهی قرقشده در مقایسه با مناطق قرق نشده استفاده گردید. سپس با استفاده از پلاتهای تصادفی بعنوان ...
بیشتر
قرق مراتع در واقع یکی از روشهای مدیریتی واحیای پوشش گیاهی در مرتعداری و آبخیزداری است. در این تحقیق از روش تجزیه و تحلیل عملکرد چشمانداز طبیعی (LFA) که توسطTongway و Hindly (2004) ارائه گردید، برای پی بردن به وضعیت شاخصهای عملکردی خاک در منطقهی قرقشده در مقایسه با مناطق قرق نشده استفاده گردید. سپس با استفاده از پلاتهای تصادفی بعنوان یک روش کنترلی، درصد پوشش گیاهی خالص، سنگ و سنگریزه و لاشبرگ اندازه گیری شد. بررسی نشان میدهد که منطقه قرق شده سارال (یک ایستگاه تحقیقاتی به مساحت ١٢٥ هکتار که در سال ١٣٥٦ تاسیس شد) از لحاظ شاخصهای عملکردی وضعیت بهتری نسبت به مناطق خارج قرق دارد، از جمله مهمترین فرایندی که باعث ایجاد این وضعیت شده است میتوان به عدم چرای دام برای مدت زمان طولانی اشاره نمود. دامنهی شمالی قرق پایدارترین (26/60) ودامنهی جنوبی خارج قرق ناپایدارترین (8/52) چشماندازها در منطقه بودهاند. نفوذپذیرترین منطقهی دامنهی جنوبی داخل قرق (7/58) است و از نظر چرخهی عناصر غذایی دامنهی شمالی قرق (63/45) بیشترین مقدار را به خود اختصاص داده است. دامنهی غربی خارج قرق معرف بیشترین طول بین قطعهای در کل چشمانداز و دامنهی شمالی قرق معرف بیشترین مساحت و تعداد قطعات اکولوژیکی بوده است، درنظرگرفتن این مساحت و تعداد قطعات به مدیر مرتع کمک مینماید تا اثر عوامل بیرونی و درونی بر مرتع را آسانتر تشخیص دهد. به طور کلی قرق بلندمدت در منطقه سارال به عنوان یکی از روشهای مناسب برای کاهش رواناب، فرسایش خاک و تولید رسوب عمل کرده است.