دوره 28، شماره 4 ، دی 1400
سید مرتضی ابطحی
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 605-613
چکیده
تثبیت بیولوژیک شنزارها یکی از راههای جلوگیری از فرسایش بادی و ایجاد طوفانهای شن و ماسه میباشد. اسکنبیل یکی از گونههای گیاهی است که به سبب ساختار ریشهای منحصر بفرد، توان استقرار در شنزارها و تثبیت آنها را دارد. در این تحقیق برآنیم که مناسبترین گونه و سن درختچه اسکنبیل جهت کاشت در سه نقطه مختلف ریگ بلند کاشان را بررسی ...
بیشتر
تثبیت بیولوژیک شنزارها یکی از راههای جلوگیری از فرسایش بادی و ایجاد طوفانهای شن و ماسه میباشد. اسکنبیل یکی از گونههای گیاهی است که به سبب ساختار ریشهای منحصر بفرد، توان استقرار در شنزارها و تثبیت آنها را دارد. در این تحقیق برآنیم که مناسبترین گونه و سن درختچه اسکنبیل جهت کاشت در سه نقطه مختلف ریگ بلند کاشان را بررسی نماییم. این تحقیق در قالب طرح آماری اسپلیت پلات (کرتهای خرد شده) بر پایه بلوکهای کامل تصادفی با متغییراصلی سن، عامل فرعی گونه، با چهار تکرار و در سه نقطه از نوار ریگ بلند که از نظر فرم تپهها، ارتفاع، پوشش گیاهی و تأثیر فرسایشی طوفانها متغیر بوده و در مجموع نماینده ویژگیهای اکولوژیکی بندریگ میباشند، به مرحله اجرا گذاشته شد. تجزیه واریانس دادهها نشان داد که اختلاف بین مکانهای مختلف و سن نهالها و گونههای متفاوت اسکنبیل در سطح احتمال یک درصد، معنیدار میباشد. در هر سه گروه سنی، Calligonum turkestanicum با 15/61 درصد دارای بیشترین استقرار و C. comosum در رتبه دوم و گونههای C. schizopterum , C. bungei به ترتیب در رتبههای سوم و چهارم قرار دارند. منطقه سیازگه با میانگین 7/59 درصد بالاترین میزان درصد استقرار نهالها را به خود اختصاص داده است. نهالهای سه ساله با میانگین 7/58 درصد با نهالهای دو ساله با میانگین 01/57 درصد اختلاف معنیدار نداشته و با نهالهای یکساله با میانگین 84/53 درصد در سطح احتمال یک درصد اختلاف معنیدار دارند. بر این اساس، استفاده از نهالهای دوساله C.turkestanicum و نهالهای سه ساله C. comosum جهت تثبیت شن در منطقه کاشان توصیه میگردد.
فرهاد آقاجانلو؛ مرتضی اکبرزاده؛ احمد موسوی؛ پرویز مرادی
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 614-630
چکیده
ظرفیت مرتع به عوامل متعددی ازجمله مقدار تولید علوفه بستگی دارد. تولید علوفه در طی فصل چرا و سالهای مختلف متفاوت است. هدف از مشخص کردن ظرفیت چرا، تعیین مقدار تولید علوفه در طی فصل چرا هست. بهمنظور تعیین میزان تولید و مصرف علوفه در مراحل مختلف رویشی، این طرح به مدت 4 سال (89-1386) با انتخاب 18 گونه چندساله به همراه گونههای یکساله در ...
بیشتر
ظرفیت مرتع به عوامل متعددی ازجمله مقدار تولید علوفه بستگی دارد. تولید علوفه در طی فصل چرا و سالهای مختلف متفاوت است. هدف از مشخص کردن ظرفیت چرا، تعیین مقدار تولید علوفه در طی فصل چرا هست. بهمنظور تعیین میزان تولید و مصرف علوفه در مراحل مختلف رویشی، این طرح به مدت 4 سال (89-1386) با انتخاب 18 گونه چندساله به همراه گونههای یکساله در مراتع بادامستان زنجان به اجرا درآمد. بدین منظور با شروع فصل چرا و ورود دام به مرتع، میزان علوفه باقیمانده پس از چرای دام تا زمان خروج دام با فواصل یکماهه برداشت شد. تولید در داخل قطعه محصور و مجاور مورداندازهگیری و میزان مصرف هر گونه تعیین شد. دادههای حاصل از تولید و مصرف گونهها در ماهها و سالهای موردبررسی در قالب طرح آماری کاملاً تصادفی تجزیه و سپس تحلیل گردید. نتایج تجزیه واریانس مرکب نشان داد که تولید در سالها و ماههای مختلف فصل رشد متفاوت بود (01/0P<). بیشترین مقدار تولید در سال 1388 و کمترین آن در سال 1387 ثبت شد. نسبت علوفه تولیدشده در سال نامساعد به سال مساعد 50 درصد بود، بهعبارتدیگر تولید علوفه در سال 88 دو برابر سال 87 بود. این نسبت در گونهها بین 13 تا 79 درصد بود. اوج تولید ماهانه مرتع در خردادماه بود و در بیشتر گونهها نیز همینطور بود. میانگین تولید مرتع در بررسی چهارساله، حدود 650 کیلوگرم در هکتار و سهم سه گونه Festuca ovina، Bromus tomentellus و Tanacetum polycephalum به ترتیب 24، 20 و 11 درصد بود. بیشترین مقدار مصرف علوفه در ماه تیر و سپس در مردادماه اتفاق افتاد. در طول دوره چرا بهطور متوسط حدود 71 درصد علوفه تولیدشده مرتع توسط دام استفاده شد. حداقل مصرف در گونه Phlomis olivieri (37 درصد) و حداکثر آن در گونه Silene ampullata (100 درصد) بود.
حسن قلیچ نیا؛ هاجر نعمتی
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 631-639
چکیده
گونه مرتعی علف بره (Festuca ovina) از گونههای مهم و خوشخوراک مرتعی در مراتع استان مازندران بوده و دارای دامنه پراکنش گسترده در مراتع کوهستانی میباشد که علاوه بر ارزش غذایی برای دام، نقش مهمی را در برنامههای اصلاح و احیای مراتع کوهستانی ایفا مینماید. با توجه به اهمیت این گونه، تعدادی از جمعیتهای گونه F. ovina که بذور آنها از مراتع ...
بیشتر
گونه مرتعی علف بره (Festuca ovina) از گونههای مهم و خوشخوراک مرتعی در مراتع استان مازندران بوده و دارای دامنه پراکنش گسترده در مراتع کوهستانی میباشد که علاوه بر ارزش غذایی برای دام، نقش مهمی را در برنامههای اصلاح و احیای مراتع کوهستانی ایفا مینماید. با توجه به اهمیت این گونه، تعدادی از جمعیتهای گونه F. ovina که بذور آنها از مراتع مختلف استان جمعآوری شده بود، در سینیهای پلاستیکی مشبک کشت گردید و بعد ازسبز شدن و دوره کوتاه عملیات داشت، در اوایل بهار در عرصه ایستگاه تحقیقاتی پشتکوه در ارتفاعات جنوب شرق ساری روی دو خط به طول 20متر طوری کشت شدند که 40 پایه از هر اکسشن روی خط کشت قرار گرفتند. فاصله آنها روی ردیفهای کاشت 50/0 متر و فاصله خطوط از یکدیگر 1 متر در نظر گرفته شد. آزمایش در طی سالهای 1394-1390 صورت گرفت. در سال اول و دوم به منظور استقرار گیاه از صفات یادداشتبرداری انجام نشد. ارزیابی از بهار سال 1392شروع گردید. معیارهای ارزیابی برای انتخاب گیاه عبارت بودند از مراحل فنولوژی، ارتفاع گیاه در زمان ظهور خوشه، سطح پوشش تاجی، تولید علوفه و تولید بذر. مراحل مختلف فنولوژی شامل مرحله رویشی، گلدهی، تشکیل بذر و رشد مجدد پاییزه با مراجعه هفتگی از پایه هایی که بدین منظور پیکه کوبی شدهاند، یادداشت برداری شدند. دادههای بدست آمده در محیط SPSS16 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج تجزیه واریانس مرکب دادههای مربوط به عملکرد فاکتورهای مورد ارزیابی نشان داد که اختلاف معنیداری در سطح 1 % بین شش جمعیت گونه مورد بررسی وجود دارد. بیشترین مقدار پوشش تاجی، ارتفاع بوته، درصد زندهمانی، تولید بذر و تولید علوفه مربوط به جمعیت مرتع سیاهسنگ و کمترین مقادیر فاکتورهای یاد شده مربوط به جمعیتهای مراتع کنگلو و دونا میباشد. بنابر این برای تولید و تقویت پوشش گیاهی علوفهای میتوان از بذور این جمعیت در مراتع کوهستانی مناطق مرکزی استان مازندران استفاده نمود.
جمال ایمانی؛ عطاالله ابراهیمی؛ بهرام قلی نژاد؛ پژمان طهماسبی
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 640-651
چکیده
در پژوهش حاضر، الگویهای مختلف نمونهبرداری و ابعاد متفاوت پلات، جهت برآورد درصد پوشش تاجی و تولید علوفه، در رویشگاههای مرتعی اطراف تالاب چغاخور، مقایسه شد. انتخاب روش نمونهبرادری بر اساس نظر محقق بود. نمونهبرداری در سه جامعه گیاهی متفاوت، به دو الگوی شش و سه پلاتی، صورت گرفت. ابعاد مختلف پلات (شامل 1×1، 1×2، 2×2 ...
بیشتر
در پژوهش حاضر، الگویهای مختلف نمونهبرداری و ابعاد متفاوت پلات، جهت برآورد درصد پوشش تاجی و تولید علوفه، در رویشگاههای مرتعی اطراف تالاب چغاخور، مقایسه شد. انتخاب روش نمونهبرادری بر اساس نظر محقق بود. نمونهبرداری در سه جامعه گیاهی متفاوت، به دو الگوی شش و سه پلاتی، صورت گرفت. ابعاد مختلف پلات (شامل 1×1، 1×2، 2×2 و 3×3 متر مربعی)، به صورت تودرتو برای برآورد تولید و درصد پوشش تاجی، بکار گرفته شد. نمونهبرداریها در هر جامعه در داخل 30 واحد نمونهبرداری در امتداد سه ترانسکت در هر جامعه انجام گرفت. پوشش تاجی گونهها، به روش تخمین و تولید آنها نیز در قالب نمونهگیری مضاعف، برآورد شد. تراکم گونهها، با شمارش پایهها در پلات های 2×2 محاسبه گردید. در هر جامعه، نوع پراکنش گونههای غالب، با آزمونهای آماری مشخص گردید. نتایج نشان داد که دو الگوی مختلف نمونهبرداری و چهار ابعاد متفاوت پلات، دارای اختلاف معنیداری در برآورد درصد پوشش و تولید گیاهان هستند (01/0P≤). تاثیر متقابل جامعه با الگو، ابعاد پلات با الگو و جامعه گیاهی، الگوها و ابعاد پلات با هم، دارای اختلاف معنیداری نیست. تاثیر جامعه گیاهی با ابعاد پلات بر درصد پوشش در سطح 5 درصد (05/0P≤) و تولید در سطح 1 درصد (01/0P≤) معنیدار است. در جامعه گیاهی Gundellia tournefortii-Couisinia bakhtiarica با الگوی پراکنش تصادفی، دو الگوی مختلف نمونهبرداری، در پلاتهای 1×1 و 1×2 متر مربعی، به طور معنیدار، دارای اختلاف بودند و در ابعاد دیگر، اختلاف معنیدار، مشاهده نشد. دو الگوی مختلف نمونهبرداری در جامعه Daphnea mucronata-Asteragalus adsendence با الگوی پراکنش یکنواخت، تنها در پلاتهای 1×1 بهطور معنیداری دارای اختلاف است (05/0P≤) و در اندازههای دیگر، تفاوت معنیداری نداشتند. الگوهای مذکور، در جامعه Melica persica- Agropyron trichophorum با الگوی پراکنش کپهای ، در پلاتهای 3×3 متر مربعی دارای اختلاف اماری نیست ولی در دیگر ابعاد، اختلاف معنیداری، نشان دادند (05/ 0P≤).
نعمت الله کریمی
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 652-671
چکیده
هدف اصلی تحقیق حاضر، پهنهبندی تمامی عرصههای منابع طبیعی کشور با اولویت مناطق بیابانی و نیمهبیابانی با استفاده از شاخصها و معیارهای قابل استخراج از اطلاعات سنجش از دوری و با بهرهگیری از تکنیکهای نوین طبقهبندی تصاویر ماهوارهای است. بر این اساس، پهنههای بیابانی، نیمهبیابانی و اراضی کویری و نمکی کشور به همراه سایر ...
بیشتر
هدف اصلی تحقیق حاضر، پهنهبندی تمامی عرصههای منابع طبیعی کشور با اولویت مناطق بیابانی و نیمهبیابانی با استفاده از شاخصها و معیارهای قابل استخراج از اطلاعات سنجش از دوری و با بهرهگیری از تکنیکهای نوین طبقهبندی تصاویر ماهوارهای است. بر این اساس، پهنههای بیابانی، نیمهبیابانی و اراضی کویری و نمکی کشور به همراه سایر عرصههای منابع طبیعی (همانند اراضی جنگلی، مرتعی، پهنههای آبی و اراضی کشاورزی) با استفاده از سری زمانی تصاویر ماهواره MODIS و با استخراج شاخصها و پارامترهای مختلفی همانند آلبدو، شاخص تفاضل نرمال شده گیاهی، دمای سطح زمین در طول روز و شب به همراه اختلاف دمای روز و شب مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. در این روش برخلاف روشهای کلاسیک طبقهبندی که تنها بر استفاده از یک تصویر ماهوارهای و ویژگیهایی همانند تراکم پوشش گیاهی و یا دمای سطح زمین استوار هستند، نحوه رفتار پوششهای مختلف منابع طبیعی در گذر زمان در شاخصها و معیارهای قابل استخراج از تصاویر ماهوارهای مورد بررسی قرار خواهد گرفت. بر این اساس، رفتار زمانی هر کدام از عرصههای منابع طبیعی یاد شده در طول سال 2019 میلادی با استفاده از معیارهای سنجش از دوری نام برده شده مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. جهت طبقهبندی کشور با استفاده از شاخصهای یاد شده، از روش طبقهبندی شی پایه و با بهرهگیری از تکنیک کمترین فاصله بر اساس منطق فازی استفاده گردید. بر اساس نتایج بدست آمده میتوان عنوان کرد به ترتیب در حدود 2/41، 8/14 و 9/3 درصد از مساحت کشور (مجموعاً در حدود 60 درصد از خاک کشور) به توسط اراضی بیابانی، نیمهبیابانی و نمکزارها پوشیده شده است که با لحاظ نمودن درصد مساحت اراضی کوهستانی سنگلاخی (3/11 درصد) میتوان عنوان کرد که در حدود 2/71 درصد از خاک کشور فاقد شرایط زیستی (لمیزرع) مناسب برای فعالیتهای کشاورزی و یا موارد مشابه با آن هستند. برطبق انتظار، اراضی بیابانی و نیمهبیابانی در مناطق مرکزی، شرقی، جنوب شرقی و جنوبی کشور تمرکز یافته است و در مناطق شمالی، شمال غربی و غربی کشور هیچ نشانهای از چنین مناطقی یافت نگردید.
مریم مصلحی؛ اکرم احمدی؛ سید موسی صادقی؛ مجید حسنی؛ الهام قادری
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 672-685
چکیده
هدف از این تحقیق بررسی مقایسه اثرات ریشه و برگ کهور پاکستانی (Prosopis juliflora (Sw) DC) در غلظتهای مختلف بر درصد سبز شدن، شاخص بنیه بذر، طول ریشهچه و ساقهچه دو گونه مرتعی لاتی (Taverniera spartea (Burm. f.) DC.) و ریشپری شندوست Pennisetum divisum (Forssk. ex J. F. Gmel.) Henrard در استان هرمزگان است. پس از پودر نمودن برگ و پوست ساقه کهور پاکستانی و مخلوط کردن آن با خاک ...
بیشتر
هدف از این تحقیق بررسی مقایسه اثرات ریشه و برگ کهور پاکستانی (Prosopis juliflora (Sw) DC) در غلظتهای مختلف بر درصد سبز شدن، شاخص بنیه بذر، طول ریشهچه و ساقهچه دو گونه مرتعی لاتی (Taverniera spartea (Burm. f.) DC.) و ریشپری شندوست Pennisetum divisum (Forssk. ex J. F. Gmel.) Henrard در استان هرمزگان است. پس از پودر نمودن برگ و پوست ساقه کهور پاکستانی و مخلوط کردن آن با خاک فضای باز رویشگاه کهور پاکستانی (0، 20، 40، 60 و 80 گرم از هر اندام در هر کیلوگرم خاک)، 15 عدد بذر دو گونه ریشپری شندوست و لاتی با 4 تکرار در خاک مورد نظر کشت و متغیرهای مورد نظر ثبت و با استفاده از آنالیز آماری GLM تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد شاخص بنیه بذر، طول ریشهچه و ساقهچه گونه لاتی در خاک آغشته به پوست با مقادیر77/10، 47/3 و63/3 سانتیمتر و در گونه ریشپری شندوست با مقادیر 7/5، 36/4 و 15/4 سانتیمتر بیشتر از مقادیر آنها در برگ بود. همچنین شاخص بنیه بذر و طول ساقهچه در گونه لاتی و شاخص بنیه بذر، طول ریشهچه و ساقهچه در گونه ریشپری شندوست در تیمار 8 درصد کمترین مقدار را داشت. اثرات متقابل غلظت× اندام نیز نشان داد، عصاره برگ اثرات معنیدار کاهشی بر شاخص بنیه بذر، طول ساقهچه در هر دو گونه و طول ریشهچه در گونه ریشپری شندوست دارد. همچنین درصد سبزشدن در گونه ریشپری شندوست در تیمار شاهد (33/18 درصد) بیشترین مقدار را داشت. نتایج تحقیق نشان داد کهور پاکستانی دارای اثرات بازدارندگی بر گونههای مرتعی است بنابراین انتخاب این گونه برای جنگلکاری در نواحی بیابانی، بایستی با حساسیت بیشتری انجام پذیرد و استفاده از گونههای بومی کنار، کهور و مغیر در اولویت قرار گیرد.
اعظم خسروی مشیزی؛ محسن شرافتمندراد
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 686-700
چکیده
خدمات فرهنگی اکوسیستمها همچون خدمت زیبایی نقش مهمی در رفاه اجتماعی انسانها بازی می کنند. شناخت پتانسیل اکوسیستمها در ارائه این خدمت برای مدیریت پایدار اکوسیستمها لازم است. هدف این مطالعه تعیین ارزش زیبایی مراتع ییلاقی استان کرمان است بدین منظور پوشش گیاهی در 200 پلات در 10 تیپ مرتعی در مرحله گلدهی گیاهان بررسی و با استفاده از ...
بیشتر
خدمات فرهنگی اکوسیستمها همچون خدمت زیبایی نقش مهمی در رفاه اجتماعی انسانها بازی می کنند. شناخت پتانسیل اکوسیستمها در ارائه این خدمت برای مدیریت پایدار اکوسیستمها لازم است. هدف این مطالعه تعیین ارزش زیبایی مراتع ییلاقی استان کرمان است بدین منظور پوشش گیاهی در 200 پلات در 10 تیپ مرتعی در مرحله گلدهی گیاهان بررسی و با استفاده از چهار شاخص تنوع سیمپسون نسبی و تاج پوشش نسبی گیاهان گلدار، دوره نسبی گلدهی و ماکزیمم نسبی تعداد رنگ گلها ارزش زیبایی برآورد شد. نتایج تجزیه تحلیل واریانس نشان داد که تیپهای مرتعی از نظر ارزش زیبایی متفاوت هستند و تیپ مرتعی Astragalus gossypinus-Artemisia aucheri بیشترین ارزش زیبایی را داشت و منطقه پیشگام در برنامههای حفاظتی است. تیپ مرتعی Salsola brachiata- Artemisia sieberi به دلیل چرای شدید و تخریب پوشش گیاهی کمترین ارزش زیبایی را داشت. تیپهایهای گیاهی بیشترین زیبایی را به ترتیب در فصل بهار، تابستان و پاییز داشتند. آزمون همبستگی نشان داد که دو شاخص تنوع سیمپسون نسبی گیاهان گلدار و ماکزیمم نسبی تعداد رنگ گلها بیشترین همبستگی را با ارزش زیبایی دارند. آنالیز PCA همچنین نشان داد که ارزش زیبایی با ویژگیهای تنوع گونهای و فراوانی گیاهان فورب ارتباط مثبتی دارند. ارزش زیبایی را میتوان شاخص مناسبی برای بررسی ارزش اکولوژیک اکوسیستمها دانست که در توسعه پایدار باید لحاظ شود.
لیلا دیدار؛ محمدرضا محبوبی؛ غلامحسین عبدالله زاده
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 701-717
چکیده
توسعه کشت گیاهان دارویی در اراضی شیبدار مبتنی بر مشارکت مردمی، نقش مهمی در بهبود بهرهوری زمین، وضعیت اشتغال و معیشت جوامع دارد. این تحقیق با هدف بررسی موانع مشارکت جوامع محلی در پروژه کشت گیاهان دارویی در اراضی شیبدار حوزه آبخیز چهل چای شهرستان مینودشت انجام شد. پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری 350 نفر از جوامع ...
بیشتر
توسعه کشت گیاهان دارویی در اراضی شیبدار مبتنی بر مشارکت مردمی، نقش مهمی در بهبود بهرهوری زمین، وضعیت اشتغال و معیشت جوامع دارد. این تحقیق با هدف بررسی موانع مشارکت جوامع محلی در پروژه کشت گیاهان دارویی در اراضی شیبدار حوزه آبخیز چهل چای شهرستان مینودشت انجام شد. پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری 350 نفر از جوامع محلی ساکن در حوزه آبخیز بودند که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و روش نمونهگیری تصادفی با انتساب، 184 نفر از آنان بهعنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود که روایی آن توسط کارشناسان تأیید شد و پایایی آن نیز از طریق محاسبه آلفای کرونباخ به میزان به ترتیب 74/0، 79/0 و 89/0 برای موانع اجتماعی، اقتصادی و سازمانی به دست آمد. دادهها با نرمافزار SPSS19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج آزمون اسپیرمن نشان دهنده رابطه مثبت و معنیدار موانع سازمانی مشارکت با متغیرهای تعداد سال اشتغال به کشاورزی، ساعات گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون در طول روز و رابطه منفی و معنیدار با متغیرهای تعداد مسافرت پاسخگویان به شهر در ماه، میزان ارتباط پاسخگویان با مروجان در ماه و تعداد گیاه دارویی کشت شده توسط پاسخگویان بود. همچنین نتایج آزمون فریدمن نشان دهنده اهمیت بیشتر موانع سازمانی در عدم مشارکت پاسخگویان در پروژه کشت گیاهان دارویی بود. توجه به آموزش کشت گیاهان دارویی به جوامع محلی، ارتباط و تعامل بیشتر مروجان با آنان، تاًمین نهادهها و ایجاد بازار فروش مناسب برای گیاهان دارویی پیشنهاد میگردد.
محمود آباده؛ محمد خسروشاهی
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 718-732
چکیده
پدیده خشکسالی یکی از مهمترین بلایای طبیعیست که جوامع انسانی را تهدید میکند. برای پایش این پدیده شاخصهای گوناگونی مورد استفاده قرار میگیرد. هدف از این تحقیق ارزیابی و پایش پدیده خشکسالی بر اساس دو شاخص بارش استاندارد شده (SPI) و بارش- تبخیر و تعرق استاندارد شده (SPEI) در استان هرمزگان است. شاخص SPI تنها بر اساس دادههای بارش و شاخص SPEI ...
بیشتر
پدیده خشکسالی یکی از مهمترین بلایای طبیعیست که جوامع انسانی را تهدید میکند. برای پایش این پدیده شاخصهای گوناگونی مورد استفاده قرار میگیرد. هدف از این تحقیق ارزیابی و پایش پدیده خشکسالی بر اساس دو شاخص بارش استاندارد شده (SPI) و بارش- تبخیر و تعرق استاندارد شده (SPEI) در استان هرمزگان است. شاخص SPI تنها بر اساس دادههای بارش و شاخص SPEI بر اساس دادههای بارش و مقادیر تبخیر و تعرق پتانسیل (روش تورنت وایت) خشکسالی را محاسبه میکنند. جهت انجام این تحقیق از دادههای ماهانه بارش و دادههای میانگین درجه حرارت ماهانه پنج ایستگاه سینوپتیک بندرعباس، بندر لنگه، حاجیآباد، میناب و بندر جاسک برای یک دوره 30 ساله (1988-2017) استفاده شد. نتایج نشان داد هر چند مقادیر شاخص SPIو SPEI دارای همبستگی بودهاند امّا شاخص SPEIنسبت به خشکی حساستر و پاسخ سریعتری نسبت به آن داشته است و دورههای خشک و مرطوب طولانیتری نشان داده است. در خصوص مقایسه بین ایستگاهی نیز مشخص شد که بین مقادیر شاخص SPI ایستگاههای مورد مطالعه تفاوت معنیداری وجود نداشته است، همچنین تفاوت معنیداری در مقادیر شاخص SPEI بین ایستگاهی نیز دیده نشده است. در ادامه مشخص شد پراکنش شاخص SPI در سطح استان هرمزگان یکنواختتر از پراکنش شاخص SPEI بوده است.
اسفندیار جهانتاب
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 733-744
چکیده
کارخانههای سیمان یکی از منابع عمده آلودگی اکوسیستمها هستند. هدف از تحقیق حاضر ارزیابی توانمندی گیاهپالایی گونهGundelia tournefortii در جذب عناصر کادمیوم، سرب و نیکل در اکوسیستمهای مرتعی اطراف کارخانه سیمان یاسوج و تغییرات غلظت فلزات سنگین با فاصله گرفتن از کارخانه است. جهت نمونهبرداری از گیاه و خاک، فواصل 0 تا 500، 500 تا 1000 و 1000 تا ...
بیشتر
کارخانههای سیمان یکی از منابع عمده آلودگی اکوسیستمها هستند. هدف از تحقیق حاضر ارزیابی توانمندی گیاهپالایی گونهGundelia tournefortii در جذب عناصر کادمیوم، سرب و نیکل در اکوسیستمهای مرتعی اطراف کارخانه سیمان یاسوج و تغییرات غلظت فلزات سنگین با فاصله گرفتن از کارخانه است. جهت نمونهبرداری از گیاه و خاک، فواصل 0 تا 500، 500 تا 1000 و 1000 تا 1500 متری از کارخانه انتخاب شدند در هر محدوده، 5 نمونه گیاهی همراه با ریشه و 5 نمونه خاک، از عمق ریشهدوانی گونه tournefortii G. برداشت شد. شاخصهای فاکتور انتقال (Translocation Factor) (TF)، فاکتور تجمع بیولوژیکی (Bio Concentration Factor) (BCF) و ضریب تجمع بیولوژیکی (Biological Accumulation Coefficient) (BAC) جهت ارزیابی توانمندی گونه G. tournefortii استفاده گردید. نتایج نشان داد مقدار TF گونه G. tournefortii برای فلزات سنگین سرب، نیکل و کادمیوم بزرگتر از یک است. بنابراین گونه G. tournefortii میتواند طی عمل گیاه استخراجی باعث جذب و استخراج فلزات سرب، نیکل و کادمیوم شود. نتایج حاصل از بررسی غلظت سرب، نیکل و کادمیوم خاک در محدودههای مورد بررسی نشان داد بین غلظت فلزات سرب، نیکل و کادمیوم در محدودههای مورد بررسی اختلاف معنیداری وجود دارد ( 01/0 >p). با فاصله گرفتن از کارخانه، غلظت فلزات مورد مطالعه خاک روند کاهشی داشت. نتایج نشان داد که میانگین غلظت سرب، نیکل و کادمیوم کمتر از حداکثر مقدار مجاز آن در خاک است. بهطور کلی، با توجه به اینکه غلظت فلزات سنگین در اکوسیستم در حال افزایش است و به وسعت اراضی آلوده افزوده میشود استفاده از گونههای گیاهی بومی برای جذب فلزات سنگین از محیط و کاهش آلایندهها میتواند موثر باشد.
رضا یاری؛ غلامعلی حشمتی؛ حامد رفیعی
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 745-758
چکیده
ارزیابی پتانسیل اکولوژیک و ظرفیتهای طبیعی هر منطقه بههمراه برنامهریزی صحیح میتواند منجر به بهرهبرداری پایدار و مستمر از عرصههای طبیعی گردد. با افزایش جمعیت و فشارهای روانی حاصله از شلوغی شهرها، اکوتوریسم به عنوان یکی از راههای کاهش فشارهای حاصله بر مردم اهمیت دو چندانی پیدا کرده است. توسعه اکوتوریسم جهت حفظ ...
بیشتر
ارزیابی پتانسیل اکولوژیک و ظرفیتهای طبیعی هر منطقه بههمراه برنامهریزی صحیح میتواند منجر به بهرهبرداری پایدار و مستمر از عرصههای طبیعی گردد. با افزایش جمعیت و فشارهای روانی حاصله از شلوغی شهرها، اکوتوریسم به عنوان یکی از راههای کاهش فشارهای حاصله بر مردم اهمیت دو چندانی پیدا کرده است. توسعه اکوتوریسم جهت حفظ منابعطبیعی باید متناسب با پتانسیل طبیعی و اجتماعی منطقه باشد. با توجه به اهمیت حفظ منابعطبیعی هدف از تحقیق حاضر ارزیابی پتانسیل اکوتوریسمی مراتع ییلاقی چهارباغ استان گلستان بر اساس روش محدود کننده فائو و با استفاده از GIS میباشد. فاکتورهای مورد ارزیابی شامل دو دسته اکولوژیکی (اقلیم، ارتفاع، شیب، خاک، منابع آبی، فاصله تا اماکن جاذبهای، ارزش جاذبهای پوشش گیاهی) و زیرساختاری (فاصله تا شهر و امکانات رفاهی و جاده و مسیرهای دسترسی) است. نتایج نشان داد از کل مساحت منطقه 36/25 درصد (28/2249 هکتار) دارای پتانسیل و شایستگی متوسط (S2)، 65/28 درصد (2542 هکتار) دارای پتانسیل و شایستگی پایین (S3) و 98/45 درصد (4/4079) هکتار فاقد شایستگی و پتانسیل (N) از لحاظ اکوتوریسمی میباشد. همچنین نتایج نشان داد فاکتورهای منابع آبی، خاک، درصد شیب، ارزش جاذبهای پوشش گیاهی، مسیرهای دسترسی و فاصله تا اماکن جاذبهای از عوامل کاهشدهنده پتانسیل و شایستگی گردشگری و فاکتورهای ارتفاع از سطح دریا، فاصله تا شهر و امکانات رفاهی و همچنین اقلیم (دما) از فاکتورهای افزایشدهنده پتانسیل و شایستگی گردشگری میباشد. مراتع چهارباغ دارای امکانات و پتانسیلهای مناسبی از لحاظ گردشگری بوده و با رعایت اصول گردشگری و حفظ منابعطبیعی میتوان علاوه بر اشتغالزایی و درآمد ساکنان منطقه به حفاظت و توسعهپایدار منطقه کمک کرد.
بایزید یوسفی؛ صدیقه زارع کیا
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 759-771
چکیده
گونها (Astragalus spp.) از جنبههای تولید علوفه، حفاظت خاک و غیره ارزشمند هستند. بهمنظور ارزیابی استقرار و رشد گونهای علفی، تعداد 10 اکسسشن متعلق به گونههایAstragalus vegetus ،As. brevidens ،As. brachyodontus ، As. effususو As. cyclophyllus در سنندج در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار بررسی گردیدند. کاشت بذور در آبان 1397 و صفات درصد ...
بیشتر
گونها (Astragalus spp.) از جنبههای تولید علوفه، حفاظت خاک و غیره ارزشمند هستند. بهمنظور ارزیابی استقرار و رشد گونهای علفی، تعداد 10 اکسسشن متعلق به گونههایAstragalus vegetus ،As. brevidens ،As. brachyodontus ، As. effususو As. cyclophyllus در سنندج در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار بررسی گردیدند. کاشت بذور در آبان 1397 و صفات درصد استقرار گیاه، شادابی عمومی، متوسط ارتفاع و قطر تاج بوته، تعداد شاخه در بوته، متوسط وزن تر و خشک بوته و نسبت وزن خشک به تر بوته در سالهای 1399 و 1400 اندازهگیری گردید. مطابق نتایج تجزیه واریانس مرکب، اثرات ژنوتیپ و سال برای تمام صفات و اثرمتقابل سال × ژنوتیپ هم باستثنای درصد استقرار و درجه شادابی برای سایر صفات در سطح یک درصد معنیدار بود. نتایج نشان داد که جوانهزنی بذر گون احتمالا بواسطه خواب بذر یا نوعی مکانیسم تحمل تنشهای محیطی تدریجی بود و در سال 1400 میانگین درصد استقرار گیاهان 37%، تعداد شاخه اولیه 3/7 عدد، ارتفاع و قطر تاج بهترتیب 2/35 و 9/35 سانتیمتر، وزن تازه و خشک بوته بهترتیب 2/68 و 1/39 گرم و نسبت وزن خشک به تر بوته 58/0 بود. در تجزیه به مولفههای اصلی(PCA)، دو مولفه اصلی PC1 وPC2 حدود 80% واریانس کل را توجیه و در بای پلات مربوطه ژنوتیپهای با مقادیر بالای شادابی، ارتفاع و قطر تاج و وزن گیاه و بنابراین عملکرد بالای علوفه بهطور عمده در ناحیه سوم با مقادیر PC1 منفی و مقادیر کوچک و غالبا مثبت PC2 قرار داشتند. در کل، مطابق نتایج مقایسه میانگینها و تجزیه PCA، اکسسشن As. effusus دره شهداء (آذر غربی) و سه اکسسشن گونه As. vegetus (زرشک قزوین، سارال کردستان و قره باغ آذر غربی) بهعنوان اکسسشنهای با عملکرد و اجزای عملکرد علوفه بالا و سازگار برای احیای مراتع مخروبه استان کردستان و مناطق مشابه معرفی میگردد.
هادی اسکندری دامنه؛ حامد اسکندری دامنه؛ زهرا صیادی؛ اسداله خورانی
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 772-786
چکیده
کشور ایران با توجه به حاکم بودن اقلیم خشک و نیمهخشک بر آن همیشه از تولید و گسترش مواد معلق در هوا بهخصوص گرد و غبار متضرر بوده است. این پدیده با توجه به تأثیر مستقیم بر روی محیطزیست و سلامت انسان بسیار مخرب و تأثیرگذار میباشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی روند تغییرات پارامترهای عمق نوری AOD، شاخص پوشش گیاهی NDVI، بارندگی، دما، میانگین ...
بیشتر
کشور ایران با توجه به حاکم بودن اقلیم خشک و نیمهخشک بر آن همیشه از تولید و گسترش مواد معلق در هوا بهخصوص گرد و غبار متضرر بوده است. این پدیده با توجه به تأثیر مستقیم بر روی محیطزیست و سلامت انسان بسیار مخرب و تأثیرگذار میباشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی روند تغییرات پارامترهای عمق نوری AOD، شاخص پوشش گیاهی NDVI، بارندگی، دما، میانگین سرعت باد و همبستگی بین عمق نوری و پارامترهای مورد مطالعه در کشور ایران است. دادههای عمق نوری و شاخص پوشش گیاهی از تصاویر سنجنده مودیس و سایر دادهها از سایت اقلیمی ECMWF در بازه زمانی 2019-2000 و قدرت تفکیک مکانی 10 کیلومتر تهیه شدند. برای بررسی روند تغییرات این پارامترها از آنالیز روند من-کندال و شیب تخمینگر سن همچنین برای بررسی همبستگی بین عمق نوری و دادههای اقلیمی از مدل همبستگی خطی استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی روند تغییرات AOD، پوشش گیاهی و دادههای اقلیمی نشان داد که روند این پارامترها در مناطق مختلف کشور ایران متفاوت میباشد. بهطوریکه شاخص NDVI و بارندگی بهترتیب 13/85 و در 57/67 درصد کشور کاهشی بوده است این در حالی است که AOD، سرعت باد و دما بهترتیب در43/71، 86/71 و 37/99 درصد از سطح کشور افزایش نشان داده است. رابطه همبستگی بین AOD و NDVI، بارندگی، دما، سرعت باد نشان داد که شاخص AOD با NDVI و بارندگی به ترتیب در 94/50 و 31/51 درصد از سطح کشور همبستگی منفی داشته این در حالی است که با پارامتر دما و سرعت باد در 42/68 و 36/50 درصد از مساحت کشور همبستگی مثبت نشان داده است. بنابراین افزایش ذرات معلق در هوا بهشدت به روند تغییرات پوشش گیاهی و فاکتورهای اقلیمی از قبیل بارندگی، دما و سرعت باد بستگی دارد که با استفاده ار دادههای ماهوارهای و اقلیمی با قدرت تفکیک مکانی و زمانی مناسب بهخوبی مورد مطالعه قرار گیرد.
زهرا سلیمانی؛ حنانه محمدی کنگرانی؛ مرضیه رضائی؛ مهناز حسینزاده
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 787-803
چکیده
مدیریت مشارکتی در حفاظت از اکوسیستمهای بیابانی، به دلیل حساسیت و شکنندگی بالای این اکوسیستمها حائز اهمیت است. بااینحال، توجه ناکافی به موقعیت ذینفعان در شبکه روابط اجتماعی، منجر به شکست آن شده است. لذا شناسایی بازیگران کلیدی در مدیریت مشارکتی اکوسیستمهای بیابانی مهم است. این مطالعه به منظور بررسی انسجام شبکهی همکاری و تعیین ...
بیشتر
مدیریت مشارکتی در حفاظت از اکوسیستمهای بیابانی، به دلیل حساسیت و شکنندگی بالای این اکوسیستمها حائز اهمیت است. بااینحال، توجه ناکافی به موقعیت ذینفعان در شبکه روابط اجتماعی، منجر به شکست آن شده است. لذا شناسایی بازیگران کلیدی در مدیریت مشارکتی اکوسیستمهای بیابانی مهم است. این مطالعه به منظور بررسی انسجام شبکهی همکاری و تعیین بازیگران کلیدی ذینفعان دولتی در دو سطح نهادهای دولتی و مردمی با رویکرد مدیریت مشارکتی انجام شده است. اطلاعات و دادهها از طریق روشهای پیمایشی، مصاحبه و شرکت در جلسات با نمایندگان دستگاهها و جوامع محلی جمعآوری شد. پس از شناسایی 45 نهاد دولتی ذینفع، یک پرسشنامهتحلیل شبکه اجتماعی تهیه و توسط 41 نفر از اعضای جامعه محلی و 34 نفر از نهادهای دولتی تکمیل شد. سپس دادههای تهیه شده وارد نرمافزار مایکروسافت اکسل شده و با استفاده از نرمافزار UCINET6.718 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از دو ماتریس تکوجهی سازمان- سازمان و مردم- سازمان برای ترسیم شبکهها استفاده شد و سپس شاخصهای کلان و خرد شبکه مانند تراکم، مرکزیت بینابینی، نقاط برشی، مرکزیت درجه و مرکزیت بینابینی برای تفسیر شبکهها محاسبه شد. نتایج نشان داد که شاخص تراکم در هر دو شبکهی همکاری سازمان- سازمان (672/0) و مردم- سازمان (77/0) بیشازحد میانگین ارزیابی شده است و بنابراین قابل قبول است. همچنین، ادارهی حفاظت محیطزیست شهرستان قشم دارای بالاترین شاخص مرکزیت بینابینی در بین 45 دستگاه شناساییشده در هر دو شبکهی همکاری است. بنابراین، همکاری بیشتر سازمانهای درگیر در مدیریت مشارکتی منابع طبیعی برای حفاظت و توسعه جنگلهای حرا به منظور کاهش هر نوع آلودگی محیطزیست پیشنهاد میشود.
فرزاد احمدی؛ قدرت اله حیدری؛ امید زمانی؛ زینب جعفریان جلودار
دوره 28، شماره 4 ، دی 1400، صفحه 804-817
چکیده
توسعه در مرتع بدون توجه به مشارکت بهرهبرداران امکانپذیر نخواهد بود. امروزه سرمایههای اجتماعی شبکه میتواند کنترلکننده رفتار مشارکتی بهرهبرداران در حفاظت از عرصههای مرتعی و محدودههای عرفی آنها باشد. هدف از این مطالعه، تحلیل سرمایه اجتماعیِ شبکه در بین بهرهبردارانِ با سطوح مختلف مشارکتی در پروژههای ...
بیشتر
توسعه در مرتع بدون توجه به مشارکت بهرهبرداران امکانپذیر نخواهد بود. امروزه سرمایههای اجتماعی شبکه میتواند کنترلکننده رفتار مشارکتی بهرهبرداران در حفاظت از عرصههای مرتعی و محدودههای عرفی آنها باشد. هدف از این مطالعه، تحلیل سرمایه اجتماعیِ شبکه در بین بهرهبردارانِ با سطوح مختلف مشارکتی در پروژههای حفاظتی (پروژههای بیولوژیک شامل بذرکاری، کپهکاری و قرق و پروژه بیومکانیک یا بانکتبندی) محدودههای عرفی مراتع شهرستان دهگلان است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی مبتنی بر پرسشنامه بوده و جامعه آماری آن شامل 275 نفر از بهرهبرداران مراتعِ 10 سامان عرفی منطقه بر اساس لیست ممیزی است. انتخاب نمونهها تصادفی و 160 بهرهبردار مرتعی با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شدند. برای تعیین روایی پرسشنامه از پانل متخصصان استفاده شد که شامل استادان و کارشناس فنّی اداره کل استان کردستان بودند. مقدار آلفای کرونباخ هم برای"اهداف مشترک مرتعداران با شبکههای محلّی" و "اهداف مشترک مرتعداران با شبکههای دولتی" بهترتیب 80/0 و 82/0 محاسبه شد. نتایج حاصل از رویکرد تقابل هلمرت نشان داد مرتعدارانی که در پروژههای حفاظتی مراتع مشارکت دائم داشتند، نسبت به مرتعدارانی که در پروژههای حفاظتی مراتع مشارکت موقت داشتند، اهداف مشترک بیشتری با شبکههای محلّی و دولتی داشتند. همچنین نتایج نشان داد مرتعدارانی که در پروژههای حفاظتی مراتع اصلاً مشارکت نداشتند، نسبت به مرتعدارانی که در پروژههای حفاظتی مراتع مشارکت داشتند اهداف مشترک کمتری با شبکههای محلّی و دولتی داشتند. نتایج نشان میدهد که استفاده از ظرفیت سرمایههای اجتماعی شبکه میتواند با تقویّت انسجام جوامع محلّی، رویکرد مشارکتی بهرهبرداران را برای اجرای پروژههای حفاظتی مرتع تغییر بدهد.